دربارۀ رفاقت کارگری
ما جمع کوچکی هستیم با آرزوهای بزرگ؛ آرزوهائی که گاه به ظاهر دور و دست نیافتی به نظر میآیند، اما گامهائی که به سوی آنها برداشتنی است چنان نزدیک و دست یافتنی هستند که آنها را میبینیم و برمیداریم.
از تعریف و تبیین رؤیاها و آرزوهای خویش ابائی نداریم: اگر تعریف «آزادی» در جامعهی امروز بشری چیزی نیست بهجز آزادی منفرد و دوگانهی فروشندگان نیروی کار، یعنی اولاً آزادی اینکه بتوانند هرآنچه که در کولهبار حیات انسانی خویش دارند، بفروشند؛ و دوماً آزادی از هرگونه امکان مالکیت بر ابزارها و بهطورکلی برتوان تولید اجتماعی تا نتوانند از فروش هرآنچه که در کولهبار حیات انسانی خویش دارند سرباز زنند و تا زندهاند مجبور بهفروش آن باشند؛ ما چنین «آزادی» مجعولی را جز بهمثابه زنجیرهای نامرئی، ننگین و شوم برحیات نوع آدمی نمیشناسیم و گامهای انقلابی با هدف از میان بردن ریشهی این زنجیرهای نامرئی، یعنی محو مالکیت خصوصی بر همهی توانمندیهای تولید اجتماعی را با نام کمونیسم برای خویش تعریف میکنیم. بههمین دلیل استکه ما خود را همانند همهی کمونیستهای دیگر جهان حقیقتاً انترناسیونالیست میدانیم و از تمامی جنبشهای واقعاً کارگری و همسو با جنبش کارگری در سراسر جهان و برمبنای امکانات خود حمایت میکنیم.
همهی افراد این جمع کوچک در حال حاضر در خارج از ایران زندگی میکنند؛ و زندگیشان از طریق فروش نیرویکارشان ادامه مییابد. افراد مسنتر این جمع در ایران کارگر بودند و در عینحال فعال جنبش کارگری. هریک از ما بهدلایل مختلف طبقاتی و سیاسی، و نه الزاماً برای فرار از چوبهی دار یا طنابپیچ تیرباران، بلکه برای فرار از نابودی آنچه حیات انسانی خود میدانیم بهخارج از کشور آمدیم.
بهخارج آمدیم تا ضمن حفظ حیات خویش، همان تصویر جعلی از «آزادی» را که کمابیش تمامی ساکنین ایران در باورهای خود از زندگی در خارج از کشور دارند، شخصاً تجربه کنیم. گرچه دستیابی بهاین رفاه انفرادی در پذیرش زنجیرهای نامرئی این «آزادی» دروغین و دوگانه، هم از جهت اجتماعی و هم بهلحاظ معیشتی کمابیش فراهم آمده است؛ اما آنچه را که از دست دادهایم، ارتباط مستقیم با فروشندگان نیروی کار در ایران استکه اساس وجودی ما را بهعنوان فعال جنبش کارگری شکل میدهد.
بهعنوان فعال جنبش کارگری صرف مسئلۀ فرار از ایران خطای ما نبوده است. خطای ما آن خواهد بود که در همینجا متوقف شویم. بنابراین، یکی از ویژگیهای جمع کوچک ما با همهی آرمانها و آرزوهای تاریخیاش جستجوی راههای ممکن برای ارتباط مستقیم با کارگران در ایران است؛ و از همینروستکه بازگشت بهاصل خویش، یکی از اهداف استراتژیک ماست که باید در تاکتیکها و گامهای معین و ملموس خویش پیگیر آن باشیم.
این پیگیری، گذشته از وجه لازماش که بهگونههای مختلف و از همین خارج هم عملی است؛ اما در آنجائی بهوجه ضروری خویش دست مییابد که ارتباط ما با کارگران در ایران، ارتباطی شخصی و رودررو باشد.
باور ما در مورد دخالتگری طبقهی کارگر و زحمتکشان پیرامونیاش ـبهمثابهی یک تودهی عظیم انسانیِ تحت استثمار و ستمـ سازمانیابی اتحادیهای و بهطور همزمان سازمانیابی حزبی و کمونیستی در راستای برپائی شوراهای خودگردان پرولتری است؛ شوراهائی که استقرار دیکتاتوری پرولتاریا را بهمثابهی تاکتیکِ تشکل طبقهی کارگر در دولت و در راستای رهائی استراتژیک نوع انسان در چشمانداز دارند.
این باوری استکه ما بهواسطهی دریافت آرمانیـتاریخیـمارکسیستی خویش و همچنین در برآوردِ تحلیلی از وضعیت سیاسیـاقتصادیـاجتماعی سرمایه در عرصههای جهانی و منطقهای و بهاصطلاح ملی بهآن دست یافتهایم؛ از همینروست که ارائهی تحلیلهای دقیقتر و نسبتاً جامع از وضعیت سرمایه در جهان، در منطقه و بهویژه در ایران ـبهمنظور گسترش کیفی تدارک طبقاتی و انقلابی و کمونیستیـ کاری است که در پیش داریم و باید در جهت انجام آن بکوشیم.
سکونت در خارج از ایران -که صحنهی اصلی و اساسی نبرد طبقهی کارگر ایران نیست- و نتیجتاً عدم امکان ارتباط ارگانیک و عملی با مبارزات کارگری؛ و همچنین پراکندگی، سازمانناپذیری و وضعیت دفاعی مبارزات کارگران در ایران، ما را ناگزیر بهحوزهی پراتیک تدارکاتی میراند که سیمای عمدهی کنونیاش تئوریک و نظری است.
بنابراین، انتقال دستآوردهای مبارزات طبقات کارگر در دیگر کشورها و در دورههای مختلف و بهویژه دفاع از مارکسیسم براساس علت وجودیاش (یعنی: پراتیک سازماندهی و سازمانیابی طبقاتی و کمونیستی) عمدهترین کاری است که ما باید و میتوانیم روبهسوی کارگران ایران در دستور کار خود بگذاریم. دفاع از مارکسیسم ـنه برخورد آیهوار بههرجمله و کلمهای که از مارکس و امثالهم نقل میشودـ بلاواسطه میباید نقادانه، پراتیک و طبقاتیـکارگری باشد. در این رابطه آنچه جوهرهی نقد را تشکیل میدهد، بررسی واقعیتِ موجود در کاربرد (و درعینحال بازآفرینیِ) روش تحقیق مارکسیستی است که با عبارت ماتریالیسمـدیالکتیک قابل بیان است.
بنابراین، مقابلهی تئوریک و سیاسی با همهی آن جریاناتی که بهنوعی (آشکار یا پنهان) به پستمدرنیسم آویزان شده و میشوند؛ با همهی آن جریاناتیکه خودرا ـعملاً یا بهطور نظریـ دموکراسیطلب و حقوقبشری معرفی میکنند؛ با همه آن جریاناتی که جهانبینی ترانس آتلانتیک را آرمانشهر خود میدانند، با همهی آن دستجاتی که سرنگونی جمهوری اسلامی را (آشکار یا عملاً) مقدم بر سازمانیابی دخالتگرانهی طبقاتی و کمونیستی طبقهی کارگر تبلیغ میکنند؛ با همهی آن گروهها و دستجاتی که بهنوعی (حتی در شکل بهاصطلاح نقادانهاش) از چرندیات منصور حکمت و «حزب کمونیست کارگری» تأثیر گرفتهاند؛ و بالاخره مقابلهی تئوریک و سیاسی با آن پاره گروههائی که در داخل و خارج تصویری پروفسورمآبانه و آکادمیک از مارکسیسم ترسیم میکنند و مارکسیسم را بدون سازمانیابی طبقاتی و کمونیستی طبقهی کارگر بهمبادلهای صرفاً نظریـدانشگاهی میبرند و در اختیار خردهبورژواهای «دانشمند» قرار میدهند؛ ازجمله وظایفی استکه ما خودرا موظف بهحرکت در راستای آن میدانیم.
گرچه تقابل سیاسی و تئوریک در اشکالی که در بالا برشمردیم، بهویژه در وضعیت کنونی، یکی از عاجلترین پراتیکهای تدارک طبقاتی و کمونیستی طبقهکارگر است؛ اما غفلت از تقابل تئوریک و سیاسی با آن جریاناتیکه ضمن ادعای کارگردوستی و تبلیغ حزبیت برای طبقهی کارگر، بهبهانهی بحثهای بهاصطلاح تئوریک و نوآورانه، روشنفکران خردهبورژوا را با رنگ و لعاب کارگری برفراز طبقهی کارگر جاسازی میکنند، حتی میتواند خیانت تاریخی بهفرزندان کار و رنج نیز تلقی شود. از همینروست که برخورد تئوریک و سیاسی با اینگونه نظریهپردازیها، تدارکی استکه گاه حتی جنبهی استراتژیک و پرنسیپی هم بهخود میگیرد و بهامری گریزناپذیر تبدیل میشود.
