تا آخرالزمان بعدی...
در ایالات متحده، در سال ١٩٧٠ برای هر ١٠٠٠ تن ٧.٩ تخت بیمارستان دولتی وجود داشت که امروز به ٢.٨ تخت کاهش یافته است. ایتالیا درسال ١٩٨٠ تعداد تخت هایش برای «موارد حاد» ٩٢٢ تخت برای ١٠٠ هزار تن بود و امروز این تعداد به ٢٧٥ تخت کاهش یافته است. درهمه جا یک دستورالعمل وجود دارد: کاهش هزینه ها. بیمارستان مانند یک کارخانه اتومبیل سازی به صورت «زمان بندی» عمل می کند.
نوشتهی: پییر ریمبرت و رنو لامبرت (Pierre RIMBERT, Renaud LAMBERT)
ترجمهی: شهباز نخعی
برگرفته از سایت لوموند دیپلماتیک https://ir.mondediplo.com/article3410.html[1]
توضیح سایت رفاقت کارگری:
یکی از دوستان درحال نوشتن مقالهای دربارهی وضعیت کرونایی این روزها بود که در جستجوی اینترنتی بهسایت لوموند دیپلماتیک و این مقاله برخورد کرد. او در این مقاله همان تصویری را دید که بهطورکلی دریافتهای او را نیز میرساند. بههمین دلیل هم بود که این دوست محترم پیشنهاد بازانتشار این مقاله را مطرح کرد. گرچه روش سایت رفاقت کارگری نیست که مقالات منتشره در دیگر سایتها را دوباره منتشر کند؛ اما هر قاعده و قراری میبایست متناسب با زمانه استثناپذیر هم باشد؛ و اینک که زمانهی حاکمیت بورژوازی در سایه کروناویروس است، بازانتشار مقالهای که گوشههای از علت اجتماعی و طبقاتی شیوع گستردهی کروناویروس را توضیح میدهد، از آن استثناهایی است درعینحال قاعده و قراری پراتیک را بیان میکند.
نکتهی دیگری که باید بهآن اشاره کنیم، این استکه شناخت ما از سایت لوموند دیپلماتیک بهآن اندازهای نیست که بتوانیم ارزیابی خاصی را از این سایت ارائه کنیم؛ بنابراین، بدون هرگونه تأیید و تکذیبی، فقط مطالعهی مقالهی حاضر را توصیه میکنیم.
تا آخرالزمان بعدی...
هنر چشم بندی این است که توجه عموم را تغییر جهت دهد تا آنچه که در برابر چشمانشان است را نبینند. درگرماگرم شیوع ویروس کووید-١٩، بازی کی بود کی بود من نبودم به صورت نموداری با دو برجستگی درآمده که توسط همه تلویزیون های دنیا پخش می شود. درعرض این نمودار زمان به صورت مختصات هندسی قراردارد که شمار موارد جدی بیماری را نشان می دهد. نخستین انحنا به صورت نقطه اوج نشان دهنده وضعیتی است که اگر هیچ کاری انجام نشود رخ می دهد. این منحنی به صورت افقی ظرفیت حداکثری پذیرش بیمارستان ها را نشان می دهد. منحنی دوم نشان دهنده وضعیتی است که تدابیر محصورسازی می تواند مانع سرایت ویروس شود. این منحنی که مانند کاسه لاک پشت انحنای کمی دارد، در زیر خطی که سرنوشت مقرر می کند قرار گرفته است.
این منحنی که در واشنگتن، پاریس، سئول، رم یا دوبلین به نمایش گذارده می شود، نشان دهنده فوریت است و آهنگ زمان آلودگی را نشان می دهد تا از اشباع خدمات درمانی اجتناب شود. روزنامه نگاران با جلب توجه ها به دو برجستگی از توجه به عاملی مهم پرهیز می کنند: خط مستقیم و منقطعی که در وسط نمودار تعداد تخت های موجود برای پذیرش موارد حاد را نشان می دهد. این «آستانه خطر» که به عنوان بلایی آسمانی معرفی می شود، ناشی از گزینه های سیاسی است.
