rss feed

03 اسفند 1395 | بازدید: 3990

زندگی انسانی داشتن حق مسلم ماست

نوشته شده توسط سندیکای هفت تپه

زندگی انسانی داشتن حق مسلم ماست

در حالیکه به پایان سال 95خورشیدی نزدیک میشویم مسئله افزایش دستمزد در سال جدید از مهمترین دغدغه‌های کارگران بشمار میرود. نظر به اینکه داشتن یک زندگی شایسته و شرافتمند، حق مسلم هر انسانیست، ازینرو افزایش هرچه بیشتر حقوق و دسترنج کارگر  نقش مهم و اساسی  بازی می کند.

درین رابطه و بر اساس قانون کار که مبتنی بر اصل سه جانبه گرایی (نمایندگان کارگران ،کارفرماها و دولت) هر ساله  در اسفندماه  کمیته دستمزد درین باره تصمیم می گیرد. تصمیمی که تاثیر بسیار مهمی در زندگی  و معیشت کارگران بجا می گذارد. در قانون کار این افزایش دستمزد باید مبتنی بر دو اصل مهم و اساسی باشد. اول اینکه، افزایش حقوق کارگران باید بر اساس میزان تورم واقعی که مبتنی بر منابع اماری مختلفی باشد صورت گیرد و نه فقط بر اساس آمارهای دولتی . دوم، دستمزد مصوب در کمیته دستمزد، باید بالاتر از خط فقر افزایش یابد. خط فقری که در حال حاضر، حتی بر اساس آمارهای دولتی و بانک مرکزی بالاتر از 4 میلیون تومان است. درین میان از مهمترین نگرانی های ما کارگران اینست که: 1- کارگران در ایران فاقد تشکلهای خود ساخته کارگری و مستقل هستند تا بتوانند از حقوق و زندگی آنها دفاع کنند.2- کارگران فاقد حق قانونی اعتصاب جهت دفاع از حقوق طبقاتی خود میباشند.3- ما اعلام می کنیم که تشکل دولتی خانه کارگر که در کمیته دستمزد به عنوان نماینده بخش کارگری حضور دارد، به هیچ عنوان نماینده ما کارگران محسوب نمیشود. و در سالیان اخیر، بجز مماشات با کارفرماها و سرمایه داران و تضیع حقوق کارگران هیچ دستاوردی برای ما نداشته است. ما با صدای بلند اعلام می کنیم که خانه کارگر نماینده ما کارگران نبوده و نیست.4- در مسئله افزایش دستمزد ، هدف ما دست یافتن به یک زندگی انسانیست. اینکه که بتوانیم بدون دغده و اضطراب ناشی از مسائل معیشتی نظیر، خوراک، پوشاک و مسکن، آنهم با داشتن فقط یک شغل زندگی کنیم. ازینرو اعلام می کنیم که تعیین دستمزد باید طبق همان دو اصلی که در قانون کار ذکر گردیده است صورت گیرد یعنی این افزایش هم باید براساس نرخ تورم  وهم حقوق دریافتی باید بالاتر از خط فقر باشد. در سالیانه اخیر در بهترین حالت ممکن، افزایش حقوق فقط براساس نرخ تورم صورت میگرفت و دولت هم چشم خود را بر اصل دومی که مهمتر است می بست. اکنون هم از جمله نگرانی های ما اینست که، با توجه به امارهای دولتی که نرخ تورم امسال را تک رقمی اعلام نموده اند افزایش حقوق کارگران هم در آن حد باشد. در چنین صورتی، زندگی انسانی که پیشکش، زندگی بخور نمیر هم میسر نمیشود.

ما اعلام می کنیم از فقر خسته شده ایم. از اضطراب و دغده های معیشتی خسته شده ایم. در حالیکه مدیران دولتی با حقوقهای نجومی چند صد میلیون تومانی در ماه، شاهانه روزگار می گذرانند خسته شده ایم ازاینکه وقتی نوبت به کارگران می رسد آنچنان قطره چکانی و نکته سنجی و ریزبینی بخرج می دهند و مور را از ماست جدا می کنند بخل می ورزند که البته نتیجه اش هم چیزی بجز فقر و فلاکت نمی تواند باشد. خسته شدیم ازینکه کارفرماها به بهانه های واهی، با تاخیرهای مکرر و فراوان در پرداخت همین چندرغاز حقوق زیر خط فقر، موجب به خطر افتادن زندگی ما کارگران میشوند. ما خسته شدیم ازینکه همیشه خدا در مقابل خانواده، شرمنده باشیم. و ایضا خسته شدیم از اینکه هرگونه حق خواهی و عدالت طلبی کارگران در مقابل کارفرماها و سرمایه داران، نتیجه اش چیزی بجز زندان، اخراج و شلاق نیست.

با آرزوی نیل به یک زندگی انسانی و با عزت برای تمامی کارگران جهان و ازبین رفتن تمامی مظاهر تبعیض

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

اسفندماه/1395

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌وسوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم‌ودوم

ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم

درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم

نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ونهم

زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌وهشتم

در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنج­و شش تا زمانیکه یکی­دو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و می­شد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top