rss feed

09 تیر 1396 | بازدید: 2323

آقای روحانی! این خصوصی سازی است یا مرگ در اثر گرسنگی؟

نوشته شده توسط سندیکای هفت تپه

توهین قائم مقام مدیریت شرکت نیشکرهفت تپه (آقای سیامک افشار) به کارگران معترض. ازبدو حضوربخش خصوصی به شرکت و بدلیل ناتوانی درانجام تعهدات قانونی خود، که همواره با واکنش شدید کارگران مواجعه شده، کارفرما بجای پرداخت مطالبات بحق کارگران که ابتدایی ترین حق ما، همانا پرداخت حاصل دسترنجمان می باشد.

 اما گویا کارفرمای بخش خصوصی چنین حقی را برنمی تابند و این موضوع باعث خشم وناراحتی آنها شده است بطوریکه دیروز (7تیرماه) بمناسبت عیدفطر، ایشان درنمازخانه شرکت که جای نیایش وعبادت است حتی حرمت این مکان را حفظ نکرده وبجای معذرت خواهی ازپرسنل بدلیل ناتوانی درپرداخت مطالبات انها، کارگران معترض را مشتی اراذل واوباش خطاب کرده است واعلام نموده است که من ازین ببعد، فضای شرکت راامنیتی خواهم کرد. ناگفته نماند این چندمین باریست که مدیران شرکت، بجای توجه به خواسته های کارگران، اقدام به توهین کرده ویا باورود نیروهای انتظامی به شرکت، در جهت ایجاد فضای رعب و وحشت، اقدام به شلیک هوایی کردند وبه کارگران فحش ناموسی هم دادند. چندی قبل هم امیداسدبیگ مدیرعامل شرکت، ازاین الفاظ رکیک و زننده، طی مصاحبه ای استفاده کرده بود. این روزها بدلیل بی تفاوتی مسئولین و دولت، کارگران یکه و تنها درحال نبرد با کارفرما برای دستیابی به حق مسلم خودهستند و اگرمسئولین منطقه تدبیری نیاندیشند و تکلیف شرکت وکارگران را نسبت به برگشتن شرکت به شرایط دولتی فراهم نکنند باید انتظار هرموضوع واقدامی را در اتی داشته باشند چون کارگران بیش از این نمیتوانند شاهد این بی اخلاقی ها و بی حرمتیها باشند وسکوت اختیارکنند. لازم بذکر است که این منطقه دارای بافتی عشایری و طایفه‌ای بوده و بهیچ عنوان مردم این منطقه این اعمال را برنمیتابند. که امیداست باتوجه به شرایط خاص منطقه وکشور، بااقدام به موقع مسئولین امنیتی مانع هرگونه سواستفاده ازاین گونه نارضایتی توسط بدخواهان کشورباشیم.

 اما در پایان، گفتگویی ساده و بی تعارف با اقای روحانی

 آقای روحانی تروخدا این چه مدل خصوصی کردن بود؟ چرا شرکت به این بزرگی را به کسانی واگذار کرده اید که از پرداخت جیره ناچیز ماه رمضان که عبارت بود از، یک کیسه برنج و نیم کیلو خرما ودوعدد مرغ، عاجز بودند. اینها قرار است که تحول اقتصادی ایجاد کنند؟ وای برما. ما احساس بدبخت بودن می کنیم . ما گرسنه ایم. بچه های ما هم گرسنه اند. لطفا هفت تپه را دریابید.

 جمعی از کارگران وپرسنل شرکت نیشکر هفت تپه

 تیرماه/1396

 

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌وسوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم‌ودوم

ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم

درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم

نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ونهم

زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌وهشتم

در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنج­و شش تا زمانیکه یکی­دو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و می­شد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top