اگر باید انحنا ها را صاف کرد، به این خاطر است که از دهها سال پیش، سیاست های ریاضتی با کاستن از معیارها و کیفیت خدمات درمانی ظرفیت پذیرش آن را کاهش داده است. درسال ١٩٨٠، فرانسه (برای همه بخش های درمانی) ١١ تخت بیمارستان دولتی برای هر ١٠٠٠ تن از جمعیت داشت. این تعداد اکنون به ٦ تخت رسیده که آن را هم در ماه سپتامبر یک وزیر بهداشت ودرمان دولت ماکرون پیشنهاد می کرد به «مدیران تخت بیمارستان»ی واگذار شود که مسئول ارائه این منبع کمیاب باشند.
در ایالات متحده، در سال ١٩٧٠ برای هر ١٠٠٠ تن ٧.٩ تخت بیمارستان دولتی وجود داشت که امروز به ٢.٨ تخت کاهش یافته است. ایتالیا درسال ١٩٨٠ تعداد تخت هایش برای «موارد حاد» ٩٢٢ تخت برای ١٠٠ هزار تن بود و امروز این تعداد به ٢٧٥ تخت کاهش یافته است. درهمه جا یک دستورالعمل وجود دارد: کاهش هزینه ها. بیمارستان مانند یک کارخانه اتومبیل سازی به صورت «زمان بندی» عمل می کند. نتیجه این که در ٦ مارس گذشته موسسه ایتالیائی «بیهوشی، بیحسی، بازپروری و مراقبت های ویژه» (Siaarti) کار فوریت های پزشکی دوسوی آلپ را «پزشکی فاجعه بار» توصیف می کرد و هشدار می داد که با توجه به «کمبود منابع»، «ممکن است لازم شود که محدودیت سنی برای دسترسی به مراقبت های ویژه برقرار شود»[2]. «پزشکی جنگی» عبارتی است که اکنون در منطقه «شرق بزرگ» فرانسه رایج است.
به این ترتیب، بحران ویروس کورونا هم ناشی از خطرناک بودن بیماری و هم به خاطر پسروی سازماندهی شده نظام سلامت است. رسانه های بزرگ که همواره بازتاب دهنده باورهای حسابگرانه بوده اند، از بررسی منتقدانه این گزینه ها اجتناب کرده اند تا خوانندگان و شنوندگان خود را به یک بحث فلسفی سرسام آور بکشانند: چگونه باید تصمیم گرفت چه کسی نجات داده شود و چه کسی رها شود تا بمیرد ؟ با این حال، این بار پوشاندن مسئله سیاسی پشت یک قید اخلاقی دشوار است. در زمانی که شرکت های هواپیمایی، هواپیماهای خالی خود را به پرواز در می آورند تا برنامه زمان بندی شده خود را حفظ کنند، یک پژوهشگر توضیح می دهد که چگونه تشریفات اداری لیبرال رغبت به انجام پژوهش اساسی درمورد ویروس کورونا را ازبین برده است[3]. گویی برای ایجاد اختلال می باید از وضعیت عادی خارج شد. مارشال بورک، استاد علوم محیط زیستی دانشگاه استانفورد، این تناقض را چنین بیان می کند: «کاهش آلودگی هوای ناشی از شیوع ویروس کووید- ١٩ در چین، بدون تردید ٢٠ برابر تعداد کسانی که به خاطر بیماری جان خود را ازدست داده اند را نجات داده است. بحث برسر این نیست که شیوع جهانی ویروس سودمند است، بلکه برسراین است که دریابیم که نظام اقتصادی ما، حتی در نبود ویروس کورونا، تا چه حد برای سلامت انسان زیانبار است[4]».
رمز این سفر به سرزمین غرایب، نه درخطر کمبود دارو درپی جابجایی زنجیره های تولید، و نه در خیره سری بازارهای مالی در جریمه کردن ایتالیا به خاطر آن که دولتش اقدام به نخستین تدابیر بهداشتی کرده بود، بلکه در پشت درهای بیمارستان ها است. نرخ بندی خدمات (T2A) در سال های میانی دهه ٢٠٠٠ اجرا شد، تامین مالی موسسات را موکول به تعداد عملیات پزشکی انجام شده بر روی بیمار می کرد، و هر درمان پزشکی مانند فروش یک کالا در فروشگاه محسوب می شد و نه برمبنای نیازهای بیمار . اگر در جریان بحران کنونی به این امر عمل می شد، این اصل «درمان بمثابه کالا» ی وارداتی از آمریکا به سرعت موسساتی که با بیمارانی بدحال روبرو بودند را دچار خفقان می کرد زیرا موردهای حاد کووید- ١٩ در درجه اول مستلزم نصب یک دستگاه تنفس مصنوعی است که از نظر مالی پرهزینه اما از جهت تعرفه ای، نسبت به آزمایش های گوناگون تشخیص بیماری، کم بازده است...
زمانی هرگز نمی شد تصور کرد که میکروب یک بیماری حاد موجب قرنطینه ای در زمان صلح شود که جدارهای فضای اجتماعی را درهم شکند: آیا بانکدار وال استریت و کارگر چینی هردو درمعرض خطری یکسان نبودند ؟ و سپس پول و ثروت جایگاه خود را بازیافت. از یک سو، محصور شدگان در ویلاها، که درحالی که پنجه پایشان در استخر بود دورکاری می کردند، از سوی دیگر، نادیده شدگان روزمره، کارکنان خدمات درمانی، ماموران خیابانی، صندوق داران سوپرمارکت ها و مزد بگیران تدارکات یکباره از سایه خارج شدند زیرا درمعرض خطری هستند که ثروتمندان از آن در امانند. دورکارانی که در آپارتمان هایی تنگ و کوچک کار می کنند که پسر بچه ای خردسال در آن جیغ می زند یا بی خانمان هایی که خیلی دوست دارندبتوانند در خانه بمانند.
بدون راه حلی جمعی، هماهنگ و بزرگ
نتیجه ای حاصل نمی شود
ژان دلومو، تاریخ دان محافظه کار در اثر خود با عنوان «طبقه بندی رفتارهای جمعی در زمان شیوع طاعون» در قرن های چهاردهم تا هجدهم می نویسد: «هنگام بروز خطر شیوع، در درجه اول سعی می شد به آن توجه نشود[5]». هاینریش هاین، نویسنده آلمانی می نویسد که پس از اعلام رسمی شیوع وبا در پاریس درسال ١٨٣٢، «پاریسی ها با سرخوشی بیش از پیش در خیابان ها پایکوبی می کردند» زیرا «آفتاب درخشان و هوا دلچسب بود[6]». سپس، ثروتمندان به روستاها گریختند. بعد دولت شهر را قرنطینه کرد. دلومو توضیح می دهد که ناگهان «چهارچوب های مرسوم ازبین رفت. عدم امنیت فقط ناشی از بیماری نیست، بلکه به خاطر ازبین رفتن عواملی است که محیط زندگی روزمره مردم را می سازد. همه چیز دگرگون می شود». ساکنان محصور شده ووهان، رم، مادرید یا پاریس سطحی بی سابقه از فشار را تحمل می کنند.
