از طریق این یادداشت بهاطلاع آشنایان و دوستان میرسانم که من از دو هفته پیش بهاین نتیجه رسیدم که همکاریام را با «سایت امید» یا آنچه اخیراً «تدارک کمونیستی» نامیده میشود، قطع کنم. باید با تأکید بگویم که این حدوداً ده سالی را که با سایت امید و بهویژه با رفیق بهمن شفیق و بعداً با رفیق وحید صمدی همکاری داشتم، مثل دیگر دورههای زندگی مبارزاتی ام مثبت، پرارزش و زیبا برآورد میکنم.
این دهه مثل همهی دورانهائی که همهی افراد بشری (منهای موقع و موضع طبقاتیـسیاسیـتاریخیشان) پشتِ سر میگذارند، بههیچوجه نمیتواند دههای از دست رفته باشد.
من همان بودهام که میتوانستم باشم. حتی میتوان گفت که اگر غیر از این بود؛ اینک آنچه هستم نیز نبودم؛ و بهجای دیالکتیک نفی و اثبات که یک نفیِ دیگر را زمینه میچیند، فقط بهماورائیت و مطلقیت نفی میچسبیدم، که چیزی جز چسبیدن بهوضع موجود نیست.
کار کردیم؛ برعلیه نظام سرمایهداری و بالطبع برعلیه چپ بورژوائی و خردهبورژوائی ـدر راستای سازمانیابی طبقاتی و کمونیستی کارگران و زحمتکشانـ مبارزه کردیم؛ با قدرت در مقابل جنبش ضدکمونیستی و ارتجاعی سبز ایستادیم؛ تجربه اندوختیم؛ کمابیش از یکدیگر آموختیم و در یک کلام، پُرحاصل و نهایتاً شادمان و سرخوش زندگی کردیم. بنابراین، این دوره هم همانند دیگر دورههای زندگیام، دورهی پراز آزمون و خطائی بود، که اینک ناگزیر بهپایان میرسد تا امکان آغاز دیگری را فراهم کند.
گرچه هماکنون با «سایت امید» یا «تدارک کمونیستی» همکاری نمیکنم، اما کلیه مواضع سیاسی تاکنونی این تشکل را (بهویژه در جنبهی بینالمللیاش) قبول دارم و درصورت لزوم از آن دفاع نیز خواهم کرد. بههرروی، جهان بهسرعت تحولات ژئوپلتیک را پشتِ سر میگذارد و چهبسا جنایتکارانهترین جنگها را درپی داشته باشد. بنابراین، اگر اختلافی وجود داشته باشد، اساساً سیاسی نیست. اما عدم اختلاف سیاسی بهمعنی نبود اختلاف نیز نیست. اختلاف من با رفقای «تدارک کمونیستی» بیش از هرچیز ایدئولوژیک و آرمانی است که فشردهی خودرا در سبک کار، ارزشگذاریها و پرنسیپها (نه اخلاقیات) بیان میکند.
گرچه تصمیم بهقطع همکاریام با «تدارک کمونیستی» در برههی پرتشنجی اتفاق افتاد که نیازی بهبیان علنی آن نیست؛ اما این تصمیم بههیچوجه اتفاقی نبود. طی همهی این حدوداً ده سالی که با بهمن شفیق و دیگران همکاری داشتم، گاه اختلافات چنان بهاوج میرسید که تصور قطع همکاری را بهذهنم میتاباند؛ اما اینبار آنچه را که از آن میگریختم، حقیقتاً واقع شد.
منهای جزئیاتی که پروسهی کار و مبارزه و زندگی آن را برمی تاباند، اما من و رفقای «تدارک کمونیستی» و خصوصاً رفیق بهمن درکهای متفاوت و تا اندازهای متنافر از حزب کمونیستی طبقهی کارگر و جایگاه روشنفکران برخاسته از مناسبات خردهبورژوائی در آن داریم.
حتی فراتر از این اختلافِ ادارکی، فهم ما از کارگر (بهمثابهی کسیکه نیرویکارش را میفروشد و ارزش اضافی تولید میکند) نیز متفاوت است. بازهم یک گام فراتر از این اختلافات، ما در مورد نحوهی فعالیت در خارج از کشور و چگونگی این فعالیت در رابطه با کارگران و زحمتکشان در ایران نیز پیشزمینهها و تصورات متفاوتی داریم که در گفتگو بهیگانگی میرسند و در عمل از هم دور میشوند. شاید همهی اینها ناشی از عدم ارتباط مستقیم و ارگانیک با فروشندگان نیرویکار در ایران باشد، شاید هم ناشی از پیشینهی سیاسی و مناسباتی باشد که بههریک از ما شکل و معنی میدهد. البته باید بهاین احتمال هم نگاه کرد که شاید اختلاف (بدون یک زمینهی اجتماعی و طبقاتی جدی و پراتیک) بیشتر محدود بهاختلاف بین «من» و «ما» باشد.
رفیق بهمن بهواسطهی اطلاعات قابل توجهی که در مقایسه با من، در مورد وضعیت اقتصادیـسیاسی و نیز مبارزاتی جهان دارد، از من که هنوز هم دلم را بهمحمد و مهدی و اکرم و... در ایران خوش میکنم، خیلی انترناسیونالیستتر است. همین چسبیدن بهایران از طرف من و نگاه خیلی انترناسیونالیستیتر رفیق بهمن و دیگران ـشایدـ پاسخگوی یکی از آن دغدغههائی باشد که من را بهقطع همکاری با «تدارک کمونیستی» وادار میکند.
گرچه اختلاف میتواند بستر دریافتهای جمعی تازهای را فراهم کند؛ اما آنجاکه اختلاف جنبهی ایدئولوژیک، آرمانی یا شخصی بهخود میگیرد، برای دستیابی بهتوافق نیروئی را میطلبد که دیگر در من وجود ندارد. بههرروی، اگر فرصت بود و عمری هم باقی بود، علاوه بر ادامهی مبارزه برعلیه نظام سرمایهداری و بالطبع برعلیه چپ بورژوائی و خردهبورژوائی ـدر راستای سازمانیابی طبقاتی و کمونیستی کارگران و زحمتکشان؛ پارهای از این اختلافات را نیز در عامترین چهرهاش خواهم نوشت؛ و در سایت رفاقت کارگری (www.refaghat.org) منتشر خواهم کرد. شاید هم حق با من نباشد؛ اما این را باید بهآزمون گذاشت.
با آرزوی موفقیت همهجانبه برای رفقای «تدارک کمونیستی»
عباس فرد