یادداشت‌ها
17 آبان 1401 | بازدید: 536

پدربزرگ یک سوسیالیست حقیقی بود

نوشته: مادربزرگی از اصفهان

  

  - قربون دستت عزیزم، واقعاً آشپزیت حرف نداره! بابا بزرگت می‌گفت که هفت جور غذا بلده که یکی از یکیش عالی­تره. بعدش‌ با تخم مرغ: نیمرو؛ با آرد و تخم مرغ: خاگینه؛ با تخم مرغ (و سیب‌زمینی و سبزی و خیلی چیزهای دیگه(: چند جور کوکو؛ با قارچ و لوبیا و چیزهایی مثل این‌ها: چند جور خوراک آب­پزِ من‌درآوردی می‌ذاشت جلومون. بعد از همه اینا، برای تکمیل هنرش هر کدوم رو می‌گفت با چه نونی باید خورد.

   - حتماً نمک و فلفل و ادویه­ش هم متفاوت بود؟

   - نه مادر، می‌گفت اینا قرتی بازیه؛ فقط نمک و فلفل رو می‌ذاشت سرِ سفره. می‌گفت طعمش سلف‌سرویسه.

   - مامان جون، بابام دموکرات بود دیگه!

   - وااای، نه، ننه جون؛ او حقیقتاً یک سوسیالیست بود، کسی رو مثلش در رعایت حق دیگری و رفتار دمکراتیک ندیدم. تعریفش از «آزادی انسان» هیچ کم وکاستی از زندگی کردنش نداشت. قربونتون برم که این‌قدر با من همدلین و از حرفام این‌جور با رغبت استقبال می­کنین.

   - مامان بزرگ... شما یه مادربزرگ معمولی نیستین، شما استاد ممتاز مردم‌شناسی هستین، مبارز و انقلابی هم هستین، خلاصه­ که خیلی جیگرین! حالا برامون از آخرین مقاله‌تون بگین. توی یکی/دوتا از سایت‌ها اومده بود. دیدمشون.

   - آره مامان برامون بگین، غذا از صابر (پسر خانه‌دارِ خودم)، دِسرش هم از شما.

   - مادر؛ خلاصه­ش توی این نوشته خواستم بگم، آزادی معنایی «تر و تازه‌تر» باید پیدا کنه که توی این خواسته‌های شما جوون­ها ممکنه تعمیق پیدا کنه. «آزادی واقعی با حرکت به‌طرف ایجاد مناسبات رفیقانه، طبقاتی و هم‌یاری‌کننده و بالاخره با ایجاد جامعه‌ای که در آن استثمار انسان از انسان و مالکیت خصوصی درحال ازبین باشه ممکنه و لاغیر». آخه چه‌جوری می‌شه هم نظام استثماری باشه و هم از آزادی حرف زده بشه؟

   - این‌که شما می‌گین از آزادی­هایی که لیبرال‌ها در قالب­هایی نظریه‌پردازی و دسته‌بندی می‌کنن خیلی اون‌­ورتره؟

   - هُدا، چیزی که مامان ماهی می‌گه از همه‌ی مدل‌های پیاده شده «دموکراسی»های سرمایه‌داری رد می‌شه!

   - عزیزای دلم، صابرم، هُدای خوشگلم، سحرم عزیزم، شکل‌های دموکراسی اروپایی، آمریکایی و آسیایی (که برجسته‌ترین و تازه‌ترین مدلش امروزه رو توی هند پیاده کردن)، هرسه‌تاتون می‌شناسین. اینا همه‌شون در یک کلام فقط فرم‌هایی برای بقای همین نظام‌ها هستن.

   - ماهی جون، هند تونسته تکثر قومی و دینی رو با دموکراسیش پوشش بده!

   - آره دخترم سحرِ عزیزم، این وضعیت یک جامعه «نو بورژواییه» که بهش می‌گن غول جدید اقتصادی. غولی که هنوز هم درگیری‌های خونین بین مسلمان‌ها و هندوها وجود دارد، و روزانه هم جون هزاران جوونِ مثل دسته‌ی گل رو می‌گیره. آخه عزیزم، می‌دونی که همه‌ی این به‌اصطلاح دموکراسی‌ها روی بستر اقتصادی شبیه به‌هم بنا شدن.

   - منظورت مدلِ اقتصادی رقابتیِ بازار آزاده، ماهی جون؟

   - درسته پسرم. روی بهره‌کشی و روی سود که خدای همه‌ی خداهاست!

   - مامان ماهی، پس این «جنبش» ما چی داره که باید فرق کنه «آزادی (یا دموکراسی)خواهیش»؟

   - هُدا جون، یادته دوستای دبیرت راجع به‌مدارس چی می‌گفتن؟

   - آره مامان بزرگ؛ می‌گفتن محصل‌ها می‌گن «ما نمی‌خوایم هر چرندی رو بریزن توی کله‌مون. کتاب­های آموزشی نباید مزخرفات اید­ئولوژیک اون بالابالایی‌ها رو بکنند کتاب درسی که ما باید با زور بکنیم تو کله‌مون.»

   - این حرف درسته؛ گرچه هنوز یک طرح واضح برای آینده نیست، اما یک مطالبه‌ حقیقتاً «آزادی خواهانه» و نسبتاً سوسیالیستیه که اگر روش کار بشه، می‌تونه به یه ‌خواست سوسیالیستی درست و حسابی ارتقا پیدا کنه. این بچه­ها می‌دونن که منافع جامعه با منافعِ طبقه حاکم چقدر فرق  داره. می‌دونی که در این‌جا کمیته­های تدوین کتاب‌های درسی (مثل همه‌ی کشورهای دیگه) کاملاً دستوری عمل می‌کنن، و هر مزخرفی رو که با سیاست­های کلی نظامْ درهم‌وبرهم می‌کنن و ابائی هم از بافتن اکاذیب به‌جای حقایق ندارن. مهم اینه که برای غارت و بهره‌کشی روپوشی عاریه‌ای از دروغ بدوزن.

*****

   ـ شما توی مقاله­تون از مردم در برابر نامردم صحبت می‌کنین!

   ـ درسته عزیزم، اگه از نگاه تاریخی ببینیم؛ معنای مردم شاملِ اون گروه‌هایی می‌شه که یک وجه مشترک دارن، و اون در حاکمیت نبودن طبقات فرودستِ جامعه است، کسانی‌که تحتِ حاکمیت نظام جهانی داخلی و سرمایه هستن. همین هم باعت می‌شه که برای همراهی و هم­بایی در خیزش اجتماعی یه ارزش پیدا می‌کنن.

   ـ مامان ماهی، صابر اشتباه نمی‌کنه؟ یعنی به‌میزان حضور و تأثیرشون در خیزش و جنبش بستگی نداره؟

   ـ هُدا جون، دخترم، مردم در برابر ضدمردم نهادی تغییرپذیرند (اصطلاحاً بهشون می‌گن آنتی­تزی). ممکنه این یا اون فرد یا حتی گروه درابتدا وارد در کنش‌های اجتماعی نشن، اما دلخواهاشون اتفاقیه که تغییر رو باعث می‌شه و به‌خصوص به‌طور واضح خواهان پایان این رنج و مصیبت­اند.

   ـ پس نامردم چطوری مشخص می‌شن؟ فقط بودن توی حلقه حاکما؟

   ـ حلقه حاکمان بخشی هستن که اداره‌کننده نظام سرمایه­داری‌اند، در این ساختار اداری کسانی هم وجود دارن که از سرِ استیصال یا ناآگاهیْ منافع دستگاه محافظِ حکومت را اداره می‌کنند و با حلقه حاکمین فرق می‌کنن.

   ـ عده‌ای شون هم انگلی (منظورم لمپنی) زندگی می‌کنن.

   ـ درسته پسرم، این‌ها افراد بی­هویت انسانی و اجتماعی هستن. البته با گسترش جنبش تکلیف بسیاری از کارکنان دولتی و نظامی رده پائین  و مردد، و عناصر ناآگاه­شون روشن می‌شه و خودشون رو از آلت دست و فرمانبر حاکمیت بودن در می‌یارن و در جانب همراهی و همدلی با «مردم» قرار می‌گیرن. اون‌هایی هم که در این لحظات دوران‌ساز می‌مانند و ابزار اعمال قدرت یا سرکوب حاکمیت را بازی می‌کنند، رودرروی مردم قرار می‌گیرن، ضدمردم‌اند.