مارکس بهوضوح نشان داده است که ثروت عظیمی در بالای جامعه انباشت میشود، درصورتیکه آنچه همزمان در پایین جامعه تراکم پیدا میکند، «بدبختی، آزار و تنش، بردگی، جهل، خشونت و تخریب روانی» است. در همان هنگامی که بانکها از سودهای [کلان] خود گزارش میدهند، میلیون نفر از کارگران (که نیروی کارشان ثروت واقعی جامعه را تولید میکند)، بهزندگی با بدهی دائم و دریافت حداقل دستمزد مجبورند.
منبع: اینجا
«محاسبه واقعی شرایط یک جامعه بهچگونگی مراقبت و رسیدگی بهکودکانش بستگی دارد». [یونیسف، 2007]
تونی بلر بلافاصله پس از انتخاب شدن در سال 1997 متعهد شد که تا سال 2010 فقر کودکان را بهنصف کاهش داده و تا سال 2020 آن را ازبین ببرد. با وجود این، «کارشناسان» پیشبینی میکنند که دولت بهاین اهداف نخواهد رسید. دولت میگوید که از زمان در دست گرفتن قدرت، از یک میلیون کودکْ سهچهارمِ آنها را از فقر نجات داده است. جان هاتون، وزیر کار و حقوق بازنشستگی با افتخار اعلام داشت: «ما پیشرفت چشمگیری در برآوردن هدف تاریخیمان برای پایان دادن بهفقر کودکان داشتهایم»(بیبیسی، 27.3.07). بااینحال، هدف اصلی دولت برای بیرون آوردن یک میلیون کودک از فقر نادیده گرفته شده است.
فقر کودکان در انگلستان
فقر کودکان در انگلستان از سال 1972 دو برابر شده است. 3.8 ملیون کودک فقیر در خانههایی با درآمدی کمتراز 60 درصد میانگین درآمد زندگی میکردند. اگرچه این [آمار] از سال 1998 کاهشی 600 هزار نفری داشته است، اما همچنان 500 هزار کودک بالاتر از میزان برآورد دولت [در وضعیتی فقیر] باقی ماندهاند. حتی میتوان گفت این تصویر کلی از فقر نیست، فقر در تمام جامعه در حال افزایش است.
بین سالهای 2005 و 2006، حدود 750 هزار نفر بهتعداد افرادی که در انگلستان در فقر زندگی میکنند، افزوده شده و واقعیت این است که در یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا، تقریباً 13 میلیون نفر (معادل 22 درصد کل جامعه) در فقر بهسر میبرند.
یکدهم از کودکانی که در فقر زندگی میکنند، مادران زیر 25 سال دارند؛ و از هر 15 کودک نیز یک نفر زادهی والدین زیر 20 سال است. صرفنظر از این، «حزب جدید کارگر» (New Labour) ما را بهاین باور میرساند که بهترین راه برای بیرون کشیدن کودکان از فقرْ ایجاد شغل بهجای استفاده از کمکهزینههای دولتی برای والدین و بهویژه برای خانوادههایی است که فقط یک سرپرست دارند. معهذا کاهش مزایای تأمین اجتماعی برای کارگران بزرگسال همچنان ادامه دارد و از حداقل دستمزد دورتر میشود. بنابراین، «رفرم«هایی که در رابطه با کمکهزینههای دولتی انجام میشود، وضعیت کودکان را نه بهتر، بلکه بدتر هم میکند.
پیامدهای پرداخت کم (حقوق پایین)
16 درصد از کودکان در خانوادههایی با نصف میانگین دستمزد ملی زندگی میکنند. «بنیاد جوزف رونتری» خاطر نشان کرده که نیمی از کودکانی که در فقر بهسر میبرند در خانوادههای شاغل زندگی میکنند و یکونیم میلیون کودک نیز در خانوادههایی زندگی میکنند که مالیات انجمن امور اجرایی شهر را بهطور کامل میپردازند. اطلاعیه گوردون براون اعلام داشت که پرداخت 3 پوند اضافه در هفته بهازای هر فرزند بهخانوارهای کمدرآمد از طریق «اعتبارات مالیات کودک» توسط رئیس مجلس لردها قطرهای در اقیانوس [فقر] است. «مؤسسهی تحقیقات سیاستهای عمومی» تخمین میزند که بیرون کشیدن کودکان از فقرْ بیش از 3.8 میلیارد پوند هزینه خواهد داشت. این مسئله منعکسکنندهی این واقعیت است که نابرابری در درآمدها درحال افزایش است، همچنانکه شکاف بین کمکهزینههای دولتی و دستمزدها نیز در حال گسترش است.
کودکان در خانوارهای کم درآمد
خانوار کارگر با دو سرپرست |
43% |
خانوار کارگر تک سرپرست |
9% |
خانوار بیکار با دو سرپرست |
15% |
خانوار بیکار تک سرپرست |
33% |
منبع: وزارت کار و بازنشستگی انگلستان: «خانوارهای با درآمد زیر متوسط 06-2005»
پایینترین در میان کشورهای پیشرفته[؟!]
سال گذشته یونیسف، (یعنی: «سازمان کودکان سازمان ملل»)، بهاین نتیجه رسید که کودکانی که در انگلیس زندگی میکنند، بهنسبت کودکانِ دیگر کشورهای ثروتمند جهان، بیشتر از فقر رنج میبرند. در این زمینه، انگلیس در میان 21 کشور برتر سرمايهداری، پس از آمریکا، جایگاه دوم را دارد. یونیسف با تکیه بهمواد و منابع [تحقیقی] خود نشان داد که تنها ایرلند، مجارستان و لهستان در وضعیتی پایینتر از انگلیس قرار دارند. درمجموع، هلند در صدر جدول ایستاده است. درحالیکه 9 کشور در شمال اروپاْ فقر کودکان را بهکمتر از 10٪ کاهش دادهاند، این آمار در انگلستان، ایرلند و ایالات متحده آمریکا 15% باقی مانده است.
گزارش یونیسف بهوضوح و بهطور هولناکی تأثیرات دراز مدت زندگی کودکان در فقر را نشان میدهد. «شواهد بسیاری از کشورهای مختلف حاکی از این است که کودکانِ بزرگ شده در فقرْ بیشتر آسیبپذیرند: بهطور مشخص در معرض ضعف جسمانی بیشتری قرار میگیرند، بهلحاظ فراگیری و رفتاری مشکلات بیشتری دارند، در مدرسه دستِکم گرفته میشوند، در سنین پایین و زودهنگام باردار میشوند، مهارت و آیندهنگری کمتری دارند، دستمزدشان ناچیز است، بیکار هستند و بهکمکهزینههای دولتی وابسته میمانند«.
یکی از نویسندگان این گزارش، از دانشگاه یورک، رتبهبندی فقر در انگلیس را با عبارتِ تعویق بلندمدت در سرمایهگذاری و جامعهای «با رقابت بیرحمانهی فردی» توصیف کرده است (بیبیسی نیوز، 14.2.07)؛ چه کیفری بدتر از این برای 10 سال حکومت حزب کارگر[قابل تصور است]؟!
مارکس بهوضوح نشان داده است که ثروت عظیمی در بالای جامعه انباشت میشود، درصورتیکه آنچه همزمان در پایین جامعه تراکم پیدا میکند، «بدبختی، آزار و تنش، بردگی، جهل، خشونت و تخریب روانی» است. در همان هنگامی که بانکها از سودهای [کلان] خود گزارش میدهند، میلیون نفر از کارگران (که نیروی کارشان ثروت واقعی جامعه را تولید میکند)، بهزندگی با بدهی دائم و دریافت حداقل دستمزد مجبورند. باید آگاه باشیم که نظام سرمايهداری همواره موفقیت کالایی [یعنی: سود] را در رأس همهچیز قرار میدهد. این بهایی است که جامعهای بهشدت تقسیم شده و طبقاتی باید بپردازد.
در سرار جهان یک و یکدهم میلیارد انسان زندگی خود را با روزی کمتر از یک دلار میگذرانند که 30 درصد آنها کودک هستند. بنابراین، فقر کودکان همیشه پیامد اجتنابناپذیر نظام سرمایهداری خواهد بود و ما باید برای نابودی نظام سرمایهداری و نجات جهان از فقر کودکان بجنگیم: یکبار و برای همیشه!