rss feed

14 دی 1393 | بازدید: 5838

در اندوه از دست دادن رفیقی مبارز و ارزشمند

نوشته: عباس فرد

با تأسف فراوان خبر درگذشت رفیقمان هوشنگ عیسی بگلو یکی از مبارزین و زندانیان سیاسی رژیم شاه، در روز سی‌ام دسامبر سال 2014 را دریافت کردیم. فقدان این رفیق ارزشمند و گرامی را به‌همسر و فرزندان گرامی‌اش، و هم‌چنین به‌تمامی رفقا و دوستان دور و نزدیک و مبارزان راه سوسیالیسم وعدالت تسلیت می‌گوئیم. رفیق هوشنگ یکی از مقاوم‌ترین و وفادارترین مبارزینی بود که زندان‌های شاه در دهه پنجاه به‌خود دید. هوشنگ همواره موجب دلگرمی همه کسانی بود که در زندان همراه او بودند و با شخصیت قدرتمند و با نفوذی که داشت حتی بازجوها را به‌احترام وا می‌داشت.

هوشنگ با توجه به‌نوع پرونده‌ای که داشت (کمک به چریک‌های فدائی و مخفی کردن رفیق شعاعیان) تحت فشار و شکنجه‌های شدیدِ ساواک برای دستگیری رفیق شعاعیان بود، اما با ایستادگی و مقاومت سختی که در برابر شکنجه‌ها از خود نشان داد ساواک شاه را ناامید و دست خالی گذاشت. جنبش چپ ایران یکی دیگر از وفادارترین و مقاوم‌ترین رفقای خود را از دست داده است.  یادش گرامی باد.

احمد امانی ـ ارسلان پورقباد ـ اصغر باقری ـ بهروز نظمی انصاری ـ بهرام معلمی ـ بنفشه نیسانی ـ بیژن خوزستانی ـ پرویز قلیچ خانی ـ پری پوریان ـ پری کسرائیان ـ حسین سیامکان ـ سرژ آراکلیان ـ سیامک لطف الهی ـ عباس فرد ـ عباس کدخدا ـ علی پاینده ـ فرامرز یاغلی ـ کریم منیری ـ مجید اسدزاده ـ مهدی جباری ـ یعقوب کلات زاده

دیدگاه‌ها  

0 #1 مهدی 1393-10-15 19:27
انسانی که من در جوانی در شگفت بودم از قدرت ایستادگیش در برابر شکنجه های ددمنشانه ساواک.
صورتی تکیده و سببلی پرپشت وفراخ بر لبان داشت،
آنگونه که ما جواناترها از یک انقلابی کمونیست می انگاشتیم، چهره اش نشانگر عزم راسخ وجودش بود، با نگریستن به او وبا داشته های ذهنت در مورد مقاومت سخت جانانه و لام تا کام نگفتن او به ساواک
ادمی به خود میگفت می توان انسان بود، میتوان زندگی کرد، می توان در مقابل سختی های روزمره زندگی استوار ایستاد ومی توان برای رهایی انسان از
جان مایه گذاشت، میتوان سندان چکش های لحظه لحظه های زندگی بودولحظه ای در ایمان به رستاخیز انسان زیر لوای رهاننده نوع انسان،پرولتار، درنگ نکرد.
هوشنگ عبسی، در روح و جان من اینگونه جایگیر شده است.
0 #2 همنشین بهار 1394-03-18 16:32
هوشنگ عیسی بیگلو و مدعیّانِ صاحب‌اختیاریِ «مقاومت»
عاقبت از ما غبار ماند زنهار

http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=218

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ودوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ویکم

در این نیمه شب یازدهم شهریور کوچه نقاشهای خیابان لُرزاده در ازدحام بی نظیری از مردم انباشه بود. اکثراً لباس راحتی خانه دربر داشتند. همسایگان قسمت پائین کوچه به بالاتر آمده بودند. همه در جوّی از حیرت و تک توک در اعتراض بودند. مأمورین در جواب «اینا چکار کردن مگه؟» میگفتند «خرابکارند» میخواستن محله شما رو بفرستن رو هوا.

ادامه مطلب...

پرسشی از مقوله‌ی [مؤلفه در جنبش]

در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم‌ویکم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم

بخصوص کار تیمی هدف تبلیغی برای حرکت های«توده ای» را نیز همیشه منظور نظر خودش داشت. معمولا برای تیم های نظامی امکان حضور هر دو عرصه کارچریکی و کار تبلیغی درمیان توده های کارگری و یا دانشجویی وجود نداشت. مسئله ای که بعنوان یک تناقض تکنیکی و تاکتیکی تا آخر بهمراه فعالیت های سیاسی مخفیانه برای چریک­های شهری م. ل. باقی ماند. این صرف نظر از گرایشات طبقاتی نهفته در اینگونه مبارزات است که جای خودش را دارد.

ادامه مطلب...

مهمانی تولد مامان سحر و جمع دوستان صابر و (نشریه غیررسمی «بولتن دانشجو»)

ـ ماهی جون بچه­ها رو که بهتون معرفی کردم؟

ـ آره صابر جون معرفیت کامل بود عزیزم، البته بعضی هاشون رو از قبل میشناختم.

ـ خانم دکتر جان؛ اجازه میدین مهمونی رو به نشست تبادل فکری تبدیل کنیم(خنده جمعی).

ـ صاحب خونه باید اجازه بده جونم، من خودم مهمونم. سحر جون ببین بچه ها چی میگن مادر.

ـ مادر جون برنامه را صابر گذاشته، من حرفی ندارم. فقط بشرط اینکه شما رو خسته نکنن.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت نوزدهم

این چمدانها را در اتاقمان زیر تختخواب آهنی نسبتا بزرگی (که صندوخانه اتاقمان بود) قرار دادیم و روی تخت را بطریق رویه کشیدیم که حالتی طبیعی داشته باشد و زیر تخت دیده نشود. چمدانها را با مقدار زیادی ادوکلون که به دیواره هایش پاشیده بودن معطر کرده بودن بصورتی که در ظاهر میشد گفت جنس های کویتی(جنوبی) است که آنروزها مسافران برای فروش از آبادان میآوردند.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top