ما جمع کوچکی هستیم با آرزوهای بزرگ؛ آرزوهائی که گاه به ظاهر دور و دست نیافتی به نظر میآیند، اما گامهائی که به سوی آنها برداشتنی است چنان نزدیک و دست یافتنی هستند که آنها را میبینیم و برمیداریم.
از تعریف و تبیین رؤیاها و آرزوهای خویش ابائی نداریم: اگر تعریف «آزادی» در جامعهی امروز بشری چیزی نیست بهجز آزادی منفرد و دوگانهی فروشندگان نیروی کار، یعنی اولاً آزادی اینکه بتوانند هرآنچه که در کولهبار حیات انسانی خویش دارند، بفروشند؛ و دوماً آزادی از هرگونه امکان مالکیت بر ابزارها و بهطورکلی برتوان تولید اجتماعی تا نتوانند از فروش هرآنچه که در کولهبار حیات انسانی خویش دارند سرباز زنند و تا زندهاند مجبور بهفروش آن باشند؛ ما چنین «آزادی» مجعولی را جز بهمثابه زنجیرهای نامرئی، ننگین و شوم برحیات نوع آدمی نمیشناسیم و گامهای انقلابی با هدف از میان بردن ریشهی این زنجیرهای نامرئی، یعنی محو مالکیت خصوصی بر همهی توانمندیهای تولید اجتماعی را با نام کمونیسم برای خویش تعریف میکنیم. بههمین دلیل استکه ما خود را همانند همهی کمونیستهای دیگر جهان حقیقتاً انترناسیونالیست میدانیم و از تمامی جنبشهای واقعاً کارگری و همسو با جنبش کارگری در سراسر جهان و برمبنای امکانات خود حمایت میکنیم.
همهی افراد این جمع کوچک در حال حاضر در خارج از ایران زندگی میکنند؛ و زندگیشان از طریق فروش نیرویکارشان ادامه مییابد. افراد مسنتر این جمع در ایران کارگر بودند و در عینحال فعال جنبش کارگری. هریک از ما بهدلایل مختلف طبقاتی و سیاسی، و نه الزاماً برای فرار از چوبهی دار یا طنابپیچ تیرباران، بلکه برای فرار از نابودی آنچه حیات انسانی خود میدانیم بهخارج از کشور آمدیم.
بهخارج آمدیم تا ضمن حفظ حیات خویش، همان تصویر جعلی از «آزادی» را که کمابیش تمامی ساکنین ایران در باورهای خود از زندگی در خارج از کشور دارند، شخصاً تجربه کنیم. گرچه دستیابی بهاین رفاه انفرادی در پذیرش زنجیرهای نامرئی این «آزادی» دروغین و دوگانه، هم از جهت اجتماعی و هم بهلحاظ معیشتی کمابیش فراهم آمده است؛ اما آنچه را که از دست دادهایم، ارتباط مستقیم با فروشندگان نیروی کار در ایران استکه اساس وجودی ما را بهعنوان فعال جنبش کارگری شکل میدهد.
بهعنوان فعال جنبش کارگری صرف مسئلۀ فرار از ایران خطای ما نبوده است. خطای ما آن خواهد بود که در همینجا متوقف شویم. بنابراین، یکی از ویژگیهای جمع کوچک ما با همهی آرمانها و آرزوهای تاریخیاش جستجوی راههای ممکن برای ارتباط مستقیم با کارگران در ایران است؛ و از همینروستکه بازگشت بهاصل خویش، یکی از اهداف استراتژیک ماست که باید در تاکتیکها و گامهای معین و ملموس خویش پیگیر آن باشیم.
این پیگیری، گذشته از وجه لازماش که بهگونههای مختلف و از همین خارج هم عملی است؛ اما در آنجائی بهوجه ضروری خویش دست مییابد که ارتباط ما با کارگران در ایران، ارتباطی شخصی و رودررو باشد.
باور ما در مورد دخالتگری طبقهی کارگر و زحمتکشان پیرامونیاش ـبهمثابهی یک تودهی عظیم انسانیِ تحت استثمار و ستمـ سازمانیابی اتحادیهای و بهطور همزمان سازمانیابی حزبی و کمونیستی در راستای برپائی شوراهای خودگردان پرولتری است؛ شوراهائی که استقرار دیکتاتوری پرولتاریا را بهمثابهی تاکتیکِ تشکل طبقهی کارگر در دولت و در راستای رهائی استراتژیک نوع انسان در چشمانداز دارند.
این باوری استکه ما بهواسطهی دریافت آرمانیـتاریخیـمارکسیستی خویش و همچنین در برآوردِ تحلیلی از وضعیت سیاسیـاقتصادیـاجتماعی سرمایه در عرصههای جهانی و منطقهای و بهاصطلاح ملی بهآن دست یافتهایم؛ از همینروست که ارائهی تحلیلهای دقیقتر و نسبتاً جامع از وضعیت سرمایه در جهان، در منطقه و بهویژه در ایران ـبهمنظور گسترش کیفی تدارک طبقاتی و انقلابی و کمونیستیـ کاری است که در پیش داریم و باید در جهت انجام آن بکوشیم.
سکونت در خارج از ایران -که صحنهی اصلی و اساسی نبرد طبقهی کارگر ایران نیست- و نتیجتاً عدم امکان ارتباط ارگانیک و عملی با مبارزات کارگری؛ و همچنین پراکندگی، سازمانناپذیری و وضعیت دفاعی مبارزات کارگران در ایران، ما را ناگزیر بهحوزهی پراتیک تدارکاتی میراند که سیمای عمدهی کنونیاش تئوریک و نظری است.
بنابراین، انتقال دستآوردهای مبارزات طبقات کارگر در دیگر کشورها و در دورههای مختلف و بهویژه دفاع از مارکسیسم براساس علت وجودیاش (یعنی: پراتیک سازماندهی و سازمانیابی طبقاتی و کمونیستی) عمدهترین کاری است که ما باید و میتوانیم روبهسوی کارگران ایران در دستور کار خود بگذاریم. دفاع از مارکسیسم ـنه برخورد آیهوار بههرجمله و کلمهای که از مارکس و امثالهم نقل میشودـ بلاواسطه میباید نقادانه، پراتیک و طبقاتیـکارگری باشد. در این رابطه آنچه جوهرهی نقد را تشکیل میدهد، بررسی واقعیتِ موجود در کاربرد (و درعینحال بازآفرینیِ) روش تحقیق مارکسیستی است که با عبارت ماتریالیسمـدیالکتیک قابل بیان است.
بنابراین، مقابلهی تئوریک و سیاسی با همهی آن جریاناتی که بهنوعی (آشکار یا پنهان) به پستمدرنیسم آویزان شده و میشوند؛ با همهی آن جریاناتیکه خودرا ـعملاً یا بهطور نظریـ دموکراسیطلب و حقوقبشری معرفی میکنند؛ با همه آن جریاناتی که جهانبینی ترانس آتلانتیک را آرمانشهر خود میدانند، با همهی آن دستجاتی که سرنگونی جمهوری اسلامی را (آشکار یا عملاً) مقدم بر سازمانیابی دخالتگرانهی طبقاتی و کمونیستی طبقهی کارگر تبلیغ میکنند؛ با همهی آن گروهها و دستجاتی که بهنوعی (حتی در شکل بهاصطلاح نقادانهاش) از چرندیات منصور حکمت و «حزب کمونیست کارگری» تأثیر گرفتهاند؛ و بالاخره مقابلهی تئوریک و سیاسی با آن پاره گروههائی که در داخل و خارج تصویری پروفسورمآبانه و آکادمیک از مارکسیسم ترسیم میکنند و مارکسیسم را بدون سازمانیابی طبقاتی و کمونیستی طبقهی کارگر بهمبادلهای صرفاً نظریـدانشگاهی میبرند و در اختیار خردهبورژواهای «دانشمند» قرار میدهند؛ ازجمله وظایفی استکه ما خودرا موظف بهحرکت در راستای آن میدانیم.
گرچه تقابل سیاسی و تئوریک در اشکالی که در بالا برشمردیم، بهویژه در وضعیت کنونی، یکی از عاجلترین پراتیکهای تدارک طبقاتی و کمونیستی طبقهکارگر است؛ اما غفلت از تقابل تئوریک و سیاسی با آن جریاناتیکه ضمن ادعای کارگردوستی و تبلیغ حزبیت برای طبقهی کارگر، بهبهانهی بحثهای بهاصطلاح تئوریک و نوآورانه، روشنفکران خردهبورژوا را با رنگ و لعاب کارگری برفراز طبقهی کارگر جاسازی میکنند، حتی میتواند خیانت تاریخی بهفرزندان کار و رنج نیز تلقی شود. از همینروست که برخورد تئوریک و سیاسی با اینگونه نظریهپردازیها، تدارکی استکه گاه حتی جنبهی استراتژیک و پرنسیپی هم بهخود میگیرد و بهامری گریزناپذیر تبدیل میشود.
ما براین باوریمکه مهمترین و عامترین ویژگیهای حزب کمونیستی طبقهی کارگر ایران در ساختار طبقاتی و عملیاش بدین قرار است:
الف) از اولین هستهها و مناسبات پایهایاش (بهویژه در رابطه با تصمیمگیریهای عملی) میبایست در ایران سوخت و ساز داشته باشد؛
ب) ساختار هرمی را بهعنوان یک ساختار موقت و مقطعی فقط در صورتی میپذیرد که بهدلایل اکید اجتماعیـسیاسیـعملی و یا امنیتی چاره دیگری جز آن نباشد؛
ث) درصورت ضرورت پذیرش این ساختار، کادرهای دو ارگان بالای آن را فقط کارگرانی سازمان می دهند که خاستگاه کارگری نیز داشته باشند. از همینروست که براین باوریم که افراد جمع ما (حتی اگر در خارج از کشور بهلحاظ خاستگاه و پایگاه طبقاتی کارگر باشند) تنها پس از مدتی طولانی (بهتقریب 5 سال) سکونت کارگری و مبارزاتی در ایران استکه میتوانند عضویت در دو ارگان بالای حزب کمونیستی طبقهی کارگر را برای خویش متصور باشند.
گرچه ما رهائی طبقهی کارگر و کل بشریت را در استقرار نفیشونده، خردمندانه و رهائیبخش دیکتاتوری پرولتاریا میدانیم؛ اما از آنجا که چنین واقعهی عظیم و تاریخسازی (همانند هرواقعهی سادهای) نمیتواند خلقالساعه و ناگهانی واقع شود؛ از اینرو، از هرکنش و واکنشیکه بهمثابهی یک گام معین دستآورد سازمانگرانه و نفیشوندهای برای کل یا بخشی از طبقه داشته باشد، حمایت میکنیم و در راستای گسترش کمی و کیفی آن میکوشیم.
ما از سندیکاها، انواع تعاونیها، انواع صندوقهای همیاری، جمعهای مشورتی و بهطورکلی از هرگامِ متشکل کارگری تا آنجاکه با منافع کل طبقه متناقض نباشد، حمایت میکنیم و همهی ساختارها و کنشهای نفیشونده را بهمثابهی گامی در راستای برپایی شوراهای کارگران و کارکنان برآورد میکنیم که زمینهی استقرار دیکتاتوری پرولتاریا را فراهم میکنند.
بنابراین، مقولاتی مانند مجمع عمومیِ انتزاعی یا لغو کارِ مزدی انتزاعی را همانند دیگر ابزارها و ادوات سرکوب بورژوازی بهشدت محکوم میکنیم و مبارزهی سیاسی و ئئوریک با آن را در الویت پراتیک خویش قرار میدهیم. طبیعی استکه این ابزارهای سرکوب رویِ دیگری هم دارند که گاه فریبندهتر نیز عمل میکنند. این ابزار فریبندهترِ سرکوب چیزی جز اشکال مختلف سندیکاگرایی تثبیتگرانه نیست که در مقابل حرکت تاریخی طبقهی کارگر میایستد تا نظام سرمایهداری را بهسوی جاودانگی براند. نهایت اینکه سندیکاییکه بههرنحوی در مقابل تحرک کمونیستی طبقهی کارگر مانع ایجاد کند، چارهای جز این ندارد که با ارگانهای پلیسیـحقوقی بورژوازی ادغام شود و بهجزئی از گسترهی اجتماعی دولت تبدیل گردد.
همهی دولتها در طول تاریخ و بهویژه دولتهای بورژوایی بدون سلطهی ایدئولوژیک، پایداری چندانی نداشته و نخواهند داشت. چراکه دولتِ بدون سلطهی ایدئولوژیک امکان چندانی برای ایجاد یا بازسازی ارگانهای اعمال قدرت (و ازجمله ارگانهای سرکوب) نخواهد داشت. چنین دولتی، حتی آنجاکه با یک قیام طبقاتی گسترده مواجه نباشد، با کوچکترین ضربهی مکانیکی فرومیریزد. از دیگرسو، حزب کمونیستی طبقهی کارگر تا آنجاکه خودرا حزب مینامد و در تکاپوی تجهیز طبقهی کارگر برای دستیابی انقلابی بهقدرت سیاسی است، اگر بهطور نسبی سلطهی ایدئولوژیک و طبقاتی نداشته باشد، چارهای جز توسل بهشیوهها و نیروهای بورژوائی نخواهد داشت. بنابراین، حرکت در جهت گسترش هژمونی طبقاتی و کمونیستیْ پراتیک مداومی است که در هیچ مرحلهای از مبارزه قابل چشمپوشی نیست.
گرچه دفاع از مارکسیسم و مقابله با گویشهای بورژوائی و خردهبورژوائی از مبارزهی طبقاتی و «دانش مبارزهی طبقاتی»، مشروط بهاینکه جنبهی سازمانگرانهی طبقاتی داشته باشد، عملاً پراتیک پیچیدهای در گسترش هژمونی کمونیستی و طبقاتی است؛ اما از آنجاکه بورژوازی سلطهی ایدئولوژیک خودرا صرفاً بهعرصه سیاست محدود نمیکند و در همهی عرصهها (از هنر و فرهنگ و ادبیات گرفته تا زیباییشناسی و مانند آن) فعلیت دارد؛ از اینرو، مقابله با سلطهی ایدئولوژیک بورژوازی نیز باید همهجانبه باشد و همهی عرصههای هنری و ادبی و مانند آن را در بر بگیرد. بههمین دلیل است که جمع کوچک ما از همهی هنرمندان و نویسندگانیکه سرسپردگیِ بورژوائی ندارند و در دام پستمدرنیسم نیز نیفتادهاند، دعوت میکند تا ضمن نگاه بهزندگی و مبارزهی کارگران و زحمتکشانْ دست رفاقت کارگری و کمونیستی ما را بگیرند تا در این زمینه نیز تدارکدهنده باشیم.
***
جمع کوچک ما بهمثابهی نهادی انجمنگونه در امر تدارک امور مربوط و لازم برای مبارزهی طبقاتی و کمونیستی، ضمن اینکه سازمان و حزب کمونیستی نیست، درعینحال سودای تبدیل شدن بهیک حزب و یا سازمان خارج از کشوری را هم ندارد. چراکه حزب یا سازمان کمونیستی، در آنجائی که پراتیک مستقیم طبقاتی نداشته باشد و بهویژه در آنجائی که حتی از مشاهدهی ملموس و مستقیم وقایع مربوط بهمبارزهی طبقاتی نیز محروم است، عملاً در وضعیت موجود بهانحلال ایدئولوژیک میرسد و چارهای جز این نخواهد داشت که یک مدل ذهنی را (که بههرصورت رنگ و بوی وضعیت موجود را دارد) آرمانی کند و ناخواسته بهمکانیسم کندکنندهای در امر مبارزهی طبقاتی تبدیل شود.
از همین روستکه جمع ما ضمن حفظ پرنسیپهای همبستهکنندهی کارگری، کمونیستی، انترناسیونالیستی و ـحتیالمکانـ حزبی، اما بهشدت از ایجاد آرایش و ساختار حزبیـسازمانی خودداری میکند؛ و این مهم را بهآن موقعیت و آن کسانی وامیگذارد که از امکان پراتیک مستقیم طبقاتی برخوردارند.
بنابراین، آنچه افراد حاضر در جمع ما (ویا حتی آنهاییکه در آینده بههم میپیوندیم) را هویت و شخصیت جمعی میبخشد و به«ما» تبدیل میکند، فراتر از ضوابط بسیار محدود، اساساً پرنسیپی و ایدئولوژیک است و براصول عامی بنا شدهاند که برای کمونیست بودن و برای پراتیک همراستا با کنشهای طبقاتی و تاریخی طبقهی کارگر غیرقابل چشمپوشیاند. اعتماد رفیقانه و کمونیستی، احترام بهارادهی کمونیستیـطبقاتی افراد، گریز از رهبرتراشی و ایجاد ساسلهمراتب تشکیلاتی غیرضروری، پرهیز از نخبهگرایی و رهبری فردی، احترام بهتاریخ مبارزاتی افراد و توجه بهتبادلات انسانیـکمونیستی هماکنونشان، استدلال مبنی برآزمون، تحمل شنیدن استدلالهای رفیقانه ـ حتی آنجاکه غلط مینمایند، تشویق و ارزشگذاری روی پروژههای دو یا چند نفره و بهطورکلی جمعی، بهعلاوهی سایر وجوه پرنسیپیـکمونیستیای که از پسِ نفی و رفع اخلاقیات فیالحال مسلط ماهیت میگیرند، همان چفت و بستهای انعطافپذیری است که افراد جمع ما را بهیک جمع نسبتاً ارگانیک فرامیرویاند.
***
گرچه تلاش ما دستیابی بهاتفاق آرا در همهی موارد تکنیکی، مفهومی و ایدئولوژیک است؛ اما مسئولیت کلیه نوشتهها، مقالات و کتابهایی که در سایت «رفاقت کارگری» منتشر میشود، در موضوع تحقیق، شیوه دستیابی بهنتیجه و روند استدلال بهعهدهی آن کسانی استکه در تولید آن نقش داشته و با درج نام خود مسئولیت آن را بهطور خاص میپذیرند. با وجود این، سایت «رفاقت کارگری» مسئولیت انتشار هرمطلبی را تا آنجا که بهکلیت وجودی آن برمیگردد و جهتگیری طبقاتیاش را نشان میدهد، میپذیرد. شیوهی انتشار مطالب نیز بدینطریق است که یک یا چند نفر از رفقا نوشتهای را (اعم از اینکه توسط خودشان یا دیگری تولید شده باشد) برای انتشار پیشنهاد میکنند. این پیشنهاد درصورت دستیابی بهتوافق لازم، توسط خود آن رفیق (یا رفقا) در سایت منتشر میشود.
این شیوهی کار مستلزم این استکه همهی افراد این جمع علاوه بر توانائی نظری در حوزۀ فعالیت خود، توانائی فنی ایجاد و ویرایش مطالب در سایت رفاقت کارگری را هم داشته باشند، یعنی توان و امکان لازم برای ویرایش سایت از طریق سیستم مدیریت مطالب (CMS) را دارا باشند.
بههرروی، جمع «رفاقت کارگری» فاقد ارگان رهبری است و سایت مربوط بهآن (یعنی: همین سایت) نیز فاقد هیئت تحریریه، هیئت سردبیری، سردبیر و منشی سردبیر است.
بهعبارت روشتر؛ جمع رفاقت کارگری راه را بهشیوهای جمعی و در همراستائی با خاصهی شوراگرایانهی قیامهای کارگری پیدا میکند و هرگاه که راهی پیدا کرد که چنین باشد، آن را جمعی میپیماید و بهتحقق عملی نیز میرساند.
هرچند که تعریف کلی این روش کار ضروری است، اما رویکردهای خویش را بلافاصله در جزئیات نیز نشان میدهد؛ بهعنوان مثال در بخش «تماس با ما» علاوه بر روش تماس با سایت رفاقت کارگری (ایمیل آدرس info) سایر آدرسهای تماس، آدرسهای شخصی رفقای ما هستند که در رابطه با هرنوشته، اجرا، پروژهی کاری، ترجمه و یا دیدگاه نظری میتوانند شخصاً مورد سؤال قرار گیرند. چنین شیوهای هیچ تناقضی با مسئولیت جمعی در موارد گوناگون ندارد؛ چراکه رفاقت ازجمله بدینمعناست که من خودم را در دیگری ببینم و دیگری را در خودم نقد کنم.