توضیحی از عباس فرد
دربارهی انتشار این یادداشتها
فراز و فرود خیزش موسوم به«زن، زندگی، آزادی»، بازهم نشان داد که بدون ارتباطات شبکهگونهی اقتصادیـسیاسیِ نسبتاً ارگانیک و ارگانیکشونده در میان تودههای فرودست جامعه، و بدون ارتباطاتی برمبنای رفاقت و همدردی و نیز تبادلات نظریـعملیِ آموزههای دانش مبارزهی طبقاتی، و همچنین بدون پایهریزی روندی که بتواند رفاقتهای شخصی و طبقاتی را بهشوریدگیهای عاشقانه و انسانی استعلا بخشد...
برای دانلود متن کامل: اینجا کلیک کنید
دربارهی «دوستی»،
همسویی و تفاوت آن با «عشق»
توضیحی از عباس فرد
دربارهی انتشار این یادداشتها
فراز و فرود خیزش موسوم به«زن، زندگی، آزادی»، بازهم نشان داد که بدون ارتباطات شبکهگونهی اقتصادیـسیاسیِ نسبتاً ارگانیک و ارگانیکشونده در میان تودههای فرودست جامعه، و بدون ارتباطاتی برمبنای رفاقت و همدردی و نیز تبادلات نظریـعملیِ آموزههای دانش مبارزهی طبقاتی، و همچنین بدون پایهریزی روندی که بتواند رفاقتهای شخصی و طبقاتی را بهشوریدگیهای عاشقانه و انسانی استعلا بخشد، عصیانیترین خیزشهای متصور ـهمـ امکان گسترش تودهای نخواهند داشت، و پس از فرازهای قابل توصیف بهقهرمانانه، بازهم متوقف میشوند و بدون انباشتِ تجربی در امر سازمانیابی طبقاتی سرکوب میشوند و بهمحاق میروند.
خیزش موسوم به«زن، زندگی، آزادی»، برخلاف خیزش دیماه 1396 و عصیان نسبتاً تودهای 1398، تأثیراتی چشمگیر ـاما کم عمریـ روی افراد و گروههای مختلف اپوزیسیون خارج از کشور گذاشت. بدینترتیب بود که چندین ائتلاف شکل گرفت؛ افراد و گروههایی ضرورت اتحاد سیاسی را پیش کشیدند و روی آن اصرار بسیاری ورزیدند؛ عرصهی منشورنویسی گسترش یافت و چند منشور هم نوشته شد؛ و از همهی اینها مهمتر، بحث و جدل و حتی ستیزهایی دربارهی تقدم و تأخر بین «سرنگونی» و طرح «آلترناتیو» حکومتی در گرفت که در مواردی چنان داغ شد که حتی بهبعضی از دوستیها نیز پایان داد.
گرچه من بهجز حضور در چند تظاهرات و نوشتن دوـسه مقاله، بهدلایل مختلف (که بیان آن ازحوصلهی این یادداشت خارج است) فعالیت ویژهای در خیزش موسوم به«زن، زندگی، آزادی» نداشتم؛ اما دنبال کردن مداوم وقایع و بررسیهای نظری من را یکبار دیگر بهاین فکر انداخت: تا زمانیکه رفاقتهای ریشهای وجود نداشته باشد، و امر مبارزهی طبقاتی از سیاستگرایی محض فراتر نرود، و شوریدگیهای عاشقانه (همانند چشمهی آبیاریکننده و جانبخشِ بسترِ مبارزاتی) رویشی مداوم و روبهگسترش نداشته باشد، بهقول مادرم: آش همین است و کاسه هم همین!
بههرروی، پس از فروکش خیزش موسوم به«زن، زندگی، آزادی»، در وضعیتِ سخت آزاردهندهای بودم که بهیاد گفتگوهایم با یکی از دوستان و یادداشتهایی افتادم که او مدتها قبل برایم فرستاده بود. گرچه این دوست مسئولیت نوشتن یادداشتها را بهعهده نگرفت و چنان مینمود که حقیقتاً هم نوشتهی او نیستند، اما توضیحاتی که میداد دلنشین و قابل فهم و بهیاد ماندنی بود. این یادداشتها که بهنظرم چندان هم پیوسته نیستند، و چهبسا قسمتهایی از آن را در اختیار نداشته باشم، بدون اینکه عنوان مشخصی داشته باشد، دربارهی دوستی و امکان گذر آن بهعشق است.
با توجه بهدریافتها و باورهای شخصیام درباره رفاقت، و باتوجه بهنظرم دربارهی شیوهی سازمانیابی مبارزاتی در ایران که در مقالات متعدد نوشتهام و در همین سایت هم موجود است، و همچنین با توجه بهنظرم دربارهی خیزش موسوم به«زن، زندگی، آزادی» (که بهجز سه مقاله، در پارگراف اول این یادداشت نیز بیان کردم)، و بالاخره با توجه بهجذابیتِ انقلابی و اندیشمندانهای که تحت عنوان دربارهی «دوستی»، و همسویی و تفاوت آن با «عشق» مسئولیت انتشار (نه نگارش) آن را بهعهده میگیرم، بهاین نتیجه رسیدم که انتشار این یادداشتها درصورتی که خوانندههای نقاد و جستجوگر آن را بخوانند، شاید بهاندازهی قطرهای در رشد و گسترش کیفی مبارزهی طبقاتی و ایجاد پیوندهای رفیقانهی عمیق در ایران مؤثر باشد. از همینروست که بهخوانندهی مفروض این نوشته پیشنهاد میکنم که عمیقاً و نقادانه بخواند و بیندیشد، و نکات نقادانهی خودرا نیز برای سایت رفاقت بفرستد تا بهمن برسد و در پاسخ بهنقادیها، در حد توانایی ناچیزم، بکوشیم. البته اگر توان پاسخگویی نداشتم، باکی نیست؛ چراکه دریچهی تحقیق و مطالعه تا آخرین لحظههای زندگی همچنان برای ما و هرجستجوگر دیگری باز خواند ماند.