ماتریالیسم
22 آذر 1401 | بازدید: 885

مارتین هایدگر- فیلسوف/نازی

نوشته شده توسط الکس اشتاينر - ترجمه:رامين جوان

بدون این‌که قصد ارائه‌ی تحلیلی در زمینه‌ی تاریخ فلسفه داشته باشیم، همانند بسیاری از تحلیل‌گران مارکسیست براین باوریم که نیچه، هایدگر و امثالهم پایه‌های نظری پست‌مدرنیسمِ رنگارنگ را در کلیت آن فراهم کرده‌اند که در برآیند نظری/عملی راهبردی جز آنتی‌کمونیسم و فاشیسم نداشته‌ است. معهذا، آن‌چه ما را به‌ترجمه‌ی متون نقادانه‌ی آثار زمینه‌سازان پست‌مدرنیسم و پسامارکسیسم (مانند نیچه و هایدگر) راهبر می‌شود، صرف رواج باورهای پست‌مدرنیستی در میان ایرانی‌های اهل مطالعه نیست...

 

مارتین هایدگر- فیلسوف/نازی

نوشته:الکس اشتاينر

ترجمه:رامين جوان

 یک نکته‌ی توضیحی از سایت رفاقت کارگری

بدون این‌که در این یادداشت قصد ایجاد تفکیک بین ابعاد سه‌گانه‌ی غیرقابل تفکیک مارکسیسم (یعنی: دیالکتیک ماتریالیستی، نگرش ماتریالیستی به‌تاریخ و نقد اقتصاد سیاسی) را داشته باشیم؛ اما لازم به‌توضیح است‌که قصد از ترجمه‌‌ی متون فلسفی (برای مثال، در نقد نیچه، هایدگر و مانند آن‌ها)، نه تنها تأکید بر جنبه‌ی فلسفی «دانش مبارزه‌ی طبقاتی» نیست که عملاً تصویری اساساً نظری از این دانش (یعنی: دریافت مارکسی و مارکسیستی از هستی اجتماعی و مبارزه طبقاتی) ارائه می‌کند و به‌مانعی دربرابر سازمان‌یابی دموکراتیسم طبقاتی/کارگری و سوسیالیستی/انقلابی تبدیل می‌شود، بلکه کاملاً برعکس، قصد از ترجمه‌ی این‌گونه نقدهای فلسفی اساساً عملی است و اصولاً راستای سازمان‌یابی طبقاتی و سوسیالیستی را هدفمند است.

اگر قرار را براین بگذاریم که تصویری هرچه مختصرتر از وضعیت مبارزاتی مردم و جامعه‌ی  ایران در مقابل حکومت اسلامی ارائه دهیم، باید بگوییم که میزان انباشت و فوران خشم ناشی از اشکال گوناگون سرکوب بسیار بیش‌تر از انباشت و تبادل «دانش مبارزه‌ی طبقاتی» است. گرچه عامل اساسی شکل‌گیری چنین وضعیتی سرکوب در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی در اشکال بُروز سلیقه‌های فردی است؛ اما آن‌چه زمینه‌ی ژرف‌تری برای این سرکوب همه‌جانبه فراهم می‌کند، سلطه‌ی فرهنگ بورژوازیِ امپریالیستی است که بارزترین شکل کنونی آن پُست‌مدرنیسم است.

بدون این‌که قصد ارائه‌ی تحلیلی در زمینه‌ی تاریخ فلسفه داشته باشیم، همانند بسیاری از تحلیل‌گران مارکسیست براین باوریم که نیچه، هایدگر و امثالهم پایه‌های نظری پست‌مدرنیسمِ رنگارنگ را در کلیت آن فراهم کرده‌اند که در برآیند نظری/عملی راهبردی جز آنتی‌کمونیسم و فاشیسم نداشته‌ است. معهذا، آن‌چه ما را به‌ترجمه‌ی متون نقادانه‌ی آثار زمینه‌سازان پست‌مدرنیسم و پسامارکسیسم (مانند نیچه و هایدگر) راهبر می‌شود، صرف رواج باورهای پست‌مدرنیستی در میان ایرانی‌های اهل مطالعه نیست، که در برآیند نظری/عملی و به‌لحاظ مناسبات تولیدی/اجتماعی عمدتاً به‌‌طبقه‌ی به‌اصطلاح میانی و متوسط جامعه‌ی ایران گرایش و حتی تعلق دارند.

به‌هرروی، واقعیت این است‌که نظرات و آثار نیچه و هایدگر بسیار فراتر از زمینه‌سازی پست‌مدرنیستی‌شان، در ایران از رواج بسیار چشم‌گیری برخوردارند. گرچه صِرفِ وجود چنین رواج و گرایشی (حتی بدون توجه به‌تبلیغات ضدکمونیستی در هم‌سویی حکومت اسلامی و آن‌چه همین حکومتْ «تمدن غربی» نام‌گذاری می‌کند) به‌آنتی‌کمونیسم، فراطبقاتی‌گرایی و سازمان‌ناپذیری راهبر می‌شود؛ اما نظریه‌پردازان حکومت اسلامی نیز به‌طور ویژه‌ای به‌نیچه و هایدگر گرایش دارند و آشکار و پنهان زمینه‌ی ‌رواج این‌گونه نظرات را فراهم می‌کنند.

در مقابل این سؤال که چرا نظریه‌پردازن حکومت اسلامی بعضاً به‌نیچه و اساساً به‌هایدگر گرایش دارند و موجبات رواج این‌گونه اندیشه‌ها را فراهم می‌کنند، مختصر و مفید می‌توان گفت: ماورائیت‌گرایی زمینی‌نما، نگاه به‌گذشته و وحشت از آینده، یهودستیزی سیاسی، و بالاخره جنبه‌ی انفرادگرایی فراطبقاتی نهفته در آثار این دو «متفکر» استعاره‌پرداز است که به‌طور خودبه‌خود گریز از سازمان‌یابی دمکراتیک و سوسیالیستی را در مقابل خواننده‌ی خود قرار می‌دهند.

 

 

 دانلود: