rss feed

25 تیر 1396 | بازدید: 2506

تسلیت به کارگران، تبریک به سرمایه داران

نوشته شده توسط رضارخشان - فریدون نیکوفرد

ایجاد شغل بهانه است شغلی که در آن یک سوم حقوق ثابت به کارورز پرداخت شود وهیچ تضمینی در رابطه با کارفرما و پس از پایان دوره کارورزی وجود نداشته باشد تا فرد مذکور را جذب نماید شغل نیست، بلکه بردگی و تحقیر آدمیت است.

 

                                                                        تسلیت به کارگران، تبریک به سرمایهداران

 

پس ازهرانتخاباتی و سرکارآمدن فرد یا جریان پیروز، بخصوص در انتخابات ریاست جمهوری که مبتنی بر اجماع عمومیست، معمولا رسم برین منوال است که در اولین روزهای بعد از پیروزی، اقدام به تصویب ویا اجرای طرحهایی میزند که مورد موافقت و رضایت کسانی باشد که در پیروزی او نقش موثری داشته اند ویا افراد و احزابی که از او حمایت کرده اند را در مناصب مختلف به کار میگیرد. در کشورما متاسفانه بدلیل شرایط خاص سیاسی، احزاب واقعی با بدنه وسیع اجتماعی ملاحظه نمیشود بلکه معمولا احزاب و جریاناتی حضور دارند که کمتر تمام وقت فعال بوده، یعنی فقط در زمان انتخابات چند نفری دورهم جهت شده و بنام حزب از یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری حمایت میکنند یا در انتخابات شوراها از لیستی خاص اعلام حمایت میکنند تا شاید درصورت پیروزی و در بازی سیاست که مبتنی بر مولفه های قدرت و ثروت است دست بالا پیدا نمایند. بدون انکه ثمرات این پیروزی در پایین دست جامعه ملاحظه شود. تشکیل حزب میبایست از پایین ترین سطح افراد جامعه، یعنی کارگر، کشاورز، دانشجو، روستایی، پرستار، معلم، باسواد و بیسواد تشکیل شود چون هرفرد، با هر جایگاه اجتماعی درانتخابات، تنها یک رای دارد. اما برگردیم به ایران و پیروزی جریان دولت روحانی که بشدت طرفدار مناسبات سرمایه داریست، گویا کارگران درین انتخابات در طیف جریان بازنده قرار گرفته اند که این چنین، با طرح لوایح و بخشنامه هایی، طبقه کارگر مورد عتاب و تنبیه قرار می گیرد. شاید فکر می کنند که گفتمان جریان رقیب که مبتنی بر حمایت از دهکهای پایین جامعه بود، اقبال کارگران را بیشتر به همراه خود داشته است و این چنین باید مورد تنبیه قرار گیرند. جدا از بحث خصوصی سازی های گسترده و غیر کارشناسانه، بخوانید خانه خراب کن برای کارگران، اجرای طرح ضد کارگری کارورزی از جمله این مصیبتهاست. اما چرا ما با طرح کارورزی مخالفیم؟ اولا این طرح بهیچ وجه موجب کاهش بیکاری نمیشود و در آن کارفرما الزامات قانونی در فردای پس از کارورزی ندارد. بعدش هم وجود این طرح فی نفسه موجب تضعیف جایگاه قانون کار می گردد. یعنی عملا موجب تضعیف آن بخش از قوانین محدودی که در راستای منافع کارگر است، می گردد . همانطور که در مسئله قراردادهای سفید امضا قانون کار دور زده شد. مشکل دیگر این طرح عدم انجام تعهدی است که دولت برای خود ایجاد کرده است و آن پرداخت حق بیمه کارورزان توسط دولت به تامین اجتماعیست. درصورتی که دولت نتواند تعهدی که برای خود ایجاد کرده را پرداخت نماید ویا مثل روال گذشته که بجای پرداخت تعهدخود به این سازمان، شرکتهای ورشکسته را در قالب اصل ۴۴به تامین اجتماعی واگذار میکرد این بار فاجعه عظیمی اتفاق خواهد افتاد و سازمان تامین اجتماعی هم با کمبود بیمه گذارمواجعه شده و تناسب بیمه گذار به مستمری بگیرهم بهم خواهد خورد لذا بدلیل کمبود منابع مالی عملا فلج خواهد شد. اگر سازمان تامین اجتماعی با این سیاست دولت مخالفت جدی نمیکند بدلیل این است که رئیس این سازمان توسط دولت انتصاب میشودطبقه کارگر در ایران اقدامات ضد کارگری و مصیبت بار مرتضوی در سازمان تامین اجتماعی در زمان دولت های نهم و دهم را فراموش نکرده اند و اثار مخرب سیاستهای غلط ایشان هنوز برطرف نشده که دولت روحانی با طرح کارورزی و دیگر طرحها درحال تیشه به ریشه زدن این سازمان هستند. از سوی دیگر، از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی که در انتخابات اخیر، در جهت کمک به جریان دولت فعالیت می کردند، انتظار میرفت با عطف به اینکه قانون طرح کارورزی از برنامه های آتی دولت روحانی است و اگر ایشان مجددا انتخاب شود و طرح فعلی را پیش ببرد موجب تحقیر و از دست رفتن فرصت زندگی خواهد شد این مطالبه یعنی حذف این طرح را در صورت پیروزی از دولت خواستار شوند که متاسفانه این چنین نشد. با این حال، درین سالهای اخیر، وجود قانون کار فعلی، خاری در چشم و استخوانی در گلو، هم برای دولتها و هم برای کارفرماها بوده است. سعی و تلاش فراوانی در جهت تغییرات قانونی در آن شده است که با مقاومت جامعه کارگری، تاکنون ره بجایی نبرده است. اما گویا اینبار جهد و تلاش نه در جهت تغییر، بلکه دور زدن این قانون است. وجود طرح کارورزی را میتوان در همین راستای دور زدن و تضعیف قانون کار بحساب آورد. البته شاید یکی از دلایل ویا حتا مهمترین دلیل اجرای چنین طرحی، حرکت شتابان دولت روحانی بسمت مناسبات سرمایه داری که قطعا در این مسیر توصیه ها و فرامین سازمان تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول از جایگاه ویژه ای برخوردار میشوند را میتوان ذکر کرد. تا نیروی ارزان کار را برای نظام سرمایه داری فراهم کند. ایجاد شغل بهانه است شغلی که در آن یک سوم حقوق ثابت به کارورز پرداخت شود وهیچ تضمینی در رابطه با کارفرما و پس از پایان دوره کارورزی وجود نداشته باشد تا فرد مذکور را جذب نماید شغل نیست، بلکه بردگی و تحقیر آدمیت است. و جامعه کارگری یک بار برای همیشه میبایست تکلیف خود را با این گونه اقدامات فریبکارانه و هماهنگ شده، بین دولتیان و کارفرمایان را مشخص کند چاره کار در برخورد با چنین طرحهای ضد کارگری همانا تشکل یابی و سازمان یابی مستقل کارگریست که باعث همبستگی بین کارگران در مقابل چنین طرحهای ظالمانه می‌گردد. تجربه ثابت کرده از زمان انحلال یک جانبه سندیکاهای کارگری و ایجاد شورای اسلامی کار و وجود افراد مهندسی شده بعنوان نماینده کارگر نمیشود با این اقدامات دوجانبه که در دولت طرفدار سرمایه داری روحانی تشدید شده است، مقابله کرد. متاسفانه در لوای اجرای اصل 44 شرایط بگونه ای رقم میخورد که اصل هدف فراموش شده و هم نحوه واگذاریها جای حرف وحدیث دارد که یا خصولتی است یا خودمانی سازی (رانتی) و هم اجرای آن باعث شکاف عمیق طبقاتی بین جامعه شده. هر چی هست خصوصی سازی نیست. اگر هم هست که برای ما، بازهم مصیبت است.

 

با آرزوی بهبودی شرایط زندگی طبقه کارگر در جهان

 

رضارخشان

 

فریدون نیکوفرد

 

از کارگران نیشکر هفت تپه

 

24/4/1396

 

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌وسوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم‌ودوم

ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم

درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم

نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ونهم

زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌وهشتم

در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنج­و شش تا زمانیکه یکی­دو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و می­شد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top