شیوع طاعون های بزرگ در قرون وسطی و دوران نوزایی(رنسانس)، همواره به عنوان نشانه های رسیدن روز قیامت تعبیر می شد که علامت خشم خدایی انتقامجو و زنجیرگسیخته نسبت به دنیایی بود که به پایان خود رسیده بود. ازاین رو، انسان به طور متناوب رو به آسمان می آورد تا طلب بخشش و رحمت کند و در جستجوی مقصر نگاه به سوی همسایگان می انداخت. گناهکارانی که یهودیان و زنانی بودند که لعن و نفرین می شدند و در شعر «حیوانات بیمار طاعون زده» ژان دو لافونتن از آن یادشده است. در اروپای قرن بیست و یکم، شیوع بیماری در جوامع سکولار رخ داده اما، از زمان بحران مالی سال ٢٠٠٨، به درجاتی مختلف احساس «ازدست دادن کنترل» محیط زیستی، سیاسی، مالی، جمعیتی، مهاجرتی و غیره را پدیدآورده است.
درچنین فضای از «آخرالزمان» که تصاویر کلیسای نوتردام پاریس در حال سوختن و بحث ها درباره فروپاشی پیش رو درهم آمیخته، نگاه ها به سوی قدرت دولتی دوخته می شود: حکومت، که به خاطر خیره سری در بهم ریختن نظام سلامت منشأ وخامت مشکل است، درعین حال، تنها مرجع قادر به ایجاد نظم و هماهنگی در رویارویی با شیوع بیماری است. اما تا کجا می توان رفت ؟ در طول ماه فوریه، محصور کردن چند هفته ای ٥٦ میلیون چینی ساکن استان هوبی، تعطیل اجباری کارخانه ها، به رعایت نظم فراخواندن مردم با پهپادهای مجهز به بلندگو، در اروپا واکنش های تمسخرآمیز یا محتاطانه ای نسبت به مشت آهنین حزب کمونیست چین برانگیخت. مجله اکسپرس در ٥ مارس نوشت: «از تجربه چین درمورد طول مدت بالقوه مدت شیوع ویروس هیچ درسی نمی توان گرفت. در آنجا روند بیماری به خاطر اقدامات سختگیرانه و قرنطینه خانگی ای کند شد که احتمالا در دموکراسی ها قابل اجرا نیست». افسوس، در برابر ویروسی که نسبت به برتری ارزش های «ما» حساسیتی نشان نمی دهد، باید به این نتیجه رسید که تصمیم گیری های تمرکزگرا باید در درجه اول و لیبرالیسم اقتصادی در درجه بعدی قرار گیرد.
آقای تدروس ادهانوم قبریسوس، دبیرکل «سازمان جهانی بهداشت» (OMS) تاکید می کند که: «امکان غلبه بر ویروس وجود دارد، ولی این امکان درصورت نگرشی جمعی، هماهنگ و بزرگ است که مجموع دستگاه ها را دربربگیرد[7]ّ». این دستگاه ها موسسات عمومی، هماهنگ کننده و حکومت هستند که روی دیگر سکه بازار است. ظرف چند روز، چهارچوب های تعبیر و تفسیر باید کاملا تغییر یابد وبپذیرد که «همه چیز به شکل دیگر است». مفاهیم حاکمیت، مرز، محدودیت و حتی هزینه های عمومی، که نیم قرن است در گفتمان های دولتی به «عوام گرایی»(ناسیونالیسم-پوپولیسم) یا کره شمالی نسبت داده می شود، ناگهان به صورت راه حل در دنیایی درآید که تا کنون با آئین ها و مقررات بودجه اداره می شده است.
تحریریه های پیشرو، در اثر وحشت ناگهان آنچه نمی دانستند را درمی یابند. نیکولا دموران در ٩ مارس در رادیو فرانس انتر که در آن منتقدان حمایت گرائی اقتصادی(پروتکسیونیسم) چون دانیل کوهن سال ها است یکی پس از دیگری کارمی کنند، پرسشی مطرح می کند: «نمی توان این را نیز نگفت که در عمق این بحران می باید بخش های کاملی از جهان گرایی بازنگری شود: وابستگی ما به چین، مبادله آزاد، هواپیما؟».
