یادداشت‌ها
15 فروردين 1399 | بازدید: 1817

چند نکته درباره‌ی جهان‌گیری کرونا ویروس

نوشته: فریدون توکلی

1ـ امپریالیست‌ها، سرمایه‌‌های فرامرزی و بانک‌های تجاریْ تمامی واردات و صادراتِ تولیداتِ کشاورزی، صنعتی، نظامی، فن‌آوری دیجیتال  و پزشکی را در دنیا کنترل می‌کنند. این‌ها بحران جهان سرمایه‌داری را با جهانی شدن Covid-19 آمیختند تا طبقه کارگر، دهقانان، بی‌کاران (جوانان و افراد مسن‌تر)، پابرهنگان و زحمت‌کشان به‌طور مضاعف بهای آن را در گورستان‌های دسته‌جمعی و در بیمارستان‌های فاقد تخت‌های مجهز پزشکی بپردازند. چرا به‌طور مضاعف؟ برای این‌که هزینه‌ی آن را (هزینه‌ی بستری شدن) را قبل از شیوعِ کروناویروس پرداخته‌اند.

2ـ بحران سرمایه‌داری جهانی درحال حاضر، ادامه‌ی بحران‌های حل نشده‌ی سال‌های 70 و بخصوص غده‌های چرکین سال های 80 قرنِ بیستم است که هم‌‌اکنون آبسه زده و درحالِ ترکیدن است.

3ـ امپریالیسم آمریکا و به‌دنبال آن بخش‌های اروپایی، بانک‌داران (روشفیلد‌ها و مانند آن) و بخصوص امپریالیسم منسجمِ چینْ کرونا را در دامنَش پروراند (البته ظهور آن در چین آغاز شد، این یک واقعیت  است عده‌ای می‌گویند که تولید آن عمدی است، اما  ما نمی‌دانیم. درهرصورت، عمدی یا غیرعمدی بودن آن به‌نظر من مهم نیست). طرح مسئله‌ی عمدی و غیرعمدی بودن مشکلی را حل نمی‌کند؛ چرا که اینک به‌یک اِپیدِمی جهانی تبدیل شده است. درحالِ حاظر کروناویروس بهانه‌ای است تا از بحران خلاصی یابند که در عوض، قربانی‌های میلیونی را به‌‌انتظار می‌کشند، و این انتظار همان چیزی است‌که امپریالیست‌ها می‌خواهند. «حل بحران»، یعنی به‌گردش انداختن دوباره‌ی سرمایه بعد از کشتار و برای حل بحران.

4ـ قربانبان این بحران فقط و فقط کارگران، کشاورزان، پابرهنه‌ها، مردم زحمت‌کش و خرده‌بورژواها در سراسر دنیا هستند.

5ـ امپریالیست‌ها (آمریکا، دولت‌های پنهان در اروپا، بانک‌داران، روشفیلدها و.... چین و امپراتوران نفتی) دست در دست هم داده‌اند تا کار را یک‌سره کنند، البته روسیه سرگرم مشکلات خارجی و بخصوص داخلی است و در حال حاضر تماشاگر است.

6ـ دولت سرمایه‌داری و منسجم چین هیچ راهی جز این ندارد که از دولت آمریکا دفاع کرده و آن را سرپا نگهدارد (در نکته‌ی شماره 15 دلایل آن را با چند مثال بیان می‌کنم)؛ البته دولت چین به‌کمک ایران نیز خواهد آمد؛ اما این کمک در گروی به‌وجود آمدن یک حکومت منسجم در ایران است. سپاه و ارتش ایران می‌توانند پایه‌های آن باشند. درنهایت چینی‌ها آمریکا را به‌ایران ترجیح خواهند داد. علتِ را در حجم صادراتِ چین به‌آمریکا باید جستجو کرد: در طول پنج سالِ گذشته حجم صادراتِ چین به‌آمریکا به‌طور متوسط بالغ  بر 400 میلیارد دلار در سال بوده است، در صورتی‌که صادراتِ متوسطِ سالانه‌یِ آمریکا به‌چین حتی به 130 میلیارد دلار هم نمی‌رسد (برای بررسی این ارقام به‌اسنادِ بانک‌های تجاری، و صادرات و وارداتِ کشورهای چین و آمریکا مراجعه کنید).

