در جواب رفیق عباس فرد
[این نوشتهی رضا رخشان در پاسخ بهیادداشت «رضا جان تند رفتی!»، از عباس فرد است که در فیسبوک منتشر شده و بهمنظور جواب متقابل در اینجا نیز منتشر میشود].
نوشتهی: رضا رخشان
رفیق عباس(البته من بخاطر ارادت و احترامی که به شما داشتم و البته دارم شما رو عمو صدا می کردم ولی الان در قواره یک رفیق با شما هم کلام شده ام بخاطر اینکه این بحث علنی ،جدی و روبه عموم است) ، برخلاف انتظارم که منتظر فحش بودم شما بحث را به مسیر منطقی بردید و نخواستید از حوزه طبقاتی خارج شوید که جای خوشحالی است.
در نوشتار هر دو ما می تواند جای حرف و حدیث و بقول شما هرمونوتیک و معانی متفاوتی از یک واقعه و نظر وجود داشته باشد. گاهی راوی ما شاید خودش از قصد داستان را عوض کرده باشد و یا شما گمان می کردید جزنی شما را کاریکاتور کرده باشد.
اما درست می گویی که شاید ما را هول بدهند زیر چرخ و دنده تا استخوان هایمان را خرد کنند ولی نمی توانند حیثیت مان را از بین ببرند. شما یادت هست آن اعلامیه شش نفری که امضا کردید و حسین اکبری با شما چکار کرد؟ هیچ کدام از شما شش نفر نتوانستید با هم در یک امتداد کار کنید، اما چنان سخت و بیرحمانه حیثیت همدیگر را زیر سوال بردید که انگار دشمن طبقاتی همدیگر بودید. ( می گفتید، رفاقت فقط تا زمانیست که در یک جبهه با هم هستیم - پس اگر در یک جبهه نباشیم دشمن هستیم. اختلاف دیدگاه را به جبهه مخالف کشاندید و اینچنین به هم سنگ زدید) ولی حسین اکبری، فرج الهی، گیلانی نژاد و آیت توانستند همه کسانی را که شما تا حدودی برایشان احترام قائل بودید و یا مخالفش بودید را به راه خودشان بکشاند. از اتحاد بین المللی که شما رفیقانه نصحیت شان می کردی تا رضا مرزبان (مقدمی) که نوشتی دارد با شلاق بدستان همکاری می کند. از شالگونی ، حسام ، مرتضوی، فرخ قهرمانی ، حمید نوشادی ، رضا چیت ساز ، علی رسولی ، علی اکبر ، هنریک ، بهزاد بارخدایی، سیامک موید زاده ، امیر جواهری، یدی شهشهانی ، تا سایت های آذرخش ، گفتگوهای زندان، اندیشه پیکار، نقد ، نقد اقتصاد سیاسی را با خود هماهنگ کنند . یعنی بخش اصلی مدعیان چپ خارج از کشور را - حالا نمی خواهم اخبار روز، پیک، راه توده، عصرنو و حزب چپ یا راست اکثریت را بیاورم در این بحث.که البته انگشت کوچیکه فریدون نیکوفرد که اکنون بیمارست و پول درمان خود را هم ندارد ،نمی شوند.
ما حدود شش نسل جنبش دانشجویی از سال ۸۶ تا به امروز را دیده ایم از عابد توانچه - بهروز کریمی تا جوانانی که امروز در خارج برای عده ای روزالوکزامبورگ شده اند. از هژیر پلاسچی - پریسا نصرآبادی تا میلاد درویش و مهدی توپچی تا جوانانی که به اسم کارگران هفت تپه و مجله گام و دیکریش وووو را دیده ایم. کسانیکه همکاریشان و اخبارشان اول در تلگرام روح الله زم و شیرین نجفی ، سایت عماریون در می آمد تا واسطه گران سر صحنه مهناز افشار تا دست بوسی با فراکسیون امید. دیدی منجنیق ها یا گرامشی ها چطور با یک بحث رختخوابی رفتند هوا، حالا قدیمی و ساعد دنبالشان بدوند.
شما که از سال ۵۱ در بند ۳ بوده ای، حتما یادت هست در سال های ۵۰ تا ۶۰ همه نوشته های جدی در زمینه کارگری بر می گشت به اینکه در منتخب آثار لنین صفحه فلان چه گفته تا گروندریسه ، ایدئولوژی آلمانی و انقلاب فرانسه ، منشا خانواده ووووو ولی امروز دیگر آن نوشته ها وجود ندارد. گیلانی نژاد حیثیت اسکندریه صادقی نژاد و جلیل انفرادی را سوزاند و سندیکای با آن اعتبار را به محاق برد و امدهایش به اوکراین و استانبول ووو تبدیل کرد و کسی هم نیست از او بپرسد شرم یک عمل انقلابی است .خودت می دانی چرا ، بغیر از معدودی که شما هم جز شان بودی اکثرا شوقتی می خواستند از طبقه حرف بزنند ولی کاری نکرده بودند تا از تجربه عینی و مادی خودشان بنویسند. مجبور بودند افاده های تئوریک بیایند تا ثابت کنند که متعلق به طبقه کارگر هستند، حتی بعد از مرگ آن عزیزان که در تاریخ این کشور تکرار نمی شود هم می نوشتند رفیق در خانه کارگری متولد و بزرگ شده بود که اکثر قریب به اتفاق درست نبود و اکثرا از خانواده هایی می آمدند که دستشان به دهانشان می رسید. آن جماعت تا جایی پیش می رفتند که برای هم و خودشان اسم می گذاشتند محمد لنین یا اکبر مائو، عباس پرولتر غیره و ذالک. ما اگر اینجا حرفی می زنیم به اندازه سال ها گرسنگی کشیده ام و هر روز تحقیر شده ایم و هر لحظه بیکاری، زندان وووو تجربه کرده ایم و انتظار بدتر را هم می کشیم. ما اینجا باید زجر بکشیم ولی فلان جوانان شیشه ای که باید به آنها دیکوراسیون گفت نه “ضدساختار” می نویسند که هفت تپه خط قرمز ماست و توکل هفت تیرکش و بسیاری نادان مثل او به تبعیت از آنها ما را نقد می کند. من اگر می نویسم شهریاری ، نیکخواه ، شهبازی به این کسانی که شما هم برایشان روزگاری احترام قائل بودی بدان بسیار کم نوشته ام این آدم ها را باید اسم شان را گذاشت اصغر قاتل چون نه تنها تجاوز می کنند بلکه آدم را هم می کشند.دیدی که حتی به کارگر سالخورده و نابینایی مثل موسی عجمی هم رحم نکردند و محصول یک عمر ،حقوق کارگری اورا خوردند
آبی هم روش نوش جان کردند. هژیر پلاسچی ، محمد قزوینی، پریسا نصر آبادی و مافی آنجا هنوز هم می کشند و هنوز هم روی کول هم سوار می شوند و با ارتباط با چند شیشه ای وابسته به نهادهای .... یا خریدن افراد ما را می خواهند خراب کنند !!! کسانی که اگر جنبش سبز را بگذاریم کنار، افرادی مانند شادیارعمرانی و بهرنگ زندی ووو را تولید کرد و در بهترین حالت از ماهرویان ، بابک احمدی ، قراگوزلو ، مالجو و بروجنی، مارکس را شناخته اند و پراکسیس شان هم مرده ریگ منصور حکمت است که کمپین های یک میلیون امضا ، مبارزه برای ورود به استادیوم ، دوچرخه سواری و بوسه آزاد در کارنامه شان است و اسم خودشان را چپ می گذارند. من می دانم شما هم خودت به همین دانشجویان در سال ۷۸ در سایت سلام دمکرات گوشه چشمی به شان داشتی، اما بخش عمده اینها از چپ بودن ،لولیدن، کشیدن و کثافت کاری اپیکوری را یاد گرفته اند.
بیخود نیست که می گویم در ایران نیستی ، مشکلاتی که کارگران هر روز در ایران با آن روبرو هستند اگر یک صدم آن را یکی از همین مدعیان خارج نشین داشت اگر پیش روانشناس نمی رفت حتما زنگ می زد یا از هلاکویی و یا یکی مثل او می پرسید چکار کنم و کمک می خواست تا روحیه اش آرام شود.
رفیق عزیز اینجا استخوانی نمانده همه زیر چرخ و دنده خورد شده اند، ولی کسی نیست تکه هایشان را جمع کند.
نه رفیق، لوله اسلحه نقدت را برگرداند به سمت غرب در شرق وضع خراب است. در غرب همه از شنیده های اشتباهی شان تحلیل که چه عرض کنم تفسیر صوتی راه می اندازند و به خود می گویند به به و چه چه و در میان خودشان هم می گویند عجب مرد هنرمندی. هر هفته بهروز فراهانی را می آورند روی خط تلفن و یا تلویزیون، رفیق بهروز از جلیقه زردها بگو ، رفیق از پاریس بگو ولی شرافت ندارند تا از او بپرسند رفیق سهام شرکتت چند است ؟
نه من پیاده هستم و حتی برای موتور هم پولی نیست برای بنزین زدن اش، یکی در میان با کمک کارگران می رویم سر نیزارهای نیشکر و نگاهی به بلندی نی می کنیم و از کوتاهی فکر این چپ درد می کشیم. درست است جای شما امن است ولی ما در جایی زندگی می کنیم که از هر دوزخی بدتر است.
اگر توانستی یکسر به فرانکفورت ، برلین ، هانوفر ، لندن و پاریس به این دوستان سابقت بگو، جنفگیات این جوانان، بقول سوسن خواننده دیگه فایده نداره. دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره.
برو به کمال خسروی بگو حیف خودت نیست که می روی صحبت می کنی در رابطه با “شبح اکتبر بر فراز زمانه ما” . بهش بگو اگر یکی از این شیشه ای ها را از نزدیک ببینی تمامی کتابهای کتابخانه ات که شامل مجموعه آثار انگلیسی لنین هم می شود را به آتش می کشی از فرط خجالت ، چون که این افراد از بس می کشند همه چیز برایشان شبح است و چشم شان چیز واقعی نمی بیند. کمال می تواند یک زنگ به دوست دوران سیته پاریس اش که آلان در تهران است بزند و بپرسد که برو خدا وکیلی کسی که اگر از جوب درش نمی آوردند و فلان روزنامه بهش کار نمی داد تا در جنبش کارگری نفوذ کند برای جمع آوری اخبار و می دانستند چطوری او را زیر فشار بگذارند را از نزدیک ببیند و بپرسد.
کمال اگر در انجمن اندیشه با حبیب کل کل می کردید و با ت ث تا صبح بحث می کردید حداقل با پای پیاده به آنجاها رسیده بودید و شب ها در آن مجتمع های مسکونی که می خوابیدند واقعا برای مبارزه و اصول اش احترام قائل بودید. برای تکتک لغات نوشته شان فکر می کردند. دود چراغ می خوردند، حتی برای گرفتن پناهندگی برای لو نرفتن روابط شان می رفتند از حزب دمکرات نامه می گرفتند، نه این جوان هایی که حاضرند مثل آب خوردن همدیگر را بفروشند تا از دست چند ساعت نخوابی و چند بازجوی کوتاه فرار کنند و در ماشین عکس بگیرند و آن عکس را ضمیمه پرونده پناهندگی دروغین خود بکنند.
عباس می دانم وظیفه ات دیگر این حرف ها نیست ولی خواهشا دوباره نظرت را در رابطه با جرینگی بگیرها را بخوان ، زمان زیادی از آن نگذشته است ، یکسال پیش است. داستان ۱۷ سال پیش در ماشین یدالله نیست که شما بروی و از آذر سوال کنی تا مطمئن شوی که روایت چه بود.
ما امروز احترام می گذاریم به افرادی مثل شما، هم صدای مصاحبه کننده ای هستیم که نوشت “اقتدار در مستطیل سبز و روحیه پیروزی • گپی با پرویز قلیچخانی” هنوز این بازی ادامه دارد و خواهد داشت.
موفق باشی
رضارخشان
خرداد۱۳۹۹
ژوئن۲۰۲۰
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلمودوم
ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم
درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم
نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیونهم
زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوهشتم
در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنجو شش تا زمانیکه یکیدو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و میشد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه