rss feed

25 مهر 1400 | بازدید: 863

دست‌ها ازآسانژ کوتاه! آسانژ و امپراتوری کنترل

نوشته شده توسط رفاقت کارگری

اگر آسانژ را مجرم شناختند به این دلیل است که چشمان ما را به روی جنایات جنگی آمریکا باز کرد، چون دستورات شکنجه زندانیان گوانتانامو یا ویدئوی قتل ۱۱ غیرنظامی از جمله دو گزارشگر رویتر را وقتی بالگردهای اِی اِچ ۶۴ آپاچی خیابانی در عراق را به آتش کشیدند، به ما نشان داد.

  دست‌ها ازآسانژ کوتاه!

آسانژ و امپراتوری کنترل

نوشته‌ی‌: سایت رفاقت کارگری

 «دوست ندارم در دنیایی زندگی کنم که تمام حرف هایم، کارهایم، هر که با او تلفنی صحبت می کنم، هر خلاقیتی که دارم یا عشق و دوستی هایم ثبت و ضبط شود».

اسنودن

 جلسه دادگاه های پیاپی محاکمه جولین آسانژ، بنیان گزار ویکی لیکس، استعاره ای عالی از شیوه عمل امپریالیسم آمریکا، بریتانیا، ارتجاع راست صهیونیستی حاکم براسرائیل، با پادوهای دوزاری، اسقاطی، اسهالی رژیم های ارتجاعی و نژادپرست پان ترکیستی و عربی در دنیای امروز است. نیروهای نظامی، وزارت امور خارجه و سازمان سیا عامل مرگ هزاران نفر در یوگسلاوی سابق، افغانستان، عراق، لیبی و سوریه بوده اند. اما جولین آسانژ شخصی است که آن جنایات را به دنیا نشان داد؛ همان کسی که قرار است به دلیل ۱۸ مورد جنایتی که انجام داده به ۱۷۵ سال زندان محکوم شود ۱۷ مورد از «جنایت های» آسانژ براساس قانون اساسی آمریکا مصوب سال ۱۹۱۷، همزمان با جنگ جهانی اول، تشخیص داده شده است.

رافائل کورئا، رئیس جمهور سابق اکوادور این موضوع را به طور مدون بیان کرده است. اگر افشاگری های آسانژ در مورد چین یا روسیه بود، قبل از هر چیز بنای «یادبودی از آسانژ» در شهر واشنگتن در دفاع از آزادی بیان و برضد جنایات جنگی ساخته شده بود.

اما در عصر دیجیتال کنونی، قاصد و پیام رسان به قتل رسیده است؛ حال می خواهد آسانژ استرالیایی باشد یا مثل چلسی منینگ اهل آمریکا باشد. گفتنی است چلسی منینگ ۳۵ سال به زندان محکوم شد، تعداد سال های قانونی محکومیت سربازان اطلاعاتی آمریکا درصورت شکنجه غیرنظامیان عراقی یا افغانستانی ۲۸ سال است و باراک اوباما سال های محکومیت او را به ۷ سال کاهش داد.

جولین آسانژ همچنین ۷ سال (معادل ۲۴۸۷ روز) قبل از خاتمه دادن به تحصن سیاسی اش توسط لنین مورنو، به عنوان پناهنده در سفارت اکوادور در بریتانیا به سر می برد. گفتنی است لنین مورنو حافظ منافع آمریکا در اکوادور است.

اگر آسانژ را مجرم شناختند به این دلیل است که چشمان ما را به روی جنایات جنگی آمریکا باز کرد، چون دستورات شکنجه زندانیان گوانتانامو یا ویدئوی قتل ۱۱ غیرنظامی از جمله دو گزارشگر رویتر را وقتی بالگردهای اِی اِچ ۶۴ آپاچی خیابانی در عراق را به آتش کشیدند، به ما نشان داد. این عکس ها و اسناد باعث می شوند افکار عمومی در مواجه با جنایات جنگی آمریکا و متحدانش در سراسر دنیا به سختی بتواند روی موضوع دیگری تمرکز کنند.

اما شکنجه ها و قتل عام غیرنظامیان تنها نوک کوه یخ است؛ کوه یخ عصر دیجیتالی است که دیگر از حریم خصوصی خبری نیست و گرچه به لطف اینترنت ظاهرا آزادی ارتباطات وجود دارد، ولی اطلاعات ما جاسوسی می شود و فضای مجازی و زندگی مدرن شهری تماما نظامی شده است.

ویکی لیکس این کوه یخ را به سطح دریا آورد و ناگهان ما هیولای عظیم الجثه ای در مقابل خود دیدیم که مجالی نمی داد به جای دیگری توجه کنیم. به لطف افشاگری های ویکی لیکس، ما دیگر می دانیم SIPRNet یک پروتکل محرمانه است که برای شبکه ای ازکامپیوترها یا رایانه های مرتبط به هم تنظیم شده و وزارت دفاع آمریکا برای انتقال اطلاعات از آن کمک می گیرد.

ماجرای قتل غیرنظامیان عراقی و دو گزارشگر رویتر در اواخر ماه آوریل و اوایل اکتبر ۲۰۱۰ افشا شد. این افشاگری باعث شد در سال ۲۰۱۳، ادوارد اسنودن اطلاعاتی در خصوص برنامه های PRISM و ایکس کی اسکورِ آژانس امنیت ملی NSA) ) منتشر کند. این برنامه ها مخصوص دستیابی به اطلاعات گسترده و اَبَرداده هایی است که از شرکت هایی همچون گوگل، فیس بوک یا اپل جمع آوری شده است.

همه این ها برای آن است که به ما نشان دهد امپراتوری کنترل دردوران امپریالیسمِ پسین که نتیجه اتحاد میان دستگاه های امنیتی/پلیسی/نظامی و شرکت های بزرگ اینترنتی است در عصر دیجیتال چه کارهایی انجام می دهند. این که اسنودن به روسیه پناهنده شده و آسانژ در زندان فوق امنیتی بلمارش لندن تحت الحفظ نگهداری می شود و باید برای ادامه محاکمه ای که بزودی انجام خواهد شد به آمریکا بازگردانده شود. در همین حال، در صورت استرداد به آمریکا، هفته اول محاکمه آسانژ استعاره ای است از آنچه بنیان گزار ویکی لیکس در انتظارش است؛ در دور اول بازداشت دو بار لباس های تن او کنده شد، به ۵ سلول مختلف برده شد و یازده بار به او دستبند زده شد و حالا هم آزار واذیت او ادامه دارد.

 سخن کوتاه

محاکمه وبه تازگی اقدام جدید سازمان سیا و ام آی سیکس برای ربایش و ترور بنیانگزار یکی لیکس چیزی نیست جزء محکومیت آزادی بیان وسرکوب حقوق دموکراتیک وسرکوب نافرمانی در مقابل امپراتوری دروغ و تعمیق کنترل برشهروندان و جنگ های تجاوز گرایانه. اما این را هم باید اضافه کرد که محکومیت آسانژ به این معناست که میتوان در برابر امپریالیسم عصر دیجیتال و امپراطوری جاسوسی برآمده از آن قد علم کرد وجنگ پارتیزانی علیه استبداد سرمایه و دولت پلیسی/جهانی اش را درعرصه دیچیتال رانیز به پیش برد.

 

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌وسوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ودوم

انگار نه انگار که ما دستگیر شدیم و باید بلافاصه به اتاق شکنجه برده می شدیم و کتک مان میزدند. ساعت ها بکندی اما طولانی میگذشت. پس چرا در اول دستگیر اون وحشی بازی خشونت بار را درآوردند. زمان خیلی به کندی میگذشت. آفتاب بالا آمده بود. گرما کمی که از تابش آفتاب بود سرمای تنم را کم کرد. سیگاری بکسانی که میخواستن داده شد. یکی یکی دستشویی بردن. با دستنبد از جلو چقدر احساس چالاکی داشتم. میشد شلوارم را پائین و بالا بکشم و بعدش دستم  را بشورم. دهانم را آب گرداندانم. چانه و سرم در حرکات شتشو درد داشت.

ادامه مطلب...

دنباله‌ی کوه‌پیمایی با نوه‌ها و گپ‌وگفت درباره‌ی «مؤلفه»[در جنبش]

این یک مقاله‌ی تحلیلی نیست. نگاهی مادرانه است، برخاسته از درد و دغدغه‌ی

پُر رنج شهریور و مهر 1401 تاکنون

                                                                                                                  *****

ـ خانوم دکتر این چیه، چقدر خوشمزه‌ ست؟ یادمون بدین با چی درست کردین؟

ـ نوش بشه بهتون زری جون، موادش هویج و کدو و سیب‌زمینی رنده شده، تخم مرغ، نمک و فلفل و نون. البته برای شما جوونا خیارشور هم توی لقمه‌هاتون گذاشتم.

ـ واا، چه راحت. پس منم میتونم درست کنم.

ـ زری جون مامان بزرگم یه آشپز بی نظیرِ توی خانواده و فامیله!

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ودوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ویکم

در این نیمه شب یازدهم شهریور کوچه نقاشهای خیابان لُرزاده در ازدحام بی نظیری از مردم انباشه بود. اکثراً لباس راحتی خانه دربر داشتند. همسایگان قسمت پائین کوچه به بالاتر آمده بودند. همه در جوّی از حیرت و تک توک در اعتراض بودند. مأمورین در جواب «اینا چکار کردن مگه؟» میگفتند «خرابکارند» میخواستن محله شما رو بفرستن رو هوا.

ادامه مطلب...

پرسشی از مقوله‌ی [مؤلفه در جنبش]

در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم‌ویکم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم

بخصوص کار تیمی هدف تبلیغی برای حرکت های«توده ای» را نیز همیشه منظور نظر خودش داشت. معمولا برای تیم های نظامی امکان حضور هر دو عرصه کارچریکی و کار تبلیغی درمیان توده های کارگری و یا دانشجویی وجود نداشت. مسئله ای که بعنوان یک تناقض تکنیکی و تاکتیکی تا آخر بهمراه فعالیت های سیاسی مخفیانه برای چریک­های شهری م. ل. باقی ماند. این صرف نظر از گرایشات طبقاتی نهفته در اینگونه مبارزات است که جای خودش را دارد.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top