7ـ بحران سرمایه‌های برون‌مرزی و خانمان‌سوز قرن بیست‌ویکم به‌کروناویروس گره خورده است:

چرا؟ برای این‌که:

الف) بیم بحران برای نیروهای مولده‌ی فرسوده (افراد بازنشسته و مسن). و حل بحران توسط  امپریالیست‌ها و کشورهای سرمایه‌داری با کشتار کروناویروس؛

ب) علاوه‌بر تحمیل بیش‌تر فقر و افزایش شدت استثمار، تخریب روحی‌ـ‌روانی اقشار پایین و پابرهنه‌ها در جهان و هم‌چنین زمینه‌سازی برای تابعیت بیش‌تر آن‌ها؛

پ) حذف تدریجی کارگران بی‌کار که سال‌های زیادی بی‌کار بوده‌اند، و مردمی که دیگر در تولید شرکت ندارند و ضعف جسمی دارند؛ (هیتلر آن‌ها را مستقیم حذف می‌کرد)؛

ت) درنتیجه: به‌کارگیری جوانان بی‌کار و نیروهای مولد بعد از بحران.

8ـ نجات یافتگان کیستند[؟]: امپریالیست‌ها و طبقات مرفه در سراسر دنیا نجات می‌یابند. به‌همین خاطر است که کروناویروس به‌تمامی دولت‌ها و حکومت‌های سرمایه‌داری نفع می‌رساند. تمامی دولت‌های سرمایه‌داری آمار کشته شده‌های خود را با درجات گوناگون پنهان می‌کنند، آن‌ها با پنبه سر می‌برند؛ البته در حال حاضر این پنبه همان کروناویروس است!

9ـ در حال حاضر بیش از یک میلیون و صدهزار نفر به‌این بیماری مبتلا شده‌اند و به‌گفته‌ی خودشان حدود 60 هزار نفر نیز مرده‌اند؛ یعنی، بیش از 5 درصد مبتلایان می‌میرند. اگر طبق همین منوال پیش برویم  و نتوانند کروناویروس را کنترل کنند تا دو ماه دیگردستِ‌کم 6 میلیون نفر مبتلا و 300 هزار کشته به‌جای خواهد ماند که بسیاری از آن‌ها ایتالیایی، اسپانیایی، پرتقالی، ایرانی، عراقی، سوریه‌ای، افغانی و آفریقایی خواهند بود. بنابراین، برای کنترل بیش‌تر کروناویروس و بحرانی که به‌دنبال آن می‌آید،  دولت‌های دنیا (بخصوص آمریکا، چین و روسیه) میلیتاریزه خواهند شد. (البته روسیه در داخل خود را آماده کرده است).

10ـ تمام دولت‌های منطقه‌ای نیز میلیتاریزه خواهند شد (ایران بدش نمیاد، چرا که بلقوه می‌تواند).

11ـ آمریکا سردمدار این میلتاریزه شدن است؛ و چین و روسیه نیز آن را دنبال خواهند کرد.

12ـ دوره‌ی جنگ‌های نیابتی درحال حاضر تمام شده است. نه تنها دوران جنگ‌های کلاسیک جهانی به‌سر رسیده، بلکه بلوک‌بندی‌های جهانی جنگ اقتصادی و تقسیم دنیا را با رفتن کروناویروس بار دیگرآغاز خواهند کرد.

13ـ جنگ‌های اقتصادی جواب‌گوی بحرانی نیست که به‌دنبال بحران کروناویروس می‌آید.

14‌ـ دوران جنگ اقتصادی سابق نیز پررنگ‌تر خواهند شد.

15ـ به‌نظر من این قسمت (15) مهم است و رابطه مستقیم با قسمت‌های (6) و (9) دارد. نه تنها جنگ سرد در قرن گذشته به‌پایان رسید، حتی سازمان‌های ضداطلاعاتی (مانند KGB، CIA و...) امروزه نیز دیگرکارآیی ندارند. چندین سال است که CIA نیمه‌ وقت کار می‌کند. چرا؟ برایِ این‌که:

الف) بخشی از آن‌ها که بازنشست شده‌اند، شرکت‌های بزرگ مشاورتی و ضداطلاعاتی در صنایع کلیدی و تولید انحصاری راه‌اندازی کرده‌اندد. جنگ اقتصادی در3 دهه‌یِ اخیر این را ایجاب می‌کرد.

ب) بخش دیگر، نه تنها نیمه وقت کار نمی‌کنند، بلکه اضافه‌کاری هم دارند: این‌ها بخصوص کسان ویا مشاوران نظامی و ضداطلاعاتیِ صنایع نظامی هستند که درگذشته و در مواردی کودتاها را رهبری می‌کردند. درحال حاضر پیوند این جناحِ مشاورانِ نظامی با امپریالیسم آمریکا تنگاتر شده تا بتوانند هژمونی خود را بر جهان حفظ کرده و در راه میلیتاریزه کردنِ جهان‌اند تا برای تسهیل پیشرفتِ اقتصادیِ امریکا، درمقابل چین فعالانه و بُرّا عمل کنند.

پ) جناح سوم: این جناح از سازمان ضداطلاعاتی امریکا تا چندین سال پیش توانستند به‌رهبری ناتو و امپریالیست‌های اروپایی تمامیِ جنبش‌های دموکراتیک را به‌انحراف بکشند وبا ایجاد جنگ‌های غیرنیابتی (جنگ ایران و عراق) جنگ‌های مستقیم (حمله نظامی به‌عراق، یوگوسلاوی سابق، افغانستان و لیبی) وجنگ‌های نیابتی (با به‌وجود آوردنِ حزب‌الله، القاعده، داعش، حشدالشعبی، فاطمیون، الکتائب و غیره) باهم‌کاریِ امپراتوران متخاصمِ نفت در خاورمیانه میلیون‌ها انسان را کشته، بی‌خانمان کرده، و بزرگ‌ترین کوچ تاریخ بشری را دامن بزنند. اما مشاوران نظامی 24 ساعته و اضافه‌کاری نیز دارند (این امر را میلیتاریزه شدن ایجاب می‌کند). حتی اگر چین از نظر اقتصادی زودتر از آمریکا از این بحران بیرون بیاد، راهی جز انتخاب کمک به‌آمریکا نخواهد داشت.

ت) چین از نظر واردات صنایع تولیدی، نظامی، تجهیزات کشتیرانی و پزشکی به‌آمریکا نیاز دارد (مراجعه کنید به‌حجم واردات حیاتی چین از آمریکا).

ث) حجم صادرات مواد غذایی، محصولات کشاورزی و اخیراً چیپ‌های الکترونیکی، پوشاک و غیره ـ‌سالانه‌ـ بالغ بر 450 میلیارد دلار است و چین نیازمبرمی به‌این انباشت سرمایه دارد.

ج) در زمان ریگان و بعد از سال 1982 به‌تدریج صادرات بیش‌تر چین به‌آمریکا آغاز شد. در آن زمان آمریکا نیاز مبرمی داشت که نه تنها در صنایع غیرنظامی در آمریکا، بلکه در ژاپن، تایلند، اندونزی و... نیز سرمایه‌گذاری کند. (فراموش نکنیم که در آن زمان ژاپن و حتی آلمان تا حدودی تحت قیمومیت نظامی و بالنتیجه قیمومیت اقتصادی بودند. درست درهمین زمان است که قسمتی از بدهی‌های آمریکا (بابت واردات از چین) به‌صورت وام پذیرفته می‌شود (البته چین خود ‌ـ‌نیز‌ـ بابت وامی که هرسال به‌آمریکا می‌داد ذینفع بود).

