بررسی نظری - سیاسی
01 تیر 1391 | بازدید: 3812

«تریبونال»، بازیگرانی که با غیبت درخشیدند و حقیقتی که برجای می‌ماند[1]

نوشته: عباس فرد

اطلاعیه سازمان راه‌کارگر دربار‌ه‌ی تریبونالی که با عنوان کارزار مردمی ایران از هجدهم تا بیست و دوم ژوئن برگزار می‌شود، حاوی نکات و حقایقی است قابل تبادل و ارزشمند، که باید به‌خاطر داشت و همواره نیز به‌یاد آورد. در این اطلاعیه که تحت نام «در جستجوی حقیقت یا بازی در بساط دیگران؟» منتشر شده است، راه‌کارگر هم‌کاری خود را با این تریبونال تکذیب نموده و نکات به‌جایی را مورد تصریح قرار داده که ذیلاً مرور می‌کنیم:

«اول ـ محاکمه رژیم جمهوری اسلامی ایران به‌جرم جنایت علیه بشریت به‌خاطر کشتارها و قتل‌عام‌های سیاسی جنایتکارانه‌اش در سی سال گذشته درخواستی است که سازمان ما قویاً از آن حمایت می‌کند. سازمان ما در گذشته همراه با بسیاری از نیروهای چپ و مترقی در ابتکاری به‌همین نام شرکت داشت که به‌دلیل فقدان بودجه علیرغم بسیج‌های لازم نتوانست به‌سرانجام برسد. در آن زمان نیروهای شرکت کننده در ابتکار تریبونال تلاش داشتند که این کارزار را بدون وابستگی‌های مالی و سیاسی به‌دولت‌ها و قدرت‌های ارتجاعی جامه عمل بپوشانند و این خط قرمز، مورد توافق اکثر قریب به‌اتفاق شرکت کنندگان در ابتکار تریبونال بود.»

«دوم ـ متاسفانه ابتکار تریبونال کنونی که می‌خواهد خود را دادگاه راسل دوم جلوه‌گر سازد هیچ نوع سنخیتی با دادگاه راسل که دادگاهی برای محکوم کردن جنایات دولت آمریکا در ویتنام و سایر نقاط جهان بود، ندارد. سرپرست تیم دادستانی این دادگاه «پیام اخوان» از گردانندگان مرکز «اسناد حقوق بشر ایران» است. مرکز اسناد حقوق بشر ایران نهادی است که بخش اصلی بودجه آن توسط دولت‌های آمریکا و کانادا و نیز نهادهای وابسته به‌طبقه حاکم آمریکا تامین می‌شود. این نهادها و نهادهای مشابه علیرغم ادعای بی‌طرفی سیاسی از ابزارهای پیش‌برد سیاست‌های جهان‌خوارانه  دولت آمریکا بوده  و ربطی به‌منافع مردم ایران ندارند.»

«سوم ـ پیام اخوان همچنین مشاور حقوقی اول دفتر دادستانی دادگاه لاهه در محاکمات میلوشویچ و رواندا از سال ۱۹۹۴ تا سال ۲۰۰۰ بود. تردیدی در جنایاتی که اسلوبودان ميلوشويچ و سایر همدستان صرب وی در یوگسلاوی مرتکب شدند وجود ندارد. اما غایب بزرگ در این محاکمات، سران قدرت‌هائی بودند که شرایط تجزیه یوگسلاوی را فراهم کرده و جنگ داخلی در این کشور میان ملیت‌های گوناگون را برای پیشبرد سیاست‌های جهانخوارانه‌ی خود و تجزیه یوگسلاوی کارگردانی کردند. آیا امثال جورج بوش و تونی بلر و شرکاء به‌خاطر محاصره ده ساله‌ی عراق که قتل صدها هزار کودک عراقی در پی داشت  و سپس تجاوزبه خاک عراق و قتل‌عام صدها هزار نفر دیگر برای تسلط  بر ثروت‌های نفتی این کشور و یا رسوائی‌هائی نظیر جنایات زندان ابوغریب ... نباید در دادگاه‌های مشابه محاکمه می‌شدند؟ آیا این نوع دادگاه که تنها شکست خوردگان سیاست‌های پلیس جهانی را به‌محاکمه می کشد در خدمت دادخواهی واقعی و برقراری عدالت است یا برای دست‌یابی به‌هدف‌های  مورد نظر فاتحان نظم جهانی حاکم!»

«چهارم ـ رئیس تیم دادستانی یا دادستان کل این تریبونال  یکی از "رهبران جوان جهانی " کنفرانس سالانه داووس است. کنفرانس سالانه داووس همایش سران سرمایه جهانی برای هماهنگی سیاست‌ها در سطح جهان و از مهم‌ترین مراکز هماهنگی در رهبری جهانی سرمایه است. طبیعی است از نظر کنفرانس داووس کسانی شایسته عنوان رهبر جوان جهانی هستند که بیشترین خدمت را به‌نظام حاکم انجام داده و بدین‌ترتیب می‌توانند در آینده در صف نخبگان و برگزیدگان سرمایه جهانی قرار داشته باشند. تردیدی نیست که این نوع رهبران جوان سرمایه جهانی به‌کسب این عنوان‌ها افتخار کنند اما آیا کسانی که خود را مدافع طبقه کارگر می‌دانند می‌توانند چنین چهره‌ای را به‌عنوان دادستان دادگاهی از نوع راسل انتخاب کنند؟»

«پنجم ـ آیا بودجه دولتی که کودتای سیاه سال ۱۳۳۲ علیه دولت ملی دکتر مصدق را سازماندهی کرده؛ اولین تجربه دمکراسی سیاسی درخاورمیانه را به‌خاطر تسلط بر منابع نفتی ایران نابود ساخته؛ حافظ همه دیکتاتوری‌های خونریز و فاسد خاورمیانه است؛ علیه هر خیزش مترقی برای آزادی و برابری بوده و هست؛  نقش مستقیم در حمایت از استبداد سلطنت پهلوی و اعدام هزاران کمونیست و آزای خواه در کشورمان داشته؛ به‌خاطر چنگ انداختن بر منابع نفتی لیبی تحت نام  «مداخله بشردوستانه» کشور لیبی را به‌سرزمین سوخته تبدیل می‌کند، می‌تواند در راه مبارزه برای دمکراسی در ایران به‌کار افتد؟ پاسخ روشن است. این بودجه در خدمت  تغییر رژیم از بالا و  منجمد کردن حرکت مردم برای تحمیل یک رژیم وابسته هزینه می‌شود. آیا سیاست دولت آمریکا در خاورمیانه جز تبدیل دیکتاتوری‌های متمرد به‌دیکتاتوری‌های خودی است؟  آیا حقوق بشر ادعائی دولت آمریکا -‌که ما آن را به‌خوبی در زندان‌های ابوغریب و گوانتامو دیده‌ایم-  جز وسیله‌ای برای پیشبرد سیاست‌های امپریالیستی است؟»

«ششـم ـ سوالی که به‌حق توسط خانوداه‌های جان باختگان و کلیه دادخواهان جنایات جمهوری اسلامی مطرح خواهد شد این است که آیا نباید از هر امکان برای طرح جنایات جمهوری اسلامی استفاده کرد؟ در این مورد تردیدی نیست که باید از هر ذره امکان برای طرح جنایات جمهوری اسلامی استفاده کرد. این واقعیت را سه دهه  پیکار خانواده های  شهدا و زندانیان سیاسی با فعالیت‌های خود در مقابل زندان‌های جمهوری اسلامی، با گردهم‌آئی‌های خود در خاوران، شکایت خانواده‌های قتل‌های زنجیره‌ای  و ... به‌اثبات رسانده است. از نظر ما که یاران بسیاری را در این سی سال از دست داده‌ایم، تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی که جنایات بیشماری در حق مردم این کشور کرده و خانواده‌های بسیاری را داغدار ساخته، تلاشی است که هیچگاه نباید متوقف شود. اما روشن است که نه ما و نه خانواده‌های شهدای جنبش مردمی ایران نمی‌خواهند دچار تجربه‌های دهشتناک عراق و افغانستان شوند. تریبونالی که بخواهد هموار کننده‌ی این راه باشد نمی‌تواند خود را دادگاه دوم راسل بنامد. دادگاهی از نوع دادگاه راسل یک دادگاه بدون قدرت اجرائی، اخلاقی و افشاگرانه برای محکوم کردن جنایات علیه بشریت وبسیج افکارعمومی بین المللی است. این دادگاه همانطور که دادگاه راسل نشان داد ائتلافی بود از  نیروهای چپ، روشنفکران برجسته و سرشناس، نیروهای دمکرات و مترقی برای اعتراض و محکوم کردن جنایات جنگی امپریالیسم آمریکا. برتراند راسل نویسنده سرشناس انگلیسی به‌همراه ژان پل سارتر نویسنده فرانسوی، ایزاک دویچر تاریخ نویس معروف مارکسیست، سیمون دوبوار نویسنده، فیلسوف و فعال حقوق زنان، طارق علی روزنامه‌نگار و فعال سیاسی  و از سردبیران نیولفت، ژیزل حلیمی از وکلای زن و وکیل جمیله بوشا مبارز الجزایری، لارنس دالی سوسالیست و دبیراول اتحادیه کارگران معادن انگلیس و ۲۱ روشنفکر چپ، دمکرات و سرشناس  در سال ۱۹۶۵ دادگاهی نمادین را علیه جنایات آمریکا در جنگ ویتنام برپا کردند. این دادگاه که دو سال طول کشید، توجه افکار عمومی جهانی را بیش از پیش به‌جنگ ویتنام و جنایت‌هایی که در آن رخ داد، جلب کرد. راسل متفکری بود با مواضع بسیار روشن در برابر جنایات امپریالیسم آمریکا. اما اکنون همانطور که در بالا اشاره کردیم رئیس تیم دادستانی تریبونال، یکی از برگزیدگان و نورچشمی‌های سرمایه جهانی است و متاسفانه توانسته است اتحاد نیروهای طرفدار آمریکا با برخی نیروهای مدعی چپ و سوسیالیسم را سازمان دهد. این واقعیت که گردانندگان این تریبونال حاضر نیستند تحت هیچ عنوانی علیه تحریم‌های ویرانگر که گلوی مردم ایران را در چنگال خود می‌فشارد و تهدیدهای جنگی آمریکا و متحدش اسرائیل موضع‌گیری کنند، نشان دهنده  پلاتفرم این اتحاد نامقدس و سیاست ائئلافی آن‌ها می‌باشد. تحریم‌های فراگیر و تهدید جنگی اکنون دو بازوی اصلی پیشبرد سیاست امپریالیسم آمریکا برای تغییر رژیم در ایران و جایگزین کردن رژیمی وابسته به‌خود در کشورما به‌جای فاشیسم مذهبی حاکم است.»

«هفتم ـ پروژه سوار شدن بر مطالبات و جنبش‌های عادلانه مردم ایران توسط نیروهای طرفدار سیاست‌های آمریکا و سرمایه‌داری جهانی به‌هیچ‌وجه تازگی ندارد. آن‌ها تلاش می‌کنند از طریق سیاست‌مداران، تشکل‌های سیاسی و اجتماعی، حقوق بشری و.... جنبش‌های اجتماعی و آزادی‌خواهانه مردم ایران را مصادره کنند. آن‌چه تازگی دارد این است که بخشی از نیروهای به‌اصطلاح چپ رادیکال با طفره رفتن از اتخاذ سیاست روشن و شفاف علیه رئوس اصلی سیاست‌های آمریکا با نیروهای وابسته به‌نهادها و سیاست‌های آمریکا وارد ائتلاف شده و دادستانی این محاکمه را به‌آن‌ها واگذار کرده‌اند. «سازمان اقلیت»، «کمیته مرکزی راه کارگر» و «حزب کمونیست کارگری» از جمله‌ی این نیروها هستند که علناً با صرفنظر کردن از مواضع روشن ضدامپریالیستی، به‌همکاران این پروژه تبدیل شده‌اند. سازمان ما با تاکید بر سنت پیکارجویانه‌ی ضدامپریالیستی چپ ایران، این انحراف را محکوم می‌کند و از فعالین این سازمان‌ها می‌خواهد که رهبران‌شان را دربرابر سیاست‌های اتخاذ شده وادار به‌پاسخگوئی کنند. این بخش از چپ ایران خط قرمز استقلال و عدم ائتلاف با نیروهای طرفدار سیاست‌های آمریکا را به‌کناری نهاده و در حقیقت سنت پیکارجویانه هزاران مبارز انقلابی چپ جان‌باخته و پیکارجوی رادیکال کشورمان را پایمال کرده‌اند. ما این انحراف غیرقابل چشم‌پوشی را قویاً محکوم ساخته و دلائل مضحکی را که این نیروها برای توجیه سیاست‌های خود اقامه می‌کنند را مردود می‌دانیم.»

«هشتم ـ یکی دیگراز توجیهات این نیروها این است که گویا موضع‌گیری علیه تحریم‌ها و تهدیدات جنگی موضع سوسیالیست‌هاست. تردیدی نیست که نیروهای سوسیالیست قاطع‌ترین نیروی مبارزه با تحریم‌ها و تهدیدات جنگی هستند اما طیف کسانی که هم مخالف فاشیسم مذهبی حاکم و هم مخالف سیاست‌های سلطه‌جویانه امپریالیسم آمریکا هستند،  بسیار وسیع‌تراز نیروهای چپ و سوسیالیست است. مگر برتراند راسل چپ یا کمونیست بود؟  نه! او یک دمکرات و مخالف قاطع سیاست‌های جهانخوارانه و جنگ افروزانه  بود. برای این که نیروئی طرفدار صدای سوم یعنی نه جمهوری اسلامی و نه امپریالیسم باشد لازم نیست که به‌هیچ‌وجه  چپ و سوسیالست باشد اما قطعاً لازم است که علاوه بر مخالفت با فاشیسم مذهبی حاکم، به‌طور قاطع با سیاست‌های امپریالیسی دولت آمریکا مرز و فاصله‌ی شفاف و روشنی داشته باشد.»

