مهمانی تولد مامان سحر و جمع دوستان صابر و (نشریه غیررسمی «بولتن دانشجو»)
ـ ماهی جون بچهها رو که بهتون معرفی کردم؟
ـ آره صابر جون معرفیت کامل بود عزیزم، البته بعضی هاشون رو از قبل میشناختم.
ـ خانم دکتر جان؛ اجازه میدین مهمونی رو به نشست تبادل فکری تبدیل کنیم(خنده جمعی).
ـ صاحب خونه باید اجازه بده جونم، من خودم مهمونم. سحر جون ببین بچه ها چی میگن مادر.
ـ مادر جون برنامه را صابر گذاشته، من حرفی ندارم. فقط بشرط اینکه شما رو خسته نکنن.
ـ مادر جون امشب تولده دختر عزیز و نازنین منه باید برنامه شادی و جشن باشه دیگه. نظرتون چیه؟ هدا جونم تو چی میگی مادر؟
ـ ننه جون، من عاشق این ملاحظات و رعایت کردنا تونم. شما هرچی بفرمایید. ما و بچه ها دوست داریم از شما چیز یاد بگیریم و خب راستش گپ و گفت رو بیشتر دوست داریم. منم از اینکه همگی اومدن و به مامانم محبت کردن خوشحال شدم. دور همی خودش یه جور جشنِ دیگه. مامان جون سحر هم که اجازه داد. البته برنامه کیک و شمع و کادو بعد شام سرِ جاش برقراره.
ـ قربون دختر گلم برم مادر. سحرجونم محبت میکنه امشب رو بما هدیه میده. عزیزم تولدت مبارک همَون باشه. خب عزیزان بفرمایید پس شروع کنید.
ـ اولین سوال رو سردبیر ما داره که میشناسینش، بگو شاهین جان.
ـ چشم. ممنونم صابر جون. ممنوم مامان سحر. خانوم دکتر لطفا برامون از جریان پوپولیسم جاری و رضا پهلوی بگین. بنظرما حرفها و کارهای شاهزاده خیلی عوام فریبیه. دوست داریم لطفاً برامون جنبه علمیش رو شما بگین.
ـ خب من اینجوری می بینم؛ نگاه طبقاتی به مسائل بعبارتی نگرشی مجموعه شناسانه است. یعنی نهادهای طبقاتی رو بررسی میکنه و مجموعههای اجتماعی رو «باز» و در تاثیرمتقابل و در فضای بلوک بندی های جهانی می بینه. و اساساً قائل به ریشههای گروههای اجتماعی از منظر منافع و نقش اقتصادی-اجتماعی شون هست. و اینجوری هر موردی رو به بررسی میبره. واین نگرش در تقابل با نگاه پدیده شناسانه است. [گرچه شناخت ماهیت چیزها از طریق بهرهمندی از درک ذاتی آن چیزهاست، مثلا، سرمایه داری یک نظام اجتماعی است و ذات آن روابط کار وسرمایه است].
ـعذر میخوام خانوم دکتر این یک نگاه از منظر [صرفاً] اقتصاد سیاسی نیست؟
ـ نه جانم. صحبت از نگرش صرفاً «اقتصادی» نیست.
ـ حتی نگرش اقتصاد سیاسی؟
ـ توضیح میدم؛ اول توجه کنیم که: اقتصادِ سیاسی، اقتصادِ اجتماعی نیست؛ بلکه نقدِ اقتصاد اجتماعی است. و دوم اینکه صحبت از مناسبات و ساختارهای جامعه ای است که پایه و اساس آن آرایش و تقسیم طبقاتی است. برهمین پایه آرایه های نیروهای سیاسی گونه ای از آرایش طبقات اجتماعی موجوده.
ـ پس میفرمایید که نیازمند طرح و تحلیل طبقات اجتماعی هستیم؟
ـ بله عزیزم؛ خیلی نزدیک به این که شما میگید.
ـ ماهی جون صحبت شما اشاره به ترکیب بندی طبقاتی جامعه امروزی ایران به جهت های سیاسیـجمعیتی، وضعیت اقتصادی گروه های اجتماعی، و جریانات سیاسی در این گروهبندی ها و آگاهیهای مربوط به هر یک از اینها ست؟
ـ درسته هدا جونم. مضاف بر اینکه مواضع آنها در برابر ضرورتهای تاریخی در هر رویدادی به نوبهی خود قابل توجه است.
ـ خانوم دکتر سوال من اینه که چرا شرکت در این خیزش(جنبش) در گروه بندیهای مختلف لازمست، یا اینکه بنابر عللی اساساً «غیر ضروری» است؟
ـ ببین دخترم؛ ضرورت شرکت در هر جنبشی را آگاهی تاریخی معنی میکنه. وگر نه که اسمش حرکت مترقی نیست.
ـ ببخشید من محصل تاریخ هستم. ممکنه بگید منظور از درک تاریخی چه زوایایی مد نظر است؟
ـ ماهی جون این رفیق من شهر دیگه ای درس میخونه و داره پایان نامه اش رو مینویسه.
ـ بسلامتی، موفق باشی عزیزم. خب در باره پاسخ به سوالت باید بگم «جهان بینی» تحلیلگر(یا مورخ) از اهم وجوه الزامی درک ضرورته. تحلیل مبتنی بر درک ضرورت مثل آفریدنش «تاریخِ» (یا در تدوین و مرتب سازی متن ِ تاریخی و حتی گزینش اطلاعات از ماخذ عینی) هم مثل تحلیل چه در شرح و بسط مباحث و تحلیلها همه متکی به جهان بینیه. جهان بینی تحلیلگر(یامورخ)که در قید و محدوده ای از سوگیری منافع آنی و آتی گروهبندهای انسانیه. یعنی حتی هنگامی که میگوید منافع این یا آن طبقه را درنظر دارد به بخش یا گروه محدودتری از همان طبقه ناظره. جهانبینی هرچقدر عمق اندیشتر باشد از منظر آیندهنگرانهتری از تنگنای گروه گرایی و حتی قشری بودن وا میرهد. این امر به تحلیلگر اجتماعی(یا مورخ) فرصت میده بیاندیشه. در شناخت عمیق و گستردهای از ماهیات است که می توان به درک ضرورت ها دست پیدا کرد. بطوری که ضرورت بهواسطه انتخاب فعال امکانات لازمِ ماهیت چیزهاست که خودمینمایاند.
ـ ماهی جون خسته تون نکردیم؟
ـ نه پسرم ، خیلی هم دارم انرژی میگیرم. برای سن ما تفکر روشنگری در نسلهای بعدی حیات بخشه.
ـ خانم دکتر لطفا بگید دموکراسی خواهی این جنبش اجتماعی مال ِکدوم قشر یا طبقه است؟
ـ یه جایی شنیدم میگن این یه حرکت خورده بورژوائیه. و در جایی خوندم که یک جنبش سوسیال دموکراتیکه. بنظرم این رویدادها نه خردهبورژاییست، نه سوسیال دموکراتیک ست، و نه سوسیالیستی! اگرچه از بعضی جهات و تااندازهی بسیار ناچیزی از سمت و سوهای فوق هم تأثیر گرفته.
ـ میشه بیشتر توضیح بدین؟
ـ آره جونم؛ اینطوری ببنیم در حرکات «مردمی» هیچ یک از گرایشات به تنهایی و یا آشکارا ناقض ونافی آن دیگری نیستند. مثلا آنجایی که شعار «زندگی معمولی» را میدهند اشتراک پر رنگی از خواستههای خردهبورژوایی و سوسیالدموکراتیک را میجویند. بدون آنکه قطعی باشد که از لیبرالیسم یا سوسیال دموکراسی مطابعت میکنند.
ـ خانوم دکتر ببخشید بنظرم در این میونه جناح راست «سوسیال دموکراتها» هویت سازمانی و اصلاح طلبی مثلا [چپول] را دارند و نیروهایشان را از میان کارمندان، کسبه مدرن مثل کارخانهداران متوسط و پیمانکاران مختلف و بخشی از مدیران بخشهای خصوص و عمومی میگیرند.
ـ سعید جان بگذار به این حرفت اضافه کنم: دموکراسی خواهی در نگاه سوسیالدموکراسی حاضر در جنبشاجتماعی از «بیپولی» [تهیدستان]و از آزروی«کودک زبالِگرد» و دوستیِ محیط زیست و حمایت از حقوق حیوانات میگن؛ که هم به لایه های فوق الذکر خرده بورژوایی و همچنین به گروههای کوچک و کم رنگ«سوسیالیستی» گوشه چشمی داره.
ـ محمود جان باید متوجه باشیم که این جهان بینی، نیروهایش را بیش از همه از میان طبقه تحصیلکرده(تکنوکراتها) و نیز از میان برخی از کسبه و کارمندان کم درآمد میگیره. اما در انتخاب آتیه ش بستگی به استحکامات هر نیروی راست یا میانه و حتی چپ؛ با ابنالوقتی ماهرانه بازی خواهد کرد. چنانکه یا خودش فیالحال خورده بورژواز میشه و یا کرم سیب سوسیالیستها. [البته همه این مسائل را بدون دخالت مدیایی و غیرمدیایی ناشی از رقابت قدرتهای جهانی مطرح می کنیم که می تواند بهنحوی روی مسئله رژیمچنج متمرکز شوند که منهای چیستی خیزش، فقط به منافع خودشان توجه داشته باشند].
ـ خانم دکتر این صحبت های ما خیلی بی ربط نیست؟
ـ نه جونم ، مرسی که نظرات تون رو شفاف اظهار می کنید. چیزی که مهمه در نظر داشته باشیم اینه که: در میانه این جنبش، سوسیالیستها نحیفترین طیف به لحاظ قدرت حضور و نیروهای هوادار هستند. از طرفی با سرکوبهای سیستماتیک حاکم و خطاهای تاکتیکی خودشان [که بعضیها حتی از خطای استراتژیک هم حرف می زنند] از ارتباط با بزرگترین نیروی تاریخی اجتماعی یعنی «کارگران»، بیکاران، تهیدستان شهری و روستایی(که بیشتر در ترکیب اردوی کارگران فصلی متمرکزند) و دستفروشان و کارکنان خویشفرمای (خودکارکن بی شاگرد یا بی کارگر) بی بهره یا کم بهره مونده اند.
ـ سوسیال دموکرات ها چطور خانم دکتر ؟
سوسیال دموکرات ها هم کثیرند هم وجیه. با قدرت پروپاکاندای گسترده[ای که همیشه بکار میگیرن]در عموم عرصهها بلدند توشهای بگیرند. چیزی که هم نقطه قوتشان است هم پای طاوس شان که از آنها در گره گاه های «تاریخ»ساز جز به مذبخ رفتن حاصلی[در این نیم قرن] ببار نیاورده. اگه«هوشیاری تاریخی» را در گزینش مواضع را تا حدی حضور بدهند که پشت گرمی شان را از سوسیالیستها و بخصوص از اردوی نیرویکار بگیرند و در جهت آنها حرکت کنند. رستگاری (تاریخی)شان را رقم خواهند زد.
