rss feed

27 بهمن 1389 | بازدید: 8518

ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری

نوشته: پویان فرد

ممنوعیت حزب کمونیست در اوکراین

انحلال فراکسیون حزب کمونیست در پارلمان اوکراین (Verkhovna Rada) و آغاز دادگاه بر علیه فعالیت های این حزب، گام دیگری به سوی تقویت دیکتاتوری جناح راست بود که پس از کودتای میدان به واقعیت پیوست.
علیرغم این واقعیت که مبنای رسمی برای ممنوعیت، اتهاماتی است که به برخی از اعضای حزب نسبت داده شده و اصطلاحا جدایی طلب شمرده شده اند؛ اما هیچ شکی نیست که این ممنوعیت سرشتی ایدئولوژیک دارد.

رژیم کیف برعلیه ایدئولوژی مورد نفرتشان یعنی برابری اجتماعی و انترناسیونالیزم می جنگد، نه با یک گروه سیاسی خاص که در حقیقت خطری جدی برای مقامات جدید ندارد. این ممنوعیت یک حزبی نیست که رهبرانش آسوده خاطر در پارلمان نشسته بودند و بعد از کودتا حتی رفقای خودشان را که در ایجاد جمهوری دونسک نقش داشتند، محکوم کردند. این ممنوعیت بر ایدئولوژی کمونیستی است.
ممنوعیت یک حزب سیاسی که صدها هزار اوکراینی به آن رأی داده اند به معنای واقعی کلمه، هیچ ربطی به دموکراسی ندارد. این اقدامی برای محروم کردن نمایندگان سیاسی بخش قابل توجهی از مردم اوکراین است که  مدعی ارزش های برابری اجتماعی و دوستی میان مردم هستند و نگرشی مثبت به اتحاد جماهیر شوروی سابق دارند.  براساس ادعای «دمکرات های» خودخواندۀ کیف، این بخش از مردم اوکراین حق «حرف زدن» و دخالت در سیاست های دولت را ندارند.
در واقع، حزب سیموننکو (دبیر اول حزب کمونیست اوکراین) با تصویری که کیف می‌کوشد از «جدایی طلبان ترسناک»  بسازد، تفاوت بسیاری دارد. من حتی مواردی را می شناسم که افراد حزب به دلیل «جدایی طلب بودن» از این حزب اخراج شده اند. هیچ شکی نیست که اعضای حزب به طور علنی در مبارزه  با دیکتاتوری جناح راست شرکت دارند. اما شکی هم نیست که رهبری حزب می کوشید تا از جنبش توده ایی ضد میدان فاصله بگیرد. در روزهای بحرانی خونتای نظامی کیف، نمایندگان مجلس از طرف KPU (حزب کمونیست اوکراین) که در مجلس ملی حضور داشتند، در حال تدارک قیافه‌ی دموکراسی برای کودتا بودند. به مدت چند ماه چانه زدنهای مبهم و غریبی میان سیموننکو (دبیر اول حزب کمونیست اوکراین) و مقامات جدید جریان داشت. در طول این ماه ها، تخریب دفاتر منطقه ای و شهرستان های حزب ، آزار و اذیت و حتی قتل کمونیست های معمولی رخ داد.
شبه نظامیانِ فوق دست راستی، تحت حمایت مقامات جدید، هرگونه فعالیت علنی و عمومی را برای چپ غیرممکن ساختند. براساس عقل سلیم حضور حزب کونیست در پارلمان در چنین شرایطی مضحکه ای بیش نبود. بنابراین ممنوعیت رسمی [برای فعالیت های چپ] معنائی جز قانونی کردن چیزی ندارد که از پیش عملی شده است: امروز فعالیت نیروهای چپگرا در اوکراین تنها در شکل پنهان و نیمه پنهان ممکن است.
جای تعجب نیست که رژیم خود را آماده می‌کند تا هرگونه تظاهرات اجتماعی را الهام گرفته از سرویس های ویژۀ روسیه اعلام کند. در واقع، آن چپی که آرام ننشسته [و به وضعیت کودتائی تن نداده است] مدتی طولانی است که دارد سرکوب می شود. رهبری حزب کمونیست امیدوار بود که «اوضاع آرام بگیرد»، ولی چنین اتفاقی نیفتاد.
البته تصویر و چشم اندازهای KPU (حزب کمونیست اوکراین) از یک حزب کمونیست تصویر و چشم اندازهای بسیار متفاوتی از تصویر حزب نزد مارکس و لنین، چه گوارا و هوشی مین، مائو تسه تونگ و آنتونیو گرامشی  بودند. حزب کمونیست اوکراین حزبی بود با رهبری فاسد و پوسیده که کاملا در سیستم سرمایه داری اوکراین ادغام شده بود و در مراحل مختلف نیز با تیموشنکو و یانوکوویچ همکاری داشت.  حزب کمونیست اوکراین حزبی لنگ و منفعل بود که  [حتی] نمی توانست حوزه های بالای بورژوازی اوکراین را بترساند یا تاثیری روی آن بگذارد. و البته این حزب در بی اعتبار ساختن آرمان ها و ایده های چپ در اوکراین تاثیر بسزائی داشته است.
اما اشتباه بزرگی است اگر فکر کنیم که ممنوعیت حزب کمونیست «راه را برای چپ حقیقی هموار خواهد کرد»، همانطور که نماینده یک گروه تروتسکیستی کوچک در شبکۀ اجتماعی نوشته است. شاید افرادی براین باور بودند که هیتلر با ممنوعیت حزب سوسیال دموکرات آلمان، «راه را برای چپ حقیقی باز کرد». در واقع، در آلمان سال 1930 یا در اوکراین مدرن ممنوعیت یک حزب کمونیستی «بنجل»، نه تنها راه برای برای چپ [واقعی] باز نکرد، بلکه راه را برای دیکتاتوری دست راستی ها هموارتر نمود.
بدیهی است که اسپین دکترهای (مهندسین افکار) رژیم کیف ممکن است برای انتخابات حتی یک حزب چپ «اوکراینی» در مجلس ایجاد کنند و چه بسا پستهایی هم به آن ها اعطا کنند. اما این بازی تنها سرپوشی برای دیکتاتوری جناح راست است. و نقش سیاسی چنین حزبی بدتر و نفرت انگیز تر از حزب سیموننکو (با تمام معایبی که آن وجود دارد) خواهد بود.
برای چپ در اوکراین این دوره، هیچ وظیفه ای خطیر و حساس تر از سرنگونی الیگارش ها و ملی گرایان وجود ندارد، پایان دادن به جنگ شرم آور رژیم علیه مردم خودی در دنباس، و تقدیم تمام مناطق اوکراین به مردم، با فرصتی دمکراتیک برای حق تعیین سرنوشت. کسانی که اهداف و مقاصد دیگری دارند، خود را حتی چپ هم نمی توانند بنامند، چه رسد به سوسیالیست یا کمونیست. وظیفه امروز چپ، براساس تعریفی که از آن داریم، باید مبارزه با فاشیسم و دیکتاتوری جناح راست باشد که از طرف آمریکا حمایت می شوند. چپ باید از شورش مردم [سرزمین] خودش در برابر ظلم و ستم خودکامگان و مستبدان نئولیبرال‌ـ‌ناسیونالیست‌ حمایت کند.
آیا حزب کمونیست با این معیارها مطابقت دارد؟ در مورد رهبری حزب ـ قطعا نه. اما برای اعضای معمولی، پاسخ تقریباً مثبت است. شاید ممنوعیت رسمی این حزب، اثرات مثبتی بر حزب سیموننکو داشته باشد؟ به طور مثال ممکن است رهبران بورژوامآب در احزاب چپ ساختگی در چهارچوب استراتژی سیاسی دولت کیف حل شوند ـ یا مانند نخست وزیر سابق (Mykola Azarov) برای گذران دوران بازنشستگی به جایی راحت همچون اتریش بروند؟
ممنوعیت حزب بعضی چیزها را برای نخبگان سیاسی KPU که موقعیتشان برای آنها امکان خریدن کاخ و لیموزین فراهم می‌کرد، به امری غیرممکن تبدیل می کند. آیا حزب کمونیست به طور مخفیانه به بقای خود ادامه خواهد داد و خودرا از [شر] جاه طلبان خودخواه رها خواهد کرد؟ پاسخ این سؤال را در عمل خواهیم دید. ما، در این رابطه، برای نیروهای سالم حزبی آرزوی موفقیت می کنیم. حمایت رفیقانۀ تشکیلات ما همیشه در جانب شما خواهد بود.
 
توضیح مترجم:  
1ـ به نظر من بهتر بود که ویکتور شاپینف دربارۀ «فرصتی دمکراتیک برای حق تعیین سرنوشت» و همچنین مفهوم «دیکتاتوری» بیش‌تر توضیح می داد تا مواضع او با مواضع بورژوازی ترانس‌ـ‌آتلانیک که البته دموکرات هم هستند،  یکسان فهم نشود. این درست است که شاپینف به درستی به حمایت دولت آمریکا از فاشیست ها اشاره می کند؛ اما بهتر بود توضیح می داد که دموکراسی به هرصورت چهرۀ دیگری از فاشیسم است و ازآنجا که همین دموکرات ها هستند که فاشیست های اوکراین را حمایت می‌کنند؛ پس، فاشیسم نیز چهرۀ دیگری از دموکراسی است.
2ـ گرچه طبق نظر شاپیف این درست است که «وظیفه امروز چپ، ...، باید مبارزه با فاشیسم و دیکتاتوری جناح راست باشد که از طرف آمریکا حمایت می شوند» و گرچه مبارزه‌ی ضدفاشیستی در حاکمیت فاشیسم می تواند بار و فضای سوسیالیستی هم داشته باشد؛ اما لحظه ای نباید فراموش کرد که این بار و فضا بدون سازمان‌یابی کمونیستی آگاهانۀ مردم کارگر و زحمتکش و بدون صف مستقل طبقۀ کارگر و کمونیست ها احتمال موفقیت چندانی ندارد.


منبع: سایت بوروتبا  http://borotba.org/ban_on_the_communist_party-_a_step_towards_dictatorship._by_victor_shapinov.html
زبان اصلی: روسی
ترجمه از نسخه: انگلیسی
نوشته: ویکتور شاپینوف
ترجمه: پویان فرد


 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ودوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ویکم

در این نیمه شب یازدهم شهریور کوچه نقاشهای خیابان لُرزاده در ازدحام بی نظیری از مردم انباشه بود. اکثراً لباس راحتی خانه دربر داشتند. همسایگان قسمت پائین کوچه به بالاتر آمده بودند. همه در جوّی از حیرت و تک توک در اعتراض بودند. مأمورین در جواب «اینا چکار کردن مگه؟» میگفتند «خرابکارند» میخواستن محله شما رو بفرستن رو هوا.

ادامه مطلب...

پرسشی از مقوله‌ی [مؤلفه در جنبش]

در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم‌ویکم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم

بخصوص کار تیمی هدف تبلیغی برای حرکت های«توده ای» را نیز همیشه منظور نظر خودش داشت. معمولا برای تیم های نظامی امکان حضور هر دو عرصه کارچریکی و کار تبلیغی درمیان توده های کارگری و یا دانشجویی وجود نداشت. مسئله ای که بعنوان یک تناقض تکنیکی و تاکتیکی تا آخر بهمراه فعالیت های سیاسی مخفیانه برای چریک­های شهری م. ل. باقی ماند. این صرف نظر از گرایشات طبقاتی نهفته در اینگونه مبارزات است که جای خودش را دارد.

ادامه مطلب...

مهمانی تولد مامان سحر و جمع دوستان صابر و (نشریه غیررسمی «بولتن دانشجو»)

ـ ماهی جون بچه­ها رو که بهتون معرفی کردم؟

ـ آره صابر جون معرفیت کامل بود عزیزم، البته بعضی هاشون رو از قبل میشناختم.

ـ خانم دکتر جان؛ اجازه میدین مهمونی رو به نشست تبادل فکری تبدیل کنیم(خنده جمعی).

ـ صاحب خونه باید اجازه بده جونم، من خودم مهمونم. سحر جون ببین بچه ها چی میگن مادر.

ـ مادر جون برنامه را صابر گذاشته، من حرفی ندارم. فقط بشرط اینکه شما رو خسته نکنن.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت نوزدهم

این چمدانها را در اتاقمان زیر تختخواب آهنی نسبتا بزرگی (که صندوخانه اتاقمان بود) قرار دادیم و روی تخت را بطریق رویه کشیدیم که حالتی طبیعی داشته باشد و زیر تخت دیده نشود. چمدانها را با مقدار زیادی ادوکلون که به دیواره هایش پاشیده بودن معطر کرده بودن بصورتی که در ظاهر میشد گفت جنس های کویتی(جنوبی) است که آنروزها مسافران برای فروش از آبادان میآوردند.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top