rss feed

23 خرداد 1396 | بازدید: 2700

هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟

نوشته شده توسط رضا رخشان

تلاش جهت شرکت در اجلاس ای ال او با چه هدفی صورت می گیرد؟در سالیان اخیر طیف مختلفی از فعالین داخلی وخارجی ،سعی نموده اند تا در اجلاس ای ال او شرکت کنند.دامنه این خواست ،حتا شامل افراد سوپر انقلابی چپ که کلا با این سازمان بین المللی مخالفند هم میشود.من نمی دانم دلیل دخیل بستن این عده ،به سازمان جهانی کار چیست؟

و اصولا ازین نهاد بین المللی آنهم در زمانه اقتدار مناسبات سرمایه داری ،چه انتظاری میتوان داشت؟ایا درین سازمان راست کارگری ،مبتنی بر اصل سه جانبه گرایی ، کسی به یک یا دو کارگر اعزامی از ایران بهایی می دهد؟یعنی از هیئت های دولتها وسرمایه داران که در کشورهای متبوع خودشان ،حقوق کارگران رعایت نمیشود و استثمار سرمایه داری بشدت در جریانست قرار است که برای طبقه کارگر در ایران چه دلسوزی و پیامهای حمایتی صادر کنند؟ و این دلسوزی چه بدرد ما می خورد؟ از هیئت های کارگری که وابسته به اتحادیه های بزرگ کارگری که درین اجلاس حضور دارند کاری برنمی اید چه برسد به حضور یکی دو نفر.بنظر من نفس اعلام چنین حرکتی ،هم از جنبه تبلیغاتی صورت می گیرد وهم بحثهای قدیمی هژمونی کارگری که عده ای درین رابطه علاقه وافری به آن دارند مطرح میباشد. در شرایطی که از پراتیک کارگری،کسانی فقط به بخش خبری ورسانه ای آن(بخوانید واویلا کردن در مورد زندگی کارگری در ایران ) علاقه دارند چنین تلاشهایی را میتوان درین رابطه ارزیابی کرد. وگرنه از دیگ ای ال او قرار است که چه چیزی به نفع کارگران درآن بجوشد؟دنیای عجیبیست.از تمامی حرکتها و پراتیکهای کارگری در زندگی مادی ما ،فقط نقشی مانده است که بیشتر نمایشی ست تا واقعیت زندگی کارگران. گاهی وقتها ،دنیا و خواسته های کارگران در ایران ، بسیار دورتر از حرکتهای برخی از فعالین کارگریست.کارگر ایرانی نمی داند که آی ال او چی هست و بدرد چی می خورد. زندگی آنها مبتنی بر مولفه های عینی و واقعیست و کار خودشان را انجام می دهند.از آی ال او کاری ساخته نیست. کسانی که درین وادی حرکت می کنند جدا از میزان وفاداری به ارمانهای طبقه کارگر،آب در هاون می کوبند.ای ال او ،خودش در جایگاه متهم ایستاده است.

با آرزوی دنیایی انسانی تر

رضارخشان

23/3/1396

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌وسوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم‌ودوم

ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم

درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم

نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ونهم

زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌وهشتم

در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنج­و شش تا زمانیکه یکی­دو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و می­شد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top