ـ رهنمود سوسیالیست ها را در چی میبینید؟
ـ نفوذ سوسیالیستها در میان نیروهای چپ سوسیالدموکرات از ضعف های برجسته آنان بوده وهست. همچون عملکرد ناتوان شان در رفع دیگر نکات ضعف شان که همِگی باعث شده که در پروسه مبارزات نیم قرن اخیر نتوانند از شَرِ بلاهایی چون «اشرافیت روشنفکری»، «نامتوازنی تئوریکی-عملی»، «لمپنیزم سیاسی»، و ... [بخصوص در مصافهای عرصههای حاد پراتیکی]، بپرهیزند و از نقصان و بی اثری در فعالیتهای دموکراتیک کارگری و فعالیتهای دموکراتیک عمومی اجتماعی و نظایر آن بکاهند تا؛ به نقش هژمونیک تاریخی لازم برای خود دست پیدا کنند. در نتیجه امروزه هیچ یک از این نیروها دارای پتانسیل جذب آن «نو آورده کنندگان» جنبش برای برشدن و فراروندگی انقلابی را ندارند. انتخاب در سوگیریهای سازنده (برای آماده کردن) که خیلی مهمه را ندارند. اینها چیزهاییه که میتونه رهبری شان رو ممکن کنه.
ـ ماهی جون میخواین بگین سوسیالیستها نفوذ «توده»ای (یا مردمی) رو گرچه لازم میبینند، اما از ظرفیتهای اثربخش خود در جنبشهای عمومی بیبهره مونده اند؟
ـ درسته صابر جون.
ـ منطق حاکم بر جنبش را در آشفتگی و بیمرزی هم در فقدان وحدت، هم در تشکلهای لازم و در تاکتیکهایی که به کاهش هزینه های گرانبار انسانی بیانجامد؛ میشود دید. اینجاست که وظایف سوسیالیستها در امکان ارتقاء شعارها، تقسیم کار، ایجاد لُجستیک مواجهه، ایجاد نهاد هماهنگی ائتلافی، خط دهی در پروپاکاندای جنبش، و بسیاری فرارفتها آشکار میشه. درصورتیکه سوسیالیستها بتوانند مولفه های سیاسی، و جایگاهش با مولفه های ساختار اعتلای کارهای سیاسی را با بهبود و ارتقای درون ساخاری را همسوی با هم رقم بزنند و نتیجه خلق کنند در فازهای آتی سرنگونی و مدیریت گذار میتوانند دارای پتانسیل ارتقاء نیروهای خود در مولفههای جنبش کارگری نیز باشند.
ـ خانم دکتر من دارم برای ارشدم آمار منابع انسانی رو پژوهش میکنم، در اطلاعات آمار[عینی]؛ بیست و یک میلیون نفر «نیروی» شاغل در سطح کشور[بطور رسمی]آمار شده، نزدیک به ده میلیون نفر شاغل دربخش خدمات، هفتمیلیون نفر دربخش صنعت، نزدیک به چهارمیلیون هم در بخش کشاورزی مشغول بکارند(منظور حقوق بگیرند). کارکنان دولت و نیروهای«نظامی» بتقریب چهار میلیون نفرند.{جمعیت دانشآموزی و دانشجویی هفده ونیم میلیون نفرند} اینکه نیمی از نیروی کار را خدمات تشکیل میدهد، از کیفیتی خاص در ضعف مناسبات «مناسبات کار» حکایت دارد. واینکه در ازای هر نفر درآمد آفرین(نیرویکار) یک دانشآموز و دانشجو وجود دارد. میشه اینجور فهمید که چرا به اصطلاح نسل«زد» قالب نیروی اعتراضی را شکل میدهند.
ـ دخترم منبع آماری خودت رو برامون بگو.
ـ بله چشم. منبع بخش خصوصیه (اتاق صنعت).
ـ بچه ها ماهی جون رو خیلی خسته کردیم. من بعنوان مسئول هماهنگی بهتون قول میدم برای بعد باز هم از ماهی جونم فرصت صحبت جمعی رو بگیرم. ماهی جون سپاس قربونتون برم. بوس تون میکنم.
ـ مرسی صابر جونی ، داداشی بریم برای تولد و خوش گذرونی.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلمودوم
ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم
درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم
نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیونهم
زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوهشتم
در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنجو شش تا زمانیکه یکیدو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و میشد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه