اخیراً عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی در مقالهای از وضعیت هولناک جامعهی ایران سخن رانده است. اینکه جامعه روبهزوال است، آخوندی میگوید:«واقعیت این است که جامعه ما در حال زوال اجتماعی است. یعنی امکان اینکه مشکلات بنیادی خود را رفع کند، ارزش افزوده ایجاد کند و امید را تزریق کند، ندارد. این یک واقعیت است که اگر آن را در لفافه بیان کنیم، راهی برای درمان آن پیدا نخواهیم کرد». پایان نقل قول.
او از پایین آمدن بردباری اجتماعی و اینکه تجمعات مسالمتآمیز مردم فوراً بهخشونت کشیده میشود گله میکند. او از همه اینها میگوید، اما یک چیز را نمیگوید، اینکه چرا بهاین مرحله رسیدیم؟
قطعاً مردم در پیدایش این مصائب و درد و رنج تقصیری نداشتند. چرا آخوندی حاضر نیست بپذیرد که عملکرد مشعشع ایشان و دولتی که قرار بود بذر امید و تدبیر بکارد، بهبودی اوضاع جامعه را سامان ببخشد، اکنون بهجایی رسیدهایم که روزانه از در و دیوار مشکل و بدبختی برسر مردم بینوا آوار میشود. بانکها یا ورشکسته شدهاند ویا مابقی هم بههمان سرنوشت دچار میشوند. مقصر کیست؟ مردم؟ تورم و کاهش ارزش پول ملی سرعتی شتابان گرفته است، چه کسی مقصر است؟ هر روز و در گوشه کنار کشور شاهد برملا شدن اختلاسها و دزدیهای هزار میلیاردی هستیم، بهطوریکه گویا مسابقهای برای زدن بالاترین رکورد گینس در زمینه اختلاس برگذار شده است. بازهم مقصر کیست؟ یک روز تراژدی پلاسکو، روزی دیگر حادثه سانچی، بعد سقوط هواپیمای مسافربری، بازهم مقصر همهی اینها چه کسانی هستند؟ اگر مردم سنگ هم بودند بهصدا درمیآمدند. آقای آخوندی خود را بهکوچه علی چپ نزنید. در همهی اینها شما مقصرید. این عملکرد فاجعهبار شما بوده است که این چنین ملت را شاکی و عصبی کرده است. چرا هیچ نقدی از خودتان نمیکنید؟ چرا بهسوءِمدیریت دولت مطبوعتان هیچ اشارهای نمیکنید؟ مدیریت بحران شما کدام فاجعهی ملی را از زلزله کرمانشاه گرفته تا پلاسکو و غرق شدن سانچی توانست بهخوبی مدیریت کند؟ بازهم مردم مقصرند؟ اینکه عصبانی شدهاند؟ اینکه ناسپاس شدهاند؟
شما همیشه بهجای پاسخگویی و پذیرش خطاهای فاحش، با فرافکنی و فرار روبهجلو سعی در تغییر معادله را داشتهاید. کجا رفت آنهمه شعارهای پرطمطراق و دهن پرکن دولت با اصطلاح تدبیر و امید؟ کلیدهایتان بهچکار آمد وقتی که خودتان قفل بودید؟ این ملت خسته است. این ملت ناراحت و خشمگین است. این همه معضل و اتفاقات تلخ در کشور بهوقوع می پیوند، دریغ از یک عذرخواهی، دریغ از یک مسئولیتپذیری، دریغ از یک استعفا و دریغ از یک برکناری و پذیرش خطا.
اکنون که در فصل زمستان و سرما هستیم، مردم زلزلهزده کانکس ندارند. تو بهعنوان وزیر راه و شهرسازی برای مردم کرمانشاه چهکار کردهای؟ عزیز من، شما بهعنوان شاکی از زوال جامعه ایران، نتوانستهای کانکس برای زلزلهزدگان تهیه کنی، آنوقت در نقش تئوریسین و بهعنوان مقالهنویس از کاهش بردباری جامعه سخن میرانی؟ مقصر اول و آخر این زوال، عملکرد هولناک شخص شما و سایر مسئولینی است که این چنین موجب درد و رنج در جامعه شدهاند.
لطفا فرار روبهجلو نکنید. شما باعث زوال ما شدید. آیا بهراستی بهدنبال دلیل میگردید ؟ چند نمونه ازین ستم اجتماعی را میگویم. شما بهترین خانه و ویلا را توی منطقه اعیاننشین لواسان دارید؛ ما کارگران از این سو، گدای حقمان هستیم. شما حقوقهای چند صد میلیونی و نجومی برای خود صادر میکنید، ما حقوق پایینتر از خط فقر و با تأخیرهای چند ماهه دریافت میکنیم. شما در بانکهای خارج کشور صاحب سرمایه هستید، اما مؤسسات ملی در داخل کشور، سپردههای مردم را بالا میکشند. آقازادههایتان سوار پورشه و مازاراتی در خیابانهای تهران مشغول پزدادن ثروت بابا هستند، اما ما کارگران شرمنده زن و بچههایمان هستیم. شما بهراحتی صاحب املاک نجومی میگردید، اما ما هنوز اندر خم مسکن مهر هستیم. هنوز هم بگویم؟
لطفاً مقاله ننویسید. یا بهوظایفتان عمل کنید و یا با پذیرش عجز و ناتوانایی از مسئولیت کنار بروید.
با آرزوی دنیایی بهتر وانسانیتر
رضارخشان
کارگر شرکت نیشکر هفتتپه
8/12/1396