دوستان، میبایست اطلاع داشته باشید که Solidarity Center (وابسته بهوزارت امورخارجه آمریکا) حضوری پررنگ و مؤثر در این کنفرانس «کارگری» داشت. تا آنجاکه برنامههای اعلام شدهی کنفرانس گویاست، این مرکزِ آمریکایی [که وظیفهی اصلیاش استفادهی ابزاری از جنبش کارگری جهت تسلط بیشتر بر سازوکارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورهای کمتر توسعه یافته و نیز تقویت گرایش بورژوایی، ضدانقلابی و ضدسوسیالیستی در درون جنبش کارگری جهانی است] در سه پنل 1D ، 4D و 5A رأساً گردانندگی جلسات را برعهده داشت و حضور یک سخنگو از آمریکا در پنل 5B نیز احتمالاً بهاین مرکز برمیگردد.
نکتهای که بهاین کنفرانس معنایی خاص میبخشد، نه فقط حضور پُررنگ سولیداریتیسنتر در آن، بلکه موضوعاتی استکه این مرکز بهآن علاقهمند شده است: اتحادیههای کارگری و «بهار عرب» (نه جنبش انقلابی نان و آزادی در کشورهای غربی و شمال آفریقا که توصیف اتحاد بینالمللی است)، تهاجم بهحقوق کارگران در بحرین، و مبارزه برای ایجاد رفورم در قوانین کار (با شرکت ترکیه، عراق، مصر و آمریکا) است!؟
دوستان، دو سؤال دائم در کلهام میچرخد و روحم را آزار میدهد:
1ـ آیا شرکت در کنفرانسیکه Solidarity Center در آن حضوری پررنگ و مؤثر دارد و بهاحتمال بسیار قوی بخش قابل توجهی از هزینهی آن را نیز پرداخته است، بهنفع جنبش کارگری ایران یا دیگر کشورهاست؟
2ـ آیا این حضور ـدر دنیای «سیاست»ـ میتواند معنایی جز بهرسمیت شناختن این مرکز آمریکایی و بیعت با چنین نهادهایی داشته باشد؟ بهویژه اینکه شرکت کنندگان متعهد شده بودند که اختلافات فیمابین خود و سایر شرکت کنندگان را بهگونهای طرح کنند که بهوحدت طبقاتی آسیبی نرسد. آیا معنای چنین تعهدی پذیرش سولیداریتیسنتر بهعنوان بخشی از جنبش کارگری نیست؟
دوستان، همانطور که اطلاع دارید، پس از پیدایش مسئلهی سولیداریتیسنتر براین بودیم که طرح بیرونی این مسئله (در آن شرایط) با سوخت و ساز جنبش کارگری در ایران متناقض است؛ و بهطور شخصی و در جمع خواهان آن شدیم که این مسئله بیرونی نشود. همین موضوع بهتدریج بهمحوری تبدیل شد که دیگر مسائل را برگرد خود جمع کرد و سرانجام بهامتناع رسمی من و امتناع غیررسمی دیگر رفقا از همکاری با اتحاد بینالملل تبدیل گردید. برای شما باید روشن باشد که موضعگیری ما در آن زمان نه از روی تأئید سولیداریتیسنتر و یا شخص مهدی کوهستانی، بلکه بهدلیل اطمینانی بود که بهجهتگیری عموماً چپ در جنبش کارگری داشتیم و نه برای سولیداریتیسنتر و نه برای دولت آمریکا چنین شانسی را در آن مقطع باور نداشتیم که بتوانند جنبش کارگری ایران را بهزیر سلطهی خود بکشانند. امری که امروز و با تحولات منطقه بهشدت تغییر کرده است؛ بنابراین، سؤال سوم من این است که:
3ـ چگونه تناقض بین اصرار شما در افشا یا معرفی مهدی کوهستانی بهعنوان عامل Solidarity Center را با حضورتان در کنفرانسی که این مرکز یکی از بانیان آن است، میتوان توجیه کرد؟
دوستان، جنبش کارگری در ایران و کشمکشهای سیاسی بهطورکلی وضعیت بسیار حساسی را بهوجود آورده است. این حساسیت تا جایی است که بیم ناشی از افزایش احتمال حملهی نظامی بهایران را بیشتر کرده است. نامهی سرگشادهی من بیش از هرچیز از این افزایش بیم برمیخیزد؛ چراکه در این شرایط حساس نوع برخورد نیروهای اپوزیسیون (بهویژه بخش چپ و کارگری آن) بهسیاستها و نهادهای وابسته بهدولت آمریکا میتواند وزنهی احتمال حملهی نظامی را سبکتر یا سنگیینتر کند.
دوستان و رفقای عزیز، تنها در مورد شرکت در کنفرانس لیبر استارت نیست که شاهد فقدان هرگونه حساسیتی از جانب شما بهاستفاده از امکانات و رسانههای بورژوازی غربی و متحدانشان هستیم. مصاحبههای متعدد شما با رسانههای پروپاگاندیستی جیرهخوار بورژوازی دیگر بهامری عادی بدل شده است. حتما فکر میکنید که این شما هستید که با استفاده از این نهادها بهپیشبرد امر طبقه کارگر ایران یاری میرسانید. اما بهاین نیز فکر کردهاید که شاید این شما هستید که رفته رفته در حال تبدیل شدن بهجزئی از پازل آن رسانهها و نیروهای حامیشان برای نشان دادن یک «جناح کارگری» هستید؟ بهاین نیز فکر کردهاید که شاید آنها در حال استفاده از شما هستند؟
دوستان و رفقای عزیز امیدوارم سؤالات من را (بهعنوان کارگری که از 45 سال پیش همواره از استقلال طبقاتی و سیاسی کارگران و طبقهی کارگر دفاع کرده و بهطور پیوسته و در هروضعیتی در راستای تقویت معرفت و گرایش سوسیالیستی در درون طبقه کوشیده است) بیپاسخ نگذارید.
عباس فرد ـ لاهه ـ 23 نوامبر 2011 (چهارشنبه دوم آذر 1390)