«براین نظر نیستیم که همه‌ی همکاران  این تریبونال از عاملان سیاست‌های آمریکا می‌باشند اما روشن است که پلاتفرم و ائتلافی که این تریبونال را تشکیل داده هیچ ربطی به‌دادگاهی از نوع دادگاه راسل ندارد. محاکمه رژیم اسلامی در دادگاهی از نوع دادگاه راسل همچنان چالشی است که در برابر همه‌ی نیروهای چپ و آزادیخواه ایران و همه آن کسانی قرار دارد که معتقدند سرنگونی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی باید از طریق انقلاب مردم ایران به‌سرانجام برسد  و نه از طریق دخالت‌های "بشردوستانه‌ی"  قدرت‌های جهانخوار!»

*****

می‌توان با تحلیل‌های مندرج در این بیانیه زاویه داشت. اما در یک نکته تردیدی نیست و آن جهت‌گیری اصولی  و شجاعانه‌ی بیانیه در امتناع از تبدیل شدن به‌ابزاری در دست صاحبان سرمایه‌های جهانی است. این تداوم همان مقاومتی است که نسل به‌خاک افتاده‌ی زندانیان دهه‌ی سیاه شصت جان‌شان را بر سر آن نهادند. این مقاومتی است که امروز هم با امتناع از فروش آرمان‌ها در بازار «آزاد» خود را نشان می‌دهد.

موضع‌گیری سازمان راه‌کارگر نیز بر بستر درخشش آن دسته از بازماندگان کشتارهای دهه‌ی شصت قرار دارد که با غیبت‌شان در این نمایش مضحک و سالوسانه به‌زیبایی درخشیدند. آن دسته از سلحشوران مقاومت در زندان‌ها که امروز نیز نشان می‌دهند که نه فقط در مقابل شکنجه و تهدید اعدام مقاومت کردند، بلکه در برابر وسوسه‌ی تبدیل شدن به‌«شخصیت» نیز مقاومت می‌کنند. دست‌اندرکاران تریبونال ـ‌شاید‌ـ گمان نمی‌کردند که کسانی هم بتوانند در مقابل این رشوه‌ی «شیرین» مقاومت کنند. اما همه‌ی آن بازماندگانی که از این معرکه دور ماندند و همه‌ی آن‌هایی که برعلیه آن ایستادند و عطای فکل و کراوات در مقابل تریبونال محترم را به‌لقای آن بخشیدند، نشان دادند که چگونه می‌توان آرمان‌های به‌خاک افتادگان را در ایستادگی امروز ـ‌که ساختن فردا را بشارت می‌دهد‌ـ پاس داشت. این صفی از رزمندگانی است که با هرتفاوتی، در حراست از میراث انقلابی نسل مبارزان دهه‌ی شصت متحدانه ایستاده‌اند. غیبت چهره‌های درخشان مقاومت در تریبونال به‌همان اندازه که اعتبار دروغین آن را به‌چالش کشید، به‌همان اندازه نیز ایستادگی خود آن‌ها را برجسته نمود. از وحید صمدی تا وزیر فتحی و از همایون ایوانی تا محمود خلیلی و شهاب شکوهی و فرخ قهرمانی و فریده ثابتی و ستاره عباسی و مژده ارسی و بهزاد دشتبانی و سیاوش محمودی و همه‌ی دیگرانی که پا به‌این معرکه‌‌ نگذاشتند، همه و همه اعتباری را به‌میان کشیدند که نه تنها حقیقی است، بلکه بخشی از سنگ بنای آینده روشن جامعه‌ی ایران نیز خواهد بود.

این تریبونال هم مثل واقعه‌سازی‌های دیگر به‌پایان می‌رسد. اما آن‌چه از آن برای انقلاب اجتماعی آینده ایران برجا می‌ماند، نه در درون آن، بلکه در بیرون آن شکل گرفته است. نه با شرکت در آن، بلکه با امتناع از شرکت در آن. و این روینده و امید بخش است.

 


[1] این مقاله برای اولین‌بار 21در ژوئن 2012 (پنج‌شنبه دوم تیرماه 1391) در سایت امید منتشر شده است.