خواندن تاریخ، ساختن تاریخ است. این گزاره از دو جهت در اینجا برای ما حائز اهمیت و ضرورت است. نخست اینکه خوانش تاریخی را از تاریخ جدا نمیکند و قائل شدنِ شأنی بیطرف، علمی، فارغ از ارزشگذاری و بیرون از آنچه میخواند را منتفی میکند. بهاین معنی که همۀ مفاهیم، تحلیلها و رویکردهای تاریخی را بههمان میزان تاریخی میداند که اسناد، گزارشها و مدارک و تبعاً بههمان میزان که وقایع و اتفاقات را. در همینراستا آنکس که تاریخ را بلند و رسا میخواند و میسازد...
این کتاب برای کسی مثل من که شناختی کلی، سیاسی و غیرتحقیقاتی از سوداگر و طباطبایی دارد، بهشرط اینکه همهی آن را تا آخرین جمله بخواند، بسیار مفید است. اما همین کتاب مفید، از نظر من (یعنی: عباس فرد) دو نقص چشمگیر نیز دارد: یکی اینکه، سوداگر و طباطبایی را عمدتاً در وجه روششناسی (و نه کنشهای طبقاتی) مورد بررسی و نقد قرار میدهد، و بههمین دلیل در موارد نه چندان نادری پُرکردنِ جالی خالی و اثباتیِ آنچه را مورد نقد قرار داده بهخوانند میسپارد؛ و دیگر اینکه، ضمن استفاده از عبارات و کلماتِ بهعاریت گرفته شده از متون مربوط بهمنطق صوری، در مواردی از نوعی طنز نقادانه استفاده میکند که چنین مینماید که بیشتر اشخاص (و نه موضع طبقاتیـسیاسی این اشخاص) را بهچالش میکشد. با همهی این احوال، اما کتاب «تردستی و تاریخ» را میتوان مقدمهای بر ادعای نویسندهی آن دانست: «خواندن تاریخ، ساختن تاریخ است. این گزاره از دو جهت...
لینک کتاب: http://refaghatekargari.org/wp-content/uploads/2018/10/tardasti-va-tarikh-1-1.pdf