اخلاق اجتماعی در پرتو کروناویروس
شیوع کروناویروس مسائلی را برجسته کرده و در مقابل چشمهای ما قرارداده است که نمیدانم آیا قادر بهدیدن آنها هستیم یا نه؟ برای نمونه، یکی اینکه فرهنگ اجتماعی یا (هرعنوانی که بهافکار و باورها و رفتارهای اجتماعی بدهیم) در میان ما بسیار سخیف بهنظر میرسد؛ یعنی: فردمحور شدهایم و بهنتایج اجتماعی رفتار و کردارمان توجهی نداریم.
جز موارد اندک (مثلاً کادر درمانی که بعضی از آنها نیزاز ترس بیکار شدن وبا لطایفالحیل در محل کار خود حاضر میشوند) بهشکل ابلهانهای با هجوم بهفروشگاهها اقدام بهجمعآوری لوازم و وسایل مختلف (ازجمله شویندهها و مواد ضدعفونیکننده و مواد غذایی) برای خودمان کردیم، غافل از اینکه عدم دسترسی دیگران بهاقلام بهداشتی، مراقبتی و محافظتی منجر بهتداوم اپیدمی میشود و نتایج آن بهخود ما هم بازمیگردد. از طرف دیگر، بیتوجهی بهتوصیههای مربوط بهقطع زنجیرهی انتقال و از این دست مسائل که نیاز بهبازگویی آنها نیست، نه تنها سلامت فردی خودِ ما، بلکه سلامت تمامی جامعه را بهخطر میاندازد و بیشترین صدمه را بهآن مردمی میزند که جمعیت چند ده میلیونی فرودستان را تشکیل میدهند.
آنچه مورد نظر من (بهعنوان نویسندهی این یادداشت) است، تأکید روی بازگشت بهخودِ انسانیِ خویش و مقابله با این عقبگرد ارزشی و اجتماعی در مقایسه با رفتار و کردار مردم در سالهای 56، 57 و دههی 60 بهطورکلی است. در آن سالهایی که مردم با کمبود نفت مواجه بودند، ضمن این که مدتها در صفهای طولانی میایستادند و فرسوده میشدند، اما این روحیه نیز وجود داشت که بهافراد ناتوان و ضعیفتر کمک میکردند؛ و حتی در موارد نه چندان ناچیزی جای خودرا در صف بهضعیفترها نیز میدادند.
اگر از عقبگرد اجتماعی و کاهش تبادل ارزشهای انسانی، آن هم بهشکل فجیع و سخیف آن حرف میزنم ـدر حقیقتـ گزافه نگفتهام. گرچه عامل تعیینکنندهی سیاسیـاجتماعی این عقبگردْ اِعمال سیاستهای سرمایهدارانه و بهویژه اِعمال سیاستهای نئولیبرالیستی از طرف دولت جمهوری اسلامی است که سرکوب هرصدای دگرخواهانه جزءِ لاینفک و حتی شاخص وجودی آن است؛ اما نمیتوان منکر عدم تأثیرِ حضور روشنفکران انقلابی و سوسیالیست در میان مردم (تأکید میکنم: عمدتاً در میان فرودستان جامعه) و تبادل آموزههای انسانی و انقلابی در بستری شد که عمدهترین شاخص آن همدردی رفیقانه است.
بهجرأت میتوان گفتکه آنچه حاصل این موقعیت مفروض (یعنی: حضور تبادلاتی روشنفکران انقلابی و سوسیالیست در میان مردم و خصوصاً در تبادل رفیقانه با فرودستان) میبود، تحقق نظریه خردمندانه و انقلابی مارکس (در مختصات کنونی جهان و در وضعیت فیالحال موجودِ جامعهی ایران) میبود: «تئوری زمانی قادر است تودهها را دریابد که بهانسان بپردازد و زمانی بهانسان میپردازد که رادیکال باشد. رادیکال بودن، یعنی دست بهریشه بردن؛ و ریشهی انسان چیزی نیست جز خود انسان»... «همانگونه که فلسفه [بهبیان زمانهی حاضر: دانش مبارزهی طبقاتی] در پرولتاریا [در جامعهی کنونی ایران: تودههای فرودست] سلاح مادی خویش را مییابد، پرولتاریا نیز در فلسفه سلاح معنوی خویش را خواهد یافت؛ و بهمحض آنکه جرقهی اندیشه بنیاداً در این بنیاد خام درگیرد، رهایی... [جامعه و تبدیل فرودستان] بهانسان تحقق خواهد یافت». {مارکس: نقد فلسفهی حق هگل ـ مقدمه، مترجم: رضا سلحشور}.
جنبهی نظری سنت برخاسته از مبارزهی طبقاتی نزد روشنفکران انقلابی و سوسیالیست چنین بود که در تبادل با فرودستان جامعه (مقدمتاً در ارتباط با کارگران و زحمتکشان)، ضمن اینکه آموزههای سازمانیابندهی طبقاتی و انسانی را با آنها بهتبادل میگذاشتند، در عینحال خودرا نیز از روشنفکران برخاسته از اقشار میانی بهروشنفکران انقلابی و سوسیالیست فرامیرویانند. اما تأسف در این استکه روشنفکر امروزیِ برخاسته از طبقهی بهاصطلاح متوسط بهجای تبادل اندیشه و ارزشهای انسانی با فرودستان، نه تنها عملاً توجهی بهاین تودهی همهجانبه سرکوب شده ندارد، بلکه آنها را که کورهپزخانهها، کارخانجات و کارگاهها کار میکنند و بههمراه بخش تحتانی خردهبورژوازی در محلههای فقیرنشین ویا حاشیهی شهرها سکونت دارند، بهتمسخر میگیرند و حتی در مواردی برخوردی عنادآمیز هم با آنها دارند.
این عقبگرد اجتماعی که بهنوعی عقبگرد تاریخی نیز بهحساب میآید، و این تقلیلگرایی تمسخرآمیز، صرفنظر از بررسی چرایی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی آن؛ اما در عمل چیزی جز فرافکنی عافیتطلبانه نیست و هر توجیهی در این رابطه، صرفنظر از بیان کلامی آن؛ معنای دیگری جز خودفریبیِ فرافکنانه، ماورائیتگرایانه و خداجویانه ندارد.
ما در محفلها و سکتهای خود مینشینیم و بههنگام نوشیدن قهوه و... آدم وعالم را نقد میکنیم و با نگاه عاقل اندرسفیه از عقبماندگی جامعه و گسترش خرافه و هزاران ناهنجاری دیگر سخن میگوییم و درعینحال منکر نقش اساسی حاکمیت سرمایه و شیوهی تولید منطبق بر منفعت شخصی در همهی این موارد هم نیستیم که این نقطهی بنیادین باورهای من (بهعنوان نگارهی این یادداشت) است. اما ما چه کردیم برای مادیت بخشیدن بهدانش مبارزه طبقاتی؟ چه کرده و میکنیم برای گسترش مناسبات سوسیالیستی یا ربط ارگانیک با فرودستان جامعه؟
گسترش روابط اجتماعی مبتنیبر آموزههای مارکسیستی مانند ایجاد جبههای است که در مقابل هجوم ایدئولوژیک طبقهی حاکم و گسترش خصایل و نگرشهای خردهبورژوامنشانه در بستر جامعه شکل میبندد. ما برای ایجاد این جبهه چه کردهایم، چه میکنیم و چه میخواهیم بکنیم؟ افشاگری؟ ترجمهها و تألیفاتی که 450 نسحه چاپ میشوند و بخش اعظم آنها نیز زینتبخش کتابخانههایی است که در خانهها صرفاً برای روشنفکرنمایی برپا شدهاند؟
تحلیل اوضاع و خبررسانی میکنیم؟ بیانه مینویسم؟ و بالاخره همهی آن کارهایی را میکنیم که اگر کلمهی «کار» را در مورد آن بهکار میبریم، صرفاً جنبهی فورمالیته دارد و بهمعنای آنگونه کاری نیست که آفرینندهی انسان است.
چهل سال زندگی خود را مشغول بهاموری کردهایم که صرفنظر از فواید آن برای هریک از کنشگرانش، اما بهلحاظ تبادلات سوسیالیستی در راستای اعتلای انسانی و انقلابی تودههای فرودست بیهوده بوده است. آری، چنین بهنظر میرسد که ما بهوظایف اجتماعی و نوعیـانسانی خود عمل میکنیم؛ اما باید بپرسیم که حاصل این عملکردها چه بوده است؟ آیا حاصل این زندگی ظاهراً فعال چهل ساله همین جامعهای است که غرق در افکار و کردار و امیال خردهبورژوامنشانه و لمپنگونه است؟ آری بدینترتیب است که میتوان گفت حاکمیت سرمایه در انجام مقاصد خود موفق بوده و ما هنوز هم درحال ترجمه و تالیف و.... هستیم!
حقیقت این است که ترجمه و تألیف بهخودی خود امور مثبتی هستند، البته بهشرط اینکه آموزههای صرفاً نظری و تبادل کافهای و خنثایِ این آثار در میان تودهها نیز گسترش یابند تا بهلحاظ عملی پالوده شوند و از مشتی کلمه و کاغذ (که میتوانند مضر و بازدارنده هم باشند) بهاندیشههایی تبدیل شوند که هم تودهها و هم مترجمین و مؤلفین را در راستای اعتلای انسانی و انقلابی درمییابند. درغیراینصورت، ترجمه و تألیف چیزی جز مشتی ورقپاره نیست که در میان گعدهها و سکتهای کافهنشین دست بهدست میشوند تا از طریق واگویی برای یکدیگر وجههای بسازند و نسبت بهتقسیم این وجههی روشنفکرانه و درعینحال خردهبورژوایی، تحت عنوان مبارزهی ایدئولوژیک ستیز برپا کنند. بیدلیل نیست که این روزها تب مترجم شدن شایع شده و هر کسی را که میبینیم، در پی انجام وظیفهی اجتماعی خود، درصدد ترجمه فلان مطلب و بهمان مقاله است!؟
مارکس در سختترین شرایط زندگی که وصفناپذیر و باورنکردنی است و قدرت آرمانگرایانه این انسان را بهطور حیرتآوری بیان میکند، تدوین دانش مبارزه طبقاتی را ــدر ارتباط با کارگرانــ پیمیگرفت تا با مادیتیابی و گسترش این دانش در میان فرودستانْ سازای سلاحی در مبارزه علیه وضع موجود باشد و مقابله با نفوذ ایدوئولوژیک نظام سرمایهداری را (که مملو از خرافات و انواع فرافکنیهای دینی و غیردینی است)، بهگونهی اعتلایی سازمان بدهد. امروزه که این نفوذ ایدئولوژیک منحوس و تباهکننده در جای جای این جامعه مشاهده میشود، حقیقت را (متناسب با وضعیت موجود) باید بههمان شیوهای دریافت که مارکس در زمانهی خویش درمییافت.
ضروری است که پیشینیان جنبشهای مبارزاتی و انقلابی را بازاندیشی کنیم. ضروری استکه بسیار فراتر از تجلیل و تهنیت، بهراهکارهای عملی زنان و مردانی بیندیشیم که شب و روز درپی مادیت بخشیدن بهجوهرهی انقلابی و انسانی مارکسیسم بودند و با زندگی و ارتباط ارگانیک با فرودستان بهاندازهی بضاعتشان سرافرازی انسانی، انقلابی و تاریخی خلق کردند.
در پایان این یادداشتِ آرزومندانه باید اضافه کنم که من نه از منظر فردی منزه، بلکه بهعنوان فردی در میان دیگران، این یادداشتم را نوشتم. چندی پیش رفیق نازنینی با اشاره بههمراهان ایام گذشته که هجرت کردند، با غمی از عمق جان میگفت اگر اینها در میان ما بودند، حضورشان در زندگی روزمره و ارتباطشان با مردم (حتی در محلهها، کوچه و خیابان، صفهای نانوایی و اتوبوس و مترو و مانند آن) مانعی بود در مقابل هجوم خرافاتی که حاکمیت سرمایه و گسترش عنان گسیختهی تفکرات خردهبورژوایی و لمپنگونه را بهکلهی فرودستان میکوبند. کمترین اثر چنین حضوری این بود که سقوط ارزشی و نزول اخلاقی تا این اندازه که الآن شاهدیم، گسترده نبود.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلمودوم
ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم
درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم
نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیونهم
زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوهشتم
در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنجو شش تا زمانیکه یکیدو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و میشد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه