rss feed

23 آذر 1396 | بازدید: 2271

من از همه شاکی‌ام

نوشته شده توسط رضا رخشان

مسائلی که امروز پیرامون شرکت نیشکر هفت‌تپه به‌وجود آمده است از تأخیرهای حقوقی فراوان گرفته ـ‌بطوریکه امروز ما کارگران در فقر و بدبختی دست وپا می‌زنیم و هیچ آینده روشنی در برابرمان نیست تا تهدید و تحقیر مداوم کارفرمایان‌ـ که همگی آنها امروز موجب عصیان کارگران شده است، ناشی از دست پخت دولت فعلی است. امروز اعتماد کردن سخت شده است.   

 امروز گول زدن توده‌ها به‌آسانی گذشته نیست. اما جمله‌ای خطاب به‌رئیس دولت: خوشحالم آقای روحانی، بعنوان یک کارگر هیچگاه به‌شما و شعارهایتان باور نداشته‌ام. خوشحالم علی‌رغم تلاش برخی افراد فرصت طلب (اصلاح طلب) هیچگاه به‌برنامه‌ها و دولتتان رأی نداده‌ام. همچنین متأسفم که دولت شما را تا سال 1400 باید تحمل کنم. ای‌کاش میشد زمان را در دست گرفت وبا پیچاندن پیچ زمان، این چهار سال را با سرعت رد کرد. چراکه برای کارگر و توده‌های زحمتکش، نتیجه عملکرد دولت فعلی، چیزی بجز مصیبت بیشتر و فقر روزافزون نبوده است. از واگذاری شرکتهای دولتی به‌بخش ناآکارآمد خصوصی یا خصولتی گرفته تا مخالفت لجبازانه با مسکن مهر و طرح هدفمندی یارانه‌ها تا دیگر سیاستهای ضدکارگری، بخوبی نشان از عداوت با طبقه کارگران است. آنهایی که مردم را از نقش مار بر دیوار می‌ترساندند تا بازهم به‌دولت فعلی رأی دهند و اکنون گروه گروه پشیمان میشوند و ابراز ندامت می‌کنند، چه جوابی در پیشگاه ملت دارند؟

 وقتی الیت و نخبه‌های جامعه اینچنین دچار خطای فاحش وغیرقابل بخشش میشوند؟ من از همه شاکی‌ام. از جامعه‌ای که ساده‌لوحانه فریب میخورد، شاکی‌ام. از خیلی از نخبگان و قهرمانان و برخی سیاسیون این کشور که هیچگونه افق دیدی نداشته اند،شاکی‌ام. از کارگری که ساده‌لوحانه به‌دولت فعلی آنهم با برنامه‌های اقتصاد لیبرالیستی که تماماً ضدکارگری رأی داده است، شاکی‌ام. از مردمانی که رأی خودشان را مفت میفروشند، شاکی‌ام. از خودم که فقط نق زدم و حرکتی نکردم، شاکی‌ام. من از همه شاکی‌ام.

رضارخشان

کارگر نیشکر هفت تپه

آذرماه/1396

 

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌وسوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ودوم

انگار نه انگار که ما دستگیر شدیم و باید بلافاصه به اتاق شکنجه برده می شدیم و کتک مان میزدند. ساعت ها بکندی اما طولانی میگذشت. پس چرا در اول دستگیر اون وحشی بازی خشونت بار را درآوردند. زمان خیلی به کندی میگذشت. آفتاب بالا آمده بود. گرما کمی که از تابش آفتاب بود سرمای تنم را کم کرد. سیگاری بکسانی که میخواستن داده شد. یکی یکی دستشویی بردن. با دستنبد از جلو چقدر احساس چالاکی داشتم. میشد شلوارم را پائین و بالا بکشم و بعدش دستم  را بشورم. دهانم را آب گرداندانم. چانه و سرم در حرکات شتشو درد داشت.

ادامه مطلب...

دنباله‌ی کوه‌پیمایی با نوه‌ها و گپ‌وگفت درباره‌ی «مؤلفه»[در جنبش]

این یک مقاله‌ی تحلیلی نیست. نگاهی مادرانه است، برخاسته از درد و دغدغه‌ی

پُر رنج شهریور و مهر 1401 تاکنون

                                                                                                                  *****

ـ خانوم دکتر این چیه، چقدر خوشمزه‌ ست؟ یادمون بدین با چی درست کردین؟

ـ نوش بشه بهتون زری جون، موادش هویج و کدو و سیب‌زمینی رنده شده، تخم مرغ، نمک و فلفل و نون. البته برای شما جوونا خیارشور هم توی لقمه‌هاتون گذاشتم.

ـ واا، چه راحت. پس منم میتونم درست کنم.

ـ زری جون مامان بزرگم یه آشپز بی نظیرِ توی خانواده و فامیله!

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ودوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ویکم

در این نیمه شب یازدهم شهریور کوچه نقاشهای خیابان لُرزاده در ازدحام بی نظیری از مردم انباشه بود. اکثراً لباس راحتی خانه دربر داشتند. همسایگان قسمت پائین کوچه به بالاتر آمده بودند. همه در جوّی از حیرت و تک توک در اعتراض بودند. مأمورین در جواب «اینا چکار کردن مگه؟» میگفتند «خرابکارند» میخواستن محله شما رو بفرستن رو هوا.

ادامه مطلب...

پرسشی از مقوله‌ی [مؤلفه در جنبش]

در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم‌ویکم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم

بخصوص کار تیمی هدف تبلیغی برای حرکت های«توده ای» را نیز همیشه منظور نظر خودش داشت. معمولا برای تیم های نظامی امکان حضور هر دو عرصه کارچریکی و کار تبلیغی درمیان توده های کارگری و یا دانشجویی وجود نداشت. مسئله ای که بعنوان یک تناقض تکنیکی و تاکتیکی تا آخر بهمراه فعالیت های سیاسی مخفیانه برای چریک­های شهری م. ل. باقی ماند. این صرف نظر از گرایشات طبقاتی نهفته در اینگونه مبارزات است که جای خودش را دارد.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top