*****

با توجه به‌مطالب بالا و بخصوص قسمت‌های 6، 9 و 15 می‌توان چنین نتیجه گرفت که در رقابت تشدیدشونده‌ی بین آمریکا و چین، برگِ برنده در دستِ آمریکاست؛ بنابراین، بازهم می‌توان پرسید: چرا؟ و جواب داد، برای این‌که:

اولاً‌ـ در دهه‌های اخیر دولت آمریکا مالیات بر اجناس چینی را بالا برده و به‌دنبال آن دولت چین نیز به‌تدریج مالیات بر اجناس وارداتی آمریکایی را افزایش داده است. با توجه به‌حجمِ وارداتِ آمریکا که تقریباً 4 برابرِ واردات چین از آمریکاست، می‌توان گفت که امپریالیسم آمریکا 4 برابر بیش‌تر انباشتِ سرمایه خواهد داشت (در رابطه با دادوستد آمریکا با چین، البته کشورهایِ اروپایی، ژاپن و خاوردور را نباید فراموش کرد).

دوماً‌ـ دولت ترامپ مالیات بر اجناس وارداتی را در مواردی 30 درصد اضافه کرده که میانگین آن را می‌توان 26 درصد برآورد کرد. اخیراً دولت آمریکا سالانه به‌طورمتوسط 470 میلیارد دلار اجناس چینی وارد کرده است. یعنی دولت آمریکا سالانه حداقل 122 میلیارد دلار کم‌تر به‌چین می‌پردازد. اخیراً صادرات صنایع تولیدی (ماشین‌های تولیدی)، تجهیزات کشتیرانی و نظامی و تجهیزات پزشکی وغیره به‌چین از طرف دولت آمریکا سالانه به‌طور متوسط 110 میلیارد دلار بوده است. با درنظر گرفتن حداکثرمالیات به‌اجناس آمریکایی از طرف دولت چین، یعنی 25 درصد: دولت چین 27/5 میلیارد دلار کم‌تر به‌آمریکا می‌پردازد.

سوماً‌ـ با توجه به‌مطالب (الف) و (ب) مذکور در بالا و حجم زیاد واردات اجناس چینی به‌آمریکا (سالانه 470 میلیارد دلار)، و با در نظر گرفتن 26 درصد مالیات به‌اجناس وارداتی از طرف آمریکا: دولت 122 میلیارد دلار کم‌تر به‌چین پرداخته است؛ یعنی، امپریالیسم آمریکا سالانه 94/5 میلیارد دلار از دولت چین باج می‌گیرد. درصورتی که کل صادرات آمریکا به‌چین سالانه به‌طور متوسط 110 میلیارد دلار است. این به‌این معنی است‌که دولت آمریکا قیمت 94/5 درصد کالاهای صادراتی به‌چین را 100 درصد افزایش داده است و دولت چین نمی‌تواند مالیات براین اجناس وارداتی وضع کند. یعنی، میلیون‌ها کارگر و دهقانان چینی سالانه توسط امپریالیسم آمریکا با کمک مباشران چینی (دولت سرمایه‌داری چین) به‌بیگاری کشیده می‌شوند. این است نظام نوین بردگی در دهه‌های احیر قرن بیست‌ویکم در جهان سرمایه‌داری و درون‌مرزی در چین. بنابراین، نباید فراموش کرد که آمریکا و چین در بحران‌های شدید اقتصادی در گذشته نیز دست هم‌دیگر را گرفته‌اند. دولت سرمایه‌داری چین همیشه فرشته‌ی نجات امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیست‌های اروپایی بوده و هست.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] لازم به‌توضیح است‌که انتشار این نوشته به‌معنای پذیرش شیوه‌ی استدلال و آمارهای ارائه شده‌ی آن نیست. صرف‌نظر از شیوه استدلال که با شیوه استدلال معمول ما در سایت «رفاقت کارگری» تفاوت بسیاری دارد؛ اما مسئولیت درستیِ آمارهای ارائه شده نیز به‌عهده‌ی نویسنده‌ی نوشته است. نتیجه این‌که انگیزه‌ی انتشار این نوشته، اساساً نگاه ضدامپریالیستی، ضدبورژوایی و جنبه‌ی جانب‌دارانه‌ی کارگری آن است.

