خاطرات یک دوست ـ قسمت نهم
... دختر آخری اما خودش با پسری که هم مرام سیاسیش بود تصمیم به ازدواج گرفت. و من تائید ناگزیر پدر را شنیدم که «بهش گفتم زندگی خودته بابا جون اگه آدم خوبیه و دوستت داره من حرفی ندارم». میر عباس با این اظهار چشم به من دوخت و منتظر تائید من بود. این دختر بهزعم پدرش «انقلابی» شده بود؛ به تظاهرات میرفت، کوه نورد بود. دوستان پسر داشت و از همه مهم تر خودش انتخاب همسر کرده بود....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پسرعمه هوشنگ
والدین من یک سه ضلعی پدر و مادر و عمه خانوم بودند. نقش نفر سوم بهشکل قریبی پررن گتر از دونفر اول بود. او همیشه تصمیمگیر اصلی درباره من بود. یک فرمان روایی عاطفیِ کثیرالوجه بر زندگی من داشت. بههرحال، شانس من از جهت دستیابی بهبرخی خصوصیاتْ مرهون همین والدین سهگانه است. گاهی برای من فرصت این بوده است که بتوانم بعضی از این خصوصیات را انتخاب و بیاموزم و نتایج مثبتی هم از آن خلق کنم.
این خاطرات دربرگیرنده دههی سی (1330) بهعنوان دوران کودکیم است! هوشنگ دوسالی از من جوانتر بود. او در اصفهان متولد شد و قبل از گرفتن دیپلم بهتهران آمد و زندگی مستقلی را برای خود ساخت. پدرش کفاش بود. مادرش فرزند چهارم عمه فاطمه. زنی نیک نفس، مهربان و بسیار آرام. شویش برعکس آدمی تنگ نظر، پُرحاشیه و با کمترین نفوذِ انسانی در هرعرصه ای.
هوشنگ که با یایِ تصغیر«هوشنگی» نامیده میشد، همان آرامش و مناعت مادرش را داشت. مهربان، حمایتگر و بسیار بَذلهگو بود. خوش زبانی و طنزگوییاشْ او را مرکز محافل و گروهها میکرد.
در نوجوانی معاشرت های ما با هم زیاد شد. او نیز ترک تحصیل کرده بود و دنبال کار بهتهران آمده بود. در خانهی ما از او بهگرمی استقبال نشد. مادرم مهربانی همیشگیاش را داشت، اما عمه خانوم سرْسنگین برخورد میکرد. من در همان کمسنی میتوانستم درک کنم که هوشنگی چطور خار و خفیف میشود. از طرفی نیز ناچار و بیپناه بود. یک شب که عمه جون شمشیر از رو بست، منْ هوشنگی و برادرم را بردم سینمای دو فیلمه، بعدش هم ساندویچ «سنده کباب» خوردیم و تا نیمه شب و نزدیکیهای سحر توی خیابونهای شهر پرسه زدیم و چرتوپرت گفتیم و هِروکِر کردیم.
اما در همه این اوقاتِ خوشِ نوجوانی، من در دل غمگین بودم. چرا هوشنگی که نیاز بهپناه دارد، مورد بی مهری است؟ چرا درِ خانهی هیچیک از فامیل بهرویش باز نیست؟ چرا کسی بهاستمداد او دستی دراز نمیکند؟ سحرگاهِ آن شب بهحمامی رفتیم که اسمش گشتایی بود. تنی بهآب زدیم. مشتمالی گرفتیم و بعدش هم شکممان را بهکلهپاچه مهمان کردیم. جالب است که همهی این ریخت وپاش ها مزد دوـ سه روز شاگردی مرا بیشتر نگرفت؛ و خاطرهای ماندگار برای همهی عمرمان بهجا گذاشت. هرسه از آن شب بهخوشی یاد میکردیم. اما برعکسِ ظاهرِ هرسه نفرمان در آن شب، اندوه بی پناهی هربار مثل مردهای که از تابوت بیرون بیاید، بازهم برای من زنده میشود.
یک روز هوشنگ آمدکه میخواهد به«دبیرستان نظام» برود؛ و رفت. شاگرد موفقی شد و برای دورهی تکمیلی بهآمریکا فرستاده شد و بهعنوان مهندس پرواز بازگشت. ازدواج کرد و سامانی برای خودش ساخت. این وقایع همراه بود با سوگیری عملی من بهمسائل سیاسی و زندگی نیمه چریکی. هوشنگ طی سالهای پنجاه تا بهمن پنجاه و هفت حمایت های عاطفیاش را از مادرم و حمایت های مالیاش را از عمه جون دریغ نکرده بود. بعدها متوجه شدم که از طرف رکن دو (که سازمان اطلاعات و امنیت ارتش بود) مورد فشار و تضییق قرار گرفته بود.
این فشارها در انتخاب هوشنگی تأثیری نگذاشته بود. اما مادرم از راه دور و با ملاحظه، ارتباطش را در احوال پرسی و خط و خبر حفظ کرده بود. در ملاقاتی ها نمیشد از هوشنگی خبری نگیرم. مادرم همیشه رعایت میکرد و سربسته همهچیز را بهخوبی نشان میداد.
هوشنگ مرد کاردان، مسئول و صاحب تخصصی شده بود. اما پرونده اش بهخاطر ارتباط عاطفی با خانوادهی ما به«زرد» که معنی مشکوک میداد، بدل شده بود. او در جریان اعتراضات 56 نقشش را در حمایت از مردم برگزیده بود. اعتصاب همافران با رهبری کمیته ای که او نیز عضو گردانندهی آن بود، اتفاق افتاد.
وقتی در اسفند 57 هوشنگ را دیدم بهشدت متأثر شدم. چند روز بعد بهخانه اش در یک مجموعهی نظامی رفتم. او هوادار شدید خمینی شده بود. مسیری بس تأثرآوری را برای زندگیش برگزیده بود. ما کاملاً ازهم دور شده بودیم. طی دوران جنگ نقش مهمی ایفا کرد. او بهلحاظ سیاسی جهت خمینی را انتخاب کرد و تا حد هرگونه جانفشانی هم در آن پیش رفت. با پایان جنگ هوشنگ خودش را بازنشسته کرد. دیدگاهش باز دچار تحول شده بود. میگفت جاهل بوده و خودش را اسیر یک مشت دروغ کرده بود. بهدلیل آشنایی نزدیکی که با مسائل مختلف داشت، تدریجاً از مناسبات قبلی فاصله گرفت و بهضدیت با آن برخاست. ضدیتی که ابتدا آرام و ضمنی بود، اما بعدها آشکار و جدی شد.
این تحولات طی سی سال او را بهجایی بُرد که بههمه چیز شک کرد. از سیاست بهسراغ باورهای دینی رفت. و پس از آن بهیک ملحد تندرو بدل گردید.
سالهای آخر عمرش را بهانزوا و تا حدی نیز بهافسردگی گذراند. نه با فامیل حس و حالِ معاشرت داشت (که چندبار تغییر موضع داده بود)، نه با همکاران و دوستان سابق نشستوبرخاست میکرد (که بهطبع موقعیت آنها محلی برای عقاید او نبود). کاملاً دینداری و خداباوری را بهنقد میکشید، یکجوری افسوس و دلسوزی در کلام و لحنش بود. مردم را بیچارهی باورهایشان میدانست.
گویا این باور را بهقهرْ درونکشی کرده بود، و خودش بیچارهی باورهایش شده بود؛ و بههمین علت همْ زودهنگام دق کرد و مُرد.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوسوم
دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمودوم
انگار نه انگار که ما دستگیر شدیم و باید بلافاصه به اتاق شکنجه برده می شدیم و کتک مان میزدند. ساعت ها بکندی اما طولانی میگذشت. پس چرا در اول دستگیر اون وحشی بازی خشونت بار را درآوردند. زمان خیلی به کندی میگذشت. آفتاب بالا آمده بود. گرما کمی که از تابش آفتاب بود سرمای تنم را کم کرد. سیگاری بکسانی که میخواستن داده شد. یکی یکی دستشویی بردن. با دستنبد از جلو چقدر احساس چالاکی داشتم. میشد شلوارم را پائین و بالا بکشم و بعدش دستم را بشورم. دهانم را آب گرداندانم. چانه و سرم در حرکات شتشو درد داشت.
ادامه مطلب...دنبالهی کوهپیمایی با نوهها و گپوگفت دربارهی «مؤلفه»[در جنبش]
این یک مقالهی تحلیلی نیست. نگاهی مادرانه است، برخاسته از درد و دغدغهی
پُر رنج شهریور و مهر 1401 تاکنون
*****
ـ خانوم دکتر این چیه، چقدر خوشمزه ست؟ یادمون بدین با چی درست کردین؟
ـ نوش بشه بهتون زری جون، موادش هویج و کدو و سیبزمینی رنده شده، تخم مرغ، نمک و فلفل و نون. البته برای شما جوونا خیارشور هم توی لقمههاتون گذاشتم.
ـ واا، چه راحت. پس منم میتونم درست کنم.
ـ زری جون مامان بزرگم یه آشپز بی نظیرِ توی خانواده و فامیله!
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستودوم
دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمویکم
در این نیمه شب یازدهم شهریور کوچه نقاشهای خیابان لُرزاده در ازدحام بی نظیری از مردم انباشه بود. اکثراً لباس راحتی خانه دربر داشتند. همسایگان قسمت پائین کوچه به بالاتر آمده بودند. همه در جوّی از حیرت و تک توک در اعتراض بودند. مأمورین در جواب «اینا چکار کردن مگه؟» میگفتند «خرابکارند» میخواستن محله شما رو بفرستن رو هوا.
ادامه مطلب...پرسشی از مقولهی [مؤلفه در جنبش]
در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستمویکم
دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم
بخصوص کار تیمی هدف تبلیغی برای حرکت های«توده ای» را نیز همیشه منظور نظر خودش داشت. معمولا برای تیم های نظامی امکان حضور هر دو عرصه کارچریکی و کار تبلیغی درمیان توده های کارگری و یا دانشجویی وجود نداشت. مسئله ای که بعنوان یک تناقض تکنیکی و تاکتیکی تا آخر بهمراه فعالیت های سیاسی مخفیانه برای چریکهای شهری م. ل. باقی ماند. این صرف نظر از گرایشات طبقاتی نهفته در اینگونه مبارزات است که جای خودش را دارد.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه