rss feed

01 بهمن 1395 | بازدید: 3374

جان باختن آتش‌نشان‌ها یک فاجعه‌ی دولتی است

نوشته شده توسط عباس فرد

فهم این واقعیت که عامل اصلی جان باختن آتش‌نشان‌ها، بی‌کاری کسانی‌که در ساختمان پلاسکو به‌نوعی شاغل بودند و نیز ازبین رفتن صدها میلیارد ثروتی که به‌زباله تبدیل شد، شهرداری به‌مثابه‌ی یک از ارگان‌های به‌اصطلاح مستقل ـ‌اما بسیار مهم‌ـ دولتی است.

 نبود حداقل قابل قبولی از ابزارها و امکانات ایمنی و اطفای حریق در خودِ ساختمان، به‌علاوه‌ی عدم تجهیز سازمان آتش‌نشانی به‌ابزارهای مناسب و نیز عدم تحرک لازم شهرداری در مقابله با بحران‌هایی از این دست، مجموعاً به‌عاملی تبدیل شدند که بیش از 50 نفر را به‌وادی مرگ فرستاد.اما حقیقتی فاجعه‌بارتر و تلخ‌تر درپسِ این واقعیت فاجعه‌بار و تلخ پنهان است: بی‌ارزشی انسان، کاهش روزافزون تبادلات انسانی، کم‌بها شدن مداوم کار (به‌مثابه‌ی ذاتِ نوعیِ انسان) که بارزترین چهره‌اش را در بی‌ارزشی روزافزون نیروی‌کار کارگران نشان می‌دهد که معنایی جز کاهش عملی دستمزد ندارد.

مبارزه برای افزایش ارزش‌ها و تبادلات انسانی مطالبه‌ای دمکراتیک و غیربورژوایی است که اولاً‌ـ در چارچوب جامعه‌ی فی‌الحال موجود ـ‌علی‌رغم همه‌‌ی محدودیت‌ها و بگیر و ببندها‌ـ غیرممکن نیست؛ و دوماً‌ـ توده‌ی بسیار وسیع‌تری از کارگران را (به‌مثابه‌ی فروشندگان نیروی‌کار و تولیدکننده ارزش اضافی) دربرمی‌گیرد. بنابراین، ضروری است‌که جان باختن آتش‌نشان‌ها را به‌سمبل مبارزه‌ی دمکراتیکِ غیربورژوایی در راستای اعتلای ارزش‌های انسانی تبدیل کنیم. این مطالبه‌‌ای است‌که در انکشاف عملی خودْ می‌تواند تامطالبه‌ی آزادی بیان و افزایش دستمزدِ متناسب با گذران زندگی گسترش یابد. چراکه همه‌ی عوامل شاکله‌ی فاجعه‌ی جان باختن آتش‌نشان‌ها ارزشمندی اشیا (به‌مثابه‌ی ثروت و سرمایه) در مقابل بی‌ارزشی انسان است که در بی‌ارزشی نیروی‌کار و دستمزد کاهش‌یابنده‌ی کارگران خودمی‌نمایند.

بنابراین، ضروری است‌که در اشکال گوناگون، در بُعد هرچه وسیع‌تر و با استفاده از همه‌ی ابزارهای متصور (اعم از فردی و گروهی و توده‌ای) روی خواست‌هایی انگشت گذاشت که پیامدهای زیر را در پی‌داشته باشد.

1ـ استعفای شهردار؛ بازداشت و محاکمه‌ی او به‌جرم شرکت در قتل آتش‌نشان‌ها.

2ـ تبدیل رسمی روزِ وقوع این فاجعه به‌روز آتش‌نشانی و ایمنی کار.

3ـ اعلام عزای عمومی و خاکسپاری قربانیان با حضور بلندپایه‌ترین مقامات مملکتی.

4ـ تأمین هزینه‌ی زندگی خانواده‌ی قربانیان به‌عنوان قهرمانان کار، در حد متوسط حقوق مهندسینی که حداقل 5 سال سابقه‌ی کار دارند.

5ـ تأمین زندگی کارگرانی که در رابطه با ساختمان پلاسکو شاغل بودند و اینک بی‌کار شده‌اند. حداقل این تأمین باید 4 میلیون تومان در ماه باشد و باید تا زمانی‌که دولت کار مناسبی برای آن‌ها پیدا نکند، ادامه داشته باشد.

6ـ تشکیل کمیسیونی از آتش‌نشان‌ها و فعالین غیردولتیِ کارگری برای بررسی استانداردهای ایمنیِ کار؛ و تحمیل نتایج به‌دست آمده به‌کارفرماهای دولتی و غیردولتی.

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌وسوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم‌ودوم

ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم

درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم

نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ونهم

زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌وهشتم

در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنج­و شش تا زمانیکه یکی­دو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و می­شد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top