--------------------------

نظر یکی از کاربران:

 این نوشته حاوی نقاط قوت و ضعف و چند ادعاست. ادعاها مبتنی بر آمار و درک نویسنده و هم‌چنین چشم‌انداز بحران و رفع آن است. من به‌این امر ورود نمی‌کنم. اما در خصوص موارد دیگر به‌طور مختصر نکاتی را می‌نویسم.

نقاط قوت:

1ـ نقش امپریالیسم و بانک‌ها و سرمایه‌های کلان در بحران‌زایی و یافتن راه‌حل برجسته شده است.

2ـ  هیچ توهمی در سرمایه‌داری بودن چین و روسیه ندارد. این امر بسیار مهم است، زیرا سرمایه‌داری محسوب نکردن روابط تولید در این کشورها، به‌ویژه چین، مبانی تحلیل را تغییرجهت اساسی می‌دهد.

3ـ به‌جنگ‌ میان سرمایه‌ها و تلاش برای انتقال بحران به‌کشورهای دیگر توسط امپریالیسم پرداخته است.

4ـ به‌متضررترین بخش جامعه به‌دلیل شیوع ویروس کرونا یعنی کارگران و محرومان اشاره شده است.

اما نقاط ضعف :

می‌دانیم که رابطه‌ی کار و سرمایه اصلی‌ترین رابطه در تمام کشورها و جوامع است و دو قطب اصلی این رابطه، طبقات کارگر و سرمایه‌دار است. سرمایه‌داری پروسه‌ی حداکثر کردن ارزش اضافی و سود بیشتر است.

در این سال‌ها، فوران سرمایه‌های مالی و حتا سرگردان و روند نزولی نرخ سود، بحران‌های ذاتی سرمایه‌داری را برجسته و عیان‌تر کرده است و کشمکش‌های دولت‌ها، به‌عنوان نماینده‌های سرمایه عمیق و خونین‌تر شده است.

از آن‌جاکه تضاد منافع میان دو طبقه اصلی، طبیعتاً چشم‌اندازهای متفاوتی پیشِ روی آن‌ها قرار می‌دهد، هرگونه نادیده گرفتن این تضاد یا بی‌اهمیت پنداشتن آن نتایج سیاسی متفاوتی هم ارایه می‌کند.
برجسته کردن امپریالیسم از یک سو و ندیدن بورژوازی درون جوامع، ذهن را متوجه درک‌ها و تحلیل‌های قدیمی نادرست می‌کند که رشد روابط سرمایه‌داری را ناکافی می‌دانست و بنابراین پیگیر شکل‌گیری و تقویت بورژوازی [خودی] بود. درکی اشتباه که آثار مخرب آن هنوز بر طبقه کارگر سنگینی می‌کند.

یک مورد دیگر این‌که، برجسته دیدن امپریالیسم جهانی و نادیده گرفتن بورژوازی‌های کوچک منطقه‌ای، هم‌چون ایران، در گسترش مرزهای سرمایه و جنگ‌ دولت‌های کوچک و بزرگ، یعنی سرمایه‌های کوچک و بزرگ، موجب شده است که بخشی از چپ‌ها مؤید سیاست‌های منطقه‌ای روسیه و ایران در سوریه شدند و حتا تا آن‌جا پیش رفتند که حزب‌الله لبنان را در مقابل اسراییل ستایش می‌کنند.
امیدوارم ساکت بودن مطلب در پرداختن به‌نقش بورژوازی، به‌عنوان نقطه ضعف اساسی از نظر من، حاصل مغفول ماندن از دید نویسنده گرامی بوده باشد.

ببخشید که بسیار مختصر و با عجله و در محل کار نوشتم و بنابراین امکان خطاهای نوشتاری و ویرایشی وجود دارد.