ما براین باوریمکه مهمترین و عامترین ویژگیهای حزب کمونیستی طبقهی کارگر ایران در ساختار طبقاتی و عملیاش بدین قرار است:
الف) از اولین هستهها و مناسبات پایهایاش (بهویژه در رابطه با تصمیمگیریهای عملی) میبایست در ایران سوخت و ساز داشته باشد؛
ب) ساختار هرمی را بهعنوان یک ساختار موقت و مقطعی فقط در صورتی میپذیرد که بهدلایل اکید اجتماعیـسیاسیـعملی و یا امنیتی چاره دیگری جز آن نباشد؛
ث) درصورت ضرورت پذیرش این ساختار، کادرهای دو ارگان بالای آن را فقط کارگرانی سازمان می دهند که خاستگاه کارگری نیز داشته باشند. از همینروست که براین باوریم که افراد جمع ما (حتی اگر در خارج از کشور بهلحاظ خاستگاه و پایگاه طبقاتی کارگر باشند) تنها پس از مدتی طولانی (بهتقریب 5 سال) سکونت کارگری و مبارزاتی در ایران استکه میتوانند عضویت در دو ارگان بالای حزب کمونیستی طبقهی کارگر را برای خویش متصور باشند.
گرچه ما رهائی طبقهی کارگر و کل بشریت را در استقرار نفیشونده، خردمندانه و رهائیبخش دیکتاتوری پرولتاریا میدانیم؛ اما از آنجا که چنین واقعهی عظیم و تاریخسازی (همانند هرواقعهی سادهای) نمیتواند خلقالساعه و ناگهانی واقع شود؛ از اینرو، از هرکنش و واکنشیکه بهمثابهی یک گام معین دستآورد سازمانگرانه و نفیشوندهای برای کل یا بخشی از طبقه داشته باشد، حمایت میکنیم و در راستای گسترش کمی و کیفی آن میکوشیم.
ما از سندیکاها، انواع تعاونیها، انواع صندوقهای همیاری، جمعهای مشورتی و بهطورکلی از هرگامِ متشکل کارگری تا آنجاکه با منافع کل طبقه متناقض نباشد، حمایت میکنیم و همهی ساختارها و کنشهای نفیشونده را بهمثابهی گامی در راستای برپایی شوراهای کارگران و کارکنان برآورد میکنیم که زمینهی استقرار دیکتاتوری پرولتاریا را فراهم میکنند.
بنابراین، مقولاتی مانند مجمع عمومیِ انتزاعی یا لغو کارِ مزدی انتزاعی را همانند دیگر ابزارها و ادوات سرکوب بورژوازی بهشدت محکوم میکنیم و مبارزهی سیاسی و ئئوریک با آن را در الویت پراتیک خویش قرار میدهیم. طبیعی استکه این ابزارهای سرکوب رویِ دیگری هم دارند که گاه فریبندهتر نیز عمل میکنند. این ابزار فریبندهترِ سرکوب چیزی جز اشکال مختلف سندیکاگرایی تثبیتگرانه نیست که در مقابل حرکت تاریخی طبقهی کارگر میایستد تا نظام سرمایهداری را بهسوی جاودانگی براند. نهایت اینکه سندیکاییکه بههرنحوی در مقابل تحرک کمونیستی طبقهی کارگر مانع ایجاد کند، چارهای جز این ندارد که با ارگانهای پلیسیـحقوقی بورژوازی ادغام شود و بهجزئی از گسترهی اجتماعی دولت تبدیل گردد.
همهی دولتها در طول تاریخ و بهویژه دولتهای بورژوایی بدون سلطهی ایدئولوژیک، پایداری چندانی نداشته و نخواهند داشت. چراکه دولتِ بدون سلطهی ایدئولوژیک امکان چندانی برای ایجاد یا بازسازی ارگانهای اعمال قدرت (و ازجمله ارگانهای سرکوب) نخواهد داشت. چنین دولتی، حتی آنجاکه با یک قیام طبقاتی گسترده مواجه نباشد، با کوچکترین ضربهی مکانیکی فرومیریزد. از دیگرسو، حزب کمونیستی طبقهی کارگر تا آنجاکه خودرا حزب مینامد و در تکاپوی تجهیز طبقهی کارگر برای دستیابی انقلابی بهقدرت سیاسی است، اگر بهطور نسبی سلطهی ایدئولوژیک و طبقاتی نداشته باشد، چارهای جز توسل بهشیوهها و نیروهای بورژوائی نخواهد داشت. بنابراین، حرکت در جهت گسترش هژمونی طبقاتی و کمونیستیْ پراتیک مداومی است که در هیچ مرحلهای از مبارزه قابل چشمپوشی نیست.
گرچه دفاع از مارکسیسم و مقابله با گویشهای بورژوائی و خردهبورژوائی از مبارزهی طبقاتی و «دانش مبارزهی طبقاتی»، مشروط بهاینکه جنبهی سازمانگرانهی طبقاتی داشته باشد، عملاً پراتیک پیچیدهای در گسترش هژمونی کمونیستی و طبقاتی است؛ اما از آنجاکه بورژوازی سلطهی ایدئولوژیک خودرا صرفاً بهعرصه سیاست محدود نمیکند و در همهی عرصهها (از هنر و فرهنگ و ادبیات گرفته تا زیباییشناسی و مانند آن) فعلیت دارد؛ از اینرو، مقابله با سلطهی ایدئولوژیک بورژوازی نیز باید همهجانبه باشد و همهی عرصههای هنری و ادبی و مانند آن را در بر بگیرد. بههمین دلیل است که جمع کوچک ما از همهی هنرمندان و نویسندگانیکه سرسپردگیِ بورژوائی ندارند و در دام پستمدرنیسم نیز نیفتادهاند، دعوت میکند تا ضمن نگاه بهزندگی و مبارزهی کارگران و زحمتکشانْ دست رفاقت کارگری و کمونیستی ما را بگیرند تا در این زمینه نیز تدارکدهنده باشیم.
***
جمع کوچک ما بهمثابهی نهادی انجمنگونه در امر تدارک امور مربوط و لازم برای مبارزهی طبقاتی و کمونیستی، ضمن اینکه سازمان و حزب کمونیستی نیست، درعینحال سودای تبدیل شدن بهیک حزب و یا سازمان خارج از کشوری را هم ندارد. چراکه حزب یا سازمان کمونیستی، در آنجائی که پراتیک مستقیم طبقاتی نداشته باشد و بهویژه در آنجائی که حتی از مشاهدهی ملموس و مستقیم وقایع مربوط بهمبارزهی طبقاتی نیز محروم است، عملاً در وضعیت موجود بهانحلال ایدئولوژیک میرسد و چارهای جز این نخواهد داشت که یک مدل ذهنی را (که بههرصورت رنگ و بوی وضعیت موجود را دارد) آرمانی کند و ناخواسته بهمکانیسم کندکنندهای در امر مبارزهی طبقاتی تبدیل شود.
از همین روستکه جمع ما ضمن حفظ پرنسیپهای همبستهکنندهی کارگری، کمونیستی، انترناسیونالیستی و ـحتیالمکانـ حزبی، اما بهشدت از ایجاد آرایش و ساختار حزبیـسازمانی خودداری میکند؛ و این مهم را بهآن موقعیت و آن کسانی وامیگذارد که از امکان پراتیک مستقیم طبقاتی برخوردارند.
بنابراین، آنچه افراد حاضر در جمع ما (ویا حتی آنهاییکه در آینده بههم میپیوندیم) را هویت و شخصیت جمعی میبخشد و به«ما» تبدیل میکند، فراتر از ضوابط بسیار محدود، اساساً پرنسیپی و ایدئولوژیک است و براصول عامی بنا شدهاند که برای کمونیست بودن و برای پراتیک همراستا با کنشهای طبقاتی و تاریخی طبقهی کارگر غیرقابل چشمپوشیاند. اعتماد رفیقانه و کمونیستی، احترام بهارادهی کمونیستیـطبقاتی افراد، گریز از رهبرتراشی و ایجاد ساسلهمراتب تشکیلاتی غیرضروری، پرهیز از نخبهگرایی و رهبری فردی، احترام بهتاریخ مبارزاتی افراد و توجه بهتبادلات انسانیـکمونیستی هماکنونشان، استدلال مبنی برآزمون، تحمل شنیدن استدلالهای رفیقانه ـ حتی آنجاکه غلط مینمایند، تشویق و ارزشگذاری روی پروژههای دو یا چند نفره و بهطورکلی جمعی، بهعلاوهی سایر وجوه پرنسیپیـکمونیستیای که از پسِ نفی و رفع اخلاقیات فیالحال مسلط ماهیت میگیرند، همان چفت و بستهای انعطافپذیری است که افراد جمع ما را بهیک جمع نسبتاً ارگانیک فرامیرویاند.
***
گرچه تلاش ما دستیابی بهاتفاق آرا در همهی موارد تکنیکی، مفهومی و ایدئولوژیک است؛ اما مسئولیت کلیه نوشتهها، مقالات و کتابهایی که در سایت «رفاقت کارگری» منتشر میشود، در موضوع تحقیق، شیوه دستیابی بهنتیجه و روند استدلال بهعهدهی آن کسانی استکه در تولید آن نقش داشته و با درج نام خود مسئولیت آن را بهطور خاص میپذیرند. با وجود این، سایت «رفاقت کارگری» مسئولیت انتشار هرمطلبی را تا آنجا که بهکلیت وجودی آن برمیگردد و جهتگیری طبقاتیاش را نشان میدهد، میپذیرد. شیوهی انتشار مطالب نیز بدینطریق است که یک یا چند نفر از رفقا نوشتهای را (اعم از اینکه توسط خودشان یا دیگری تولید شده باشد) برای انتشار پیشنهاد میکنند. این پیشنهاد درصورت دستیابی بهتوافق لازم، توسط خود آن رفیق (یا رفقا) در سایت منتشر میشود.
این شیوهی کار مستلزم این استکه همهی افراد این جمع علاوه بر توانائی نظری در حوزۀ فعالیت خود، توانائی فنی ایجاد و ویرایش مطالب در سایت رفاقت کارگری را هم داشته باشند، یعنی توان و امکان لازم برای ویرایش سایت از طریق سیستم مدیریت مطالب (CMS) را دارا باشند.
بههرروی، جمع «رفاقت کارگری» فاقد ارگان رهبری است و سایت مربوط بهآن (یعنی: همین سایت) نیز فاقد هیئت تحریریه، هیئت سردبیری، سردبیر و منشی سردبیر است.
بهعبارت روشتر؛ جمع رفاقت کارگری راه را بهشیوهای جمعی و در همراستائی با خاصهی شوراگرایانهی قیامهای کارگری پیدا میکند و هرگاه که راهی پیدا کرد که چنین باشد، آن را جمعی میپیماید و بهتحقق عملی نیز میرساند.
هرچند که تعریف کلی این روش کار ضروری است، اما رویکردهای خویش را بلافاصله در جزئیات نیز نشان میدهد؛ بهعنوان مثال در بخش «تماس با ما» علاوه بر روش تماس با سایت رفاقت کارگری (ایمیل آدرس info) سایر آدرسهای تماس، آدرسهای شخصی رفقای ما هستند که در رابطه با هرنوشته، اجرا، پروژهی کاری، ترجمه و یا دیدگاه نظری میتوانند شخصاً مورد سؤال قرار گیرند. چنین شیوهای هیچ تناقضی با مسئولیت جمعی در موارد گوناگون ندارد؛ چراکه رفاقت ازجمله بدینمعناست که من خودم را در دیگری ببینم و دیگری را در خودم نقد کنم.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوچهارم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوسوم
رئیس ساواک آمد و بهبازجو چیزهایی گفت، و او هم دستور فلک کردن مرا داد. این تجربهی تازهای بود از کتک خوردن. یک چوب بهطول بیش از یک متر و بهقطر حدود پنج سانت، از دو سرش یک طناب کتانی ضخیم گذرانده بودند. شبیه یک کمان، اما با آزادی بیش از طول طناب. دو پا را از مچ بین چوب و طناب میگذاشتند و چوب را میپیچاندند تا پا بین طناب و چوب صفت میشد. شکنجهشونده روی زمین بهپشت قرار داشت و چوبِ فلک در دست دو نفر بود که ایستاده بودند. کفِ پا آمادهی شلاق خوردن بود؛ و شلاق هم همان کابل برق چند لایه بود. تعدادی زدند، اما خیلی ادامه ندادند. چوب را شُل کردند و پاهای کبود و ورم کرده آزاد شد. اینجا دیگر مثل بازجوییهای اوین دستور «پاشو راه برو» در کار نبود. جالب اینکه چشمبند و دستبند دوباره بهکار گرفته شد. اینبار یک پابند هم بهپاها زدند. وسیلهای مثل دستبند، اما ضخیمتر و با زنجیری بلندتر، بهحدی که میتوانستی فقط قدمهای کوتاه برداری.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیودوم
ملاقات بههم خورد و تنها من توانستم بهمادرم در اندک فرصتی برسانم که چیزی نگوید. او که قبلها هم چندبار بازخواست شده بود، در پیگیریهای افسران زندان چیزی را بُروز نداده بود. من را هم بهوسیله معاون زندان و افسر مربوطه با تحدید، بازپرسی کردند و نتیجهای عایدشان نشد. ملاقات را قطع کردند. احمد م.ع. (برادر اسماعیل از اعدامیهای سیاهکل) که خودش هم در جریانات مسلحانه فعال و زندانی شده بود در جریان قرار گرفت. او مسئول مراجعه بهافسر نگهبان و حلوفصل موضوعات بند ما بود . وی بهاتفاق آقای حجری به«زیر هشت» رفتند و بهشدت بهرفتار افسر نگهبان اعتراض کردند و مورد بلعیدن چیزی از جانب مرا رد کرده بودند. با مداخلهی رئیس زندان و بهدستور او ملاقات غیرحضوری را دایر کرده و فقط یک دیده بوسی آخر را اجازه دادند. در داخل بند هم زمزمه اعتصاب و اعتراض پیش آمد که بهسرانجام نرسید. بهنظر میرسید همه چیز رفع و رجوع شده باشد. با توجه بهجوّ بند تعداد کمی از افراد در جریان جزئیات حادثه قرار گرفتند. این مورد توسط مسئول زیر هشت بند و آقای حجری مدیریت شد.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیویکم
اولین تبعیدیها از هر دو زندان شماره چهار و سه همزمان فراخوانده شدند و بهزندان برازجان اعزام شدند. در زندان شماره سه قصر همهی زندانیان برای بدرقه بهراهرو آمدند و در دو طرف آن صف بستند. با ریتم «هو، هو، هوشی مین» (ضرب تب، تب، تب-تب تب) دست میزدند. افرادی که برای اعزام فراخوانده شده بودند، از انتهای صف بهسمت درِ بند (زیر هشت) حرکت میکردند و با تک تک افراد دست میدادند و روبوسی میکردند. برخی میگریستند و برخی یاران همرزمشان را در بغل گرفته، میفشردند. روحیه همه خیلی بالا بود و با پاسخ رفتاری و کلامی کسانیکه بهتبعبد برده میشدند، بهدرود میگفتند. شعارها از جمله اینچنین بود: «امید بهپیروزی آتی خلق قهرمان».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیویکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیام
عبدالحسین، مهندس مکانیک و اهل لنگرود؛ مردی دانا و کم صحبت، اما طنزگو بود. او ازهمهی افراد این گروهِ محاکمه مسنتر بود. برادرش عبدالرضا بیشتر در سایه قرار داشت.
عباس، دانشجوی رشتهی دامپزشکی بود. او را از بیرون زندان میشناختم. زمانیکه عباس تحت تعقیب و فراری بود، مدتی با ما زندگی میکرد. رابطه ما از طرف او و من لو نرفته بود. خیلی کتک خورده بودم که ارتباطات و اطلاعاتم را بگویم. از ارتباطهای من، فریبرز و احمد با اسم مستعار گفته شده بودند. فریبرز هفتهی قبل از من دستگیر شده بود و احمد حدود سه سال بعد دستگیر شد.
سی سال بعد، از احترام و اعتبار اجتماعی عباس در ایلام و اصفهان باخبر شدم. من اینطور خبر شدم که «او که در زندان بهلحاظ روحی آسیب دیده بود.» شاید هم بهاین نتیجه رسیده بود که با مبارزهی مسلحانه و سیاسی خداحافظی کند.»
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیام
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمونهم
البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان میگذاشته و از این دو نفر برای تمایل بهمشارکت سئوال میکرده که حاضر بهفرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را بهما میداد و علی را هم بهشهادت میگرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و بهشدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمیدانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاقها(سلولها) اصلاً بسته نشود.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه