با توجه بهشرایطی که امروز در خاورمیانه حاکم است، این سبک از رفراندوم در سایه حاکمیت دولت اقلیم را، راهکار نمیدانیم و بر این باوریم که باعث برجستهتر شدن هرچه بیشتر مشکلات بین ملیتهای موجود در عراق میشود، همچنان مانع اتحاد است در صفوف طبقهی کارگر و ویران شدن هرچه بیشتر کیفت زندگی. چنین رفراندومی دیوارهای دمکراسی را تنگتر کرده و قدرت سرکوبِ احزاب حاکم و اعمال دیکتاتوری را بیشتر میکند. و این تنها سودیست که در جیب قدرتهای امپریالیست جهانی و منطقهای میرود.
چند نکتهی توضیحی از سایت رفاقت کارگری:
ضمن ابراز خشنودی و احساس رفاقت از اعتماد و نزدیکی رفقای متشکل در «کانون تحقیقی سوسیالیستی ـ کردستان»، که انتشار بیانیه خود را بهما سپردهاند؛ ذیلاً روی سه نکته تأکید میکنیم تا گامی بسیار کوچک در زمینهی همگرایی و همراستایی سوسیالیستی برداشته باشیم:
الف) در واقعیت جهان مادی (اعم از طبیعی یا اجتماعی) هیچ رویداد و هیچ کنشی وجود ندارد که بتوان با عبارت «بدون قید و شرط» توصیفش کرد؛ چراکه «قید و شرط» در عامترین و علمیترین معناییکه میتواند داشته باشند (و طبعاً فراتر از قید و شرطهایی که قدرتهای برتر برای بقا و تثبیت خود اعمال میکنند)، بیانکنندهی مختصات زمانـمکانی رویدا ویا کنش خاصی است؛ و این از بدیهات بررسی علمی و مارکسیستی است که هررویداد و کنشی در زمان و مکان خاصی واقع میشود که مشروط و مقید بهآن است، و خارج از آن زمان و مکان فقط یک انتزاع میانتهی و لاوجود است. این قانونمندی عامِ مارکسیستی در بارهی «حق تعیین سرنوشت» هم صادق است. بهبیان روشنتر: ما (بهعنوان فعالین سایت رفاقت کارگری) باوری بهتعیین بدون قید و شرط «حق تعیین سرنوشت» نداریم؛ و با آن بهاصطلاح حق سرنوشتی که خارِ چشم مردم کارگر و زحمتکش در گوشهای از این کرهی خاکی باشد، مخالفیم. مفهوم «حق تعیین سرنوشت» در بیانیه «کانون تحقیقی سوسیالیستی ـ کردستان» ضمن بیان شرایط ویژهی کردستان عراق، تااندازهای بههمین معناست که در چند جملهی بالا ترسیم کردیم.
ب) رفراندوم که ابزاری برای تحقق دموکراسی بورژوایی است، زمانی بار دموکراتیک خواهد داشت که مدیا (یعنی: ابزارهای بیان و نشر اندیشههای گوناگون) تحت انحصار چند کمپانی همپیمان با مرتجترین قدرتهای جهانی نباشد، و همهی گروهبندیهای اجتماعیـطبقاتی بتوانند بهطور یکسان و همسان از آن استفاده کنند. بنابراین، در وضعیت کنونی که تودههای کارگر و زحمتکش و همچنین گروهبندیهای سوسیالیست و کمونیست از دسترسی بهجریانات اصلی مدیایی محروماند، رفراندوم در هرگوشهای از جهان و برای هرمسئلهای چیزی جز وادار کردن تودههای کارگر و زحمتکش بهانتخاب استبداد ذاتی سرمایه بهعنوان سرنوشت ناگزیر خود نیست.
پ) از آنجاکه رهایی ملیتها و خلقهای ساکن در خاورمیانه نهایتاً مشروط بهگسترش جنبشهای سوسیالیستی است؛ و همچنین ازآنجاکه تحقق امر انقلاب سوسیالیستی در مناطق گوناگون خاورمیانه بدون اتحاد با یکدیگر موفقیت چندانی ندارند؛ از اینرو، هرنوع تقسیمبندی قومی و ملی و... در تقابل با سیاستورزیهای انقلابی و سوسیالیستی خواهد بود. حقیقت این استکه در شرایط کنونی تنها بدیل ممکن برای رهایی از منجلاب جنگهای مذهبی و قومی، نبرد برای برنشاندن جمهوری سوسیالیستی در سراسر خاورمیانه است. بنابراین، هرگونه کنش سیاسیای که در راستای تحقق این امر طبقاتی، انسانی و تاریخی نباشد، خواسته یا ناخواسته در تقابل با مبارزه و تحقق جمهوری سوسیالیستی خاورمیانه و طبعاً در تقابل با ضرورت کنشهای انترناسیونایستی پرولتاریایی خواهد بود.
ت) بهباور ما جنبشی که بهعنوان جنبش کُردهای ترکیه و سوریه بهرهبری پ کا کا (در ترکیه) و پید (در سوریه) در جریان است، علیرغم پارهای رشادتهای نظامی، اما هیچ تمایل و کنشی در راستای پیشبرد پروژهی رهاییبخش سوسیالیستی در خاورمیانه ندارند؛ و همین بیافقی سوسیالیستیْ عملاً آنها را بهسوی جناحهای مختلف سرمایه جهانی کشانده است.
بیانیه كانون تحقیق سوسیالیستی ـ کردستان
(پیرامون مضحکهی رفراندوم در کردستان)
در این تردیدی نیست که در طول تاریخ، سوسیالیستهای انقلابی مدافع اصلی حق تعیینِ سرنوشت ملل بودهاند، وفاداری بهاین اصل هم بخشی از پرنسیپ و شناسهی آنان بهشمار میرود. برخورد و موضوعگیری مارکسیسم انقلابی از زمان مارکس و انگلس در سدهی نوزدهم و بعد تز و تئوریهای لنین و بلشویكها نسبت بهمسالهی حق تعیین سرنوشت ملل و عملی کردنِ آن (در آغاز سدهی بیستم) آزمونی درخشان برای سوسیالیستهای جهانی، خاصه کردستان است. میراثی تاریخی و تجربهای حائز اهمیت که با توجه بهآن میتوانند موضوع انقلابی و حقیقی خود را پیرامون مسألهی رفراندوم در کردستان اتخاذ کنند.
در شرایطی که حکومت اقلیم کردستان با بحران اقتصادی، سیاسی و مدیریتی دست و پنجه نرم میکند، دو حزب اصلی (حزب دمکرات کردستان ـ پارتی و اتحادیه میهنی ـ یکیتی) که تا اکنون بهروشی میلیشیایی، خانوادگی و سنتی کردستان را اداره کرده و میکنند، بهعنوان نمایندهی طبقهی بورژازیِ فرادست، سدی شدهاند در مقابل رونقِ اقتصادیـسیاسی و رفاهیت و زندگی مردم.
در مقابل چنین شرایطِ توأم با هرج و مرج و بحرانیِ کردستان و خاورمیانه، حزب دمکرات کردستان همراه با اتحادیه میهنی و نیروهای اسلامی و پشتیبانی غیرمستقیم دیگر نیروها ـ در بهترین حالت میتوان گفت موضع توأم با تردید این نیروها برای نجات از بحران کنونی، دست بهمضحکهای بهاسم رفراندوم زده است. از راه همین تأتر ساختگی میخواهد خشم و انزجار طبقاتی کارگران و زحمتکشان را که محصول سیاستهای این احزاب است، فرونشاند. در شرایطی که حزب حاکم اقلیم کردستان رفراندوم را اعلام کرده است و از موضوع ملی میخواهد استقلال خود را فریاد بزند (بهگفتهی خودشان)، در همان حال چنین نیروی بورژواـناسیونالیستی خود همپیمانِ قدرتهای سرکوبگرِ حاکم بر دیگر بخشهای کردستان است. چنین نیرویی میخواهد بر تن چنین ملتی عبای دولت بپوشاند. همین حزب (حزب دمکرات کردستان) در دیگر بخشهای کردستان در جبههی مقابله با حقوق مردم قد علم کرده و بیپروا بهعنوان دشمن خونین آنان ابراز وجود میکند ـ خاصه در کردستان سوریه (روژآوا)، در صورتی که بر همگان محرز است در دو بخش از کردستان (ترکیه و سوریه) مبارزهی مردم قدمهای بزرگ و پراهمیتی برداشته است. این همان تناقض آشکار بورژواـناسیونالیسم کُرد است كە همین الان در كردستان عراق در موردش حرف میزنند.ما بهطور عموم بر این باوریم که رفراندوم، بهمثابهی امری مردمی و براساس رأی مردم، مقولهای بدون قید و شرط برای هر ملتی است که اقدام بهجدایی یا خود همزیستی با دیگر ملل میکند. اما برای اینکه چنین رفراندومی انعکاس خواستههای دمکراتیک مردم باشد، لازم است شرکت کنندگان در چنین فرآیندی از وجود دمکراسی در سرزمین خود مطمئن باشند. نمیشود در سایه حکومتی سرکوبگر و ضددمکراسی با وسایلی نادمکراتیک بهسوی هدفی دمکراتیک رفت. این خود بیحرمتی بهخواستهی مردم و بیارزش کردن امر رفراندوم است بهعنوان امری دمکراتیک. خاصە در اقلیمی كە مردم شاهد آن هستند که همان قدرتی كە اكنون رجعت بەرأی مردم میكند، مدتی پیش درِ مؤسسەای را بستە است كە خودشان میگویند عبارت است از رأی تودەها و در نتیجە رأی و فرایندی دموكراسی بەوجود آمدە است كە همین پارلمان است كە بورژوازی در سراسر جهان بەاین مؤسسە افتخار میكند.
بههمین جهت در شرایطی با این اوصاف، خواست جدایی و استقلالی که خود دژی شده است در برابر دمکراسی، و خود حاکمان قبل از مردم خواهان آنند، نمیتواند خواست واقعی و دمکراتیک مردم باشد. مردمی که بهخاطر پافشاری بر سر تحقق کوچکترین خواستهایش سرکوب، ترور و بهزندان کشیده میشود، مردمی که در بیکاری و گرسنگی بهسر میبرد، بدون شک جدایی از عراق را سر لوحهی خود نمیکند، بلکه مبارزه برای دستیابی بهحقوق اولیه زندگی را بر جدایی از ملتی دیگر ترجیح میدهد. برای استقلال نیز در قدم اول خواهان جدایی و بهزیر کشیدن طبقهی فرادستِ خود را دارد، در فراسوی چنین پیروزیای است که با دستان خود مسأله حق تعیین سرنوشت را حل و فصل خواهد کرد.ما بر این امر مهم و اساسی دوباره تأکید میورزیم که مسألهی همزیستی یا خودجدایی هرملتی از حقوق اولیه مردم است و برای آن مبارزه خواهیم کرد. اما بهشرطی که مردم خود صاحب چنین آزادیای باشند و خود هم از آن بهرهمند شوند. در شرایطی که در کردستان، که حاکمیت بورژوا_ناسیونالیستی کُرد، همهی رشتههای اساسی زندگی مردم را در انحصار خود نگاه داشته است و مردم را از مدیریت زندگی و آیندهی خود سلب کرده است، از چنین رفراندومی انتظار آن نمیرود جوابگوی خواستهی حقیقی مردم باشد. احزاب حاکم میخواهند با چنین رفراندومی و با چنین تبلیغاتی اعلام دارند که همهی بدبختیها، گرسنگی و هرج و مرج کنونی که از قضا خود مسبب آن هستند، حاصل همزیستی مردم کُرد با دیگر ملل موجود در جغرافیای عراق است، برای همین جدایی را بهشتی از پیش تعیین شده و ضامن آزادیهای مردم معرفی میکنند.ما بهعنوان «کانون تحقیق سوسیالیستی ـ کردستان»، حامی و همراه تمامی مردم در هر چهار بخش کردستان تا مرز جدایی و تشکیل دولت مستقل هستیم. در همان حال باید مردم کردستان آگاه باشند که تجزیه و استعمار حاصل سیاستهای دول امپریالیست بوده و تاکنون هم بهقوت خود باقی است. برای همین لازم است که مردم کردستان نه چشم انتظار ترحمِ قدرتهای منطقه باشد، و نه آن دسته از فریبهای احزاب حاکم را بخورد که گویا در پیِ چراغ سبز دادن این قدرتها برای امر جدایی هستند. برای همین خاطر مبارزه برای رهایی و آزادی در کردستان نیازمند چنین شرایطی است:
1ـ رهایی از هر ایدولوژی و قدرتی در درون ملت خود، یعنی در کردستان، که مانعی است برای رسیدن مردم بهخواستههای اولیهی زندگیاش.
2ـ رهایی از سیطرهی حاکمان چهار کشور (عراق، ترکیه، ایران، سوریه) که کردستان در محدودهی جغرافیایی اینان تقسیم شده است، بدون آنکه چنین اقدامی سبب ایجاد اختلاف بین دیگر ملل موجود در این منطقه شود، بلکه باید نقطه عطفی گردد برای مبارزه علیه حاکمانی که بهاسم ملتی خاص بر دیگر ملل ستم میورزند.
3ـ رهایی از هژمونی امپریالیسم جهانی که همیشه منافع خود را در منطقه از مسیر جنگ و بهویرانی کشاندن منابع زیرزمینی و ...، دنبال میکند.
با توجه بهشرایطی که امروز در خاورمیانه حاکم است، این سبک از رفراندوم در سایه حاکمیت دولت اقلیم را، راهکار نمیدانیم و بر این باوریم که باعث برجستهتر شدن هرچه بیشتر مشکلات بین ملیتهای موجود در عراق میشود، همچنان مانع اتحاد است در صفوف طبقهی کارگر و ویران شدن هرچه بیشتر کیفت زندگی. چنین رفراندومی دیوارهای دمکراسی را تنگتر کرده و قدرت سرکوبِ احزاب حاکم و اعمال دیکتاتوری را بیشتر میکند. و این تنها سودیست که در جیب قدرتهای امپریالیست جهانی و منطقهای میرود.
در عصر جهانی شدن سرمایهداری، رهایی از ستم طبقاتی، ملی، مذهبی و نژادی، و جلوگیری از ویران شدن محیط زیست و بهتباه بردن تمدن و تاریخ و ...، از راه توهم بهناسیونالیسم، بازار آزاد، نئولیبرالیسم و حاکمیت مذهبی نمیگذرد، بلکه تنها راه نجات همزیستی آزادانهی مردم، و کسب آزادی، برابری و عدالت است.
کانون تحقیق سوسیالیستی ـ کردستان 20. 7. 2017