«مشکل با کارشناسان این است که آنها هیچ ایده ای
درباره آنچه نمی دانند ندارن»
می باید که منطق تجاری عمیقا تحت تاثیر عقلانیت قرار گیرد تا شیوع جهانی ناگهانی یک ویروس مرگبار توضیحات آشکار جامعه پزشکی از دهه ها پیش را به گوش قدرت های حاکم برساند؛ آندره گریمالدی، آن ژروه باسنکنوف و اولیویه میلرون پزشکانی هستند که می گفتند: «باید یک ساختار بیمارستانی دولتی ایجاد کرد که همیشه تخت های بیمارستان موجود داشته باشد. ویروس کورونا این حسن را دارد که بدیهیاتی را یادآوری می کند: به آتش نشانان فقط برای این حقوق پرداخت نمی شود که آتش را خاموش کنند، برای این نیز پرداخت می شود که حتی در زمانی که کاری جز تمیز کردن کامیون های خود و انتظار کشیدن نمی کنند، در ایستگاه های خود حضور داشته و آماده باشند».
پیش بینی آنچه که بدون پیشگیری رخ می دهد (آتش سوزی، بیماری، بلاهای طبیعی، بحران مالی) خواسته هایی مردمی است که علی رغم میل نهادهای سرمایه داری به آن تحمیل شده و در فاصله بحران سال ١٩٢٩ و پایان جنگ جهانی دوم تداوم یافته است. برنامه ریزی برای پیشگیری مستلزم گسستن از منطق بازار است که قیمت را براساس عرضه و تقاضا تعیین می کند، به آنچه محتمل نیست نظر مساعد ندارد و آینده را با معادله ای می سازد که در آن جامعه هیچ به حساب نمی آید. این نابینایی اقتصاد معیاربندی شده، که در دالان های بازار به بالاترین حد خود می رسد، نسیم نیکولا طالب، واسطه و آمارگر را شگفت زده کرده است. او در کتابی که چند ماه پیش از بحران سال ٢٠٠٨ منتشر شد در مورد پیش بینی کننده های کوتاه مدت نوشت: «مشکل با کارشناسان این است که آنها هیچ ایده ای درباره آنچه نمی دانند ندارند[9]». نادیده گرفتن پیش بینی نشده ها در دنیایی که بسیاری از رویدادهای غیرمنتظره رخ می دهد ، «قوهای سیاه» یا به قول او امری ناپذیرفتنی است. در پایان ماه مارس ٢٠٢٠، هرکسی که از پنجره خانه خود صدای سکوت شهر قرنطینه شده را می شنید، می توانست درباره فشار به دولت نه فقط برای ازبین بردن تخت های مراقبت های ویژه پزشکی ، بلکه برای نابود کردن ابزارهای برنامه ریزی ای بیندیشد که اکنون در انحصار چند شرکت بیمه و بیمه مجدد چند ملیتی درآمده است[10].
آیا حالتی که دراثر شیوع جهانی ویروس به وجود آمده می تواند این جریان را وارونه کند؟ درنظر گرفتن احتمال و اتفاق در عملکرد امور عمومی، مآل اندیشی فراتر از محاسبه هزینه- مزیت و درنظر گرفتن برنامه ریزی زیست محیطی ایجاب می کند که اغلب خدمات ضروری برای زندگی در جامعه مدرن، از پاکسازی شبکه های رقومی گرفته تا خدمات درمانی، اجتماعی شود. تغییری که در زمان های عادی به ندرت رخ می دهد. نگاهی تاریخی توصیه می کند که تغییر نظام، مسیر، شیوه تفکر زندگی جمعی و برابری بیرون از دسترس تصمیم های سیاسی عادی باشد. تاریخ دان اتریشی والتر شیدل، استاد دانشگاه استانفورد می نویسد: «در همه زمان ها، تغییرات بزرگ ناشی از شدیدترین ضربه ها بوده است. به این ترتیب، ٤ نوع گسست شدید توانسته از نابرابری ها بکاهد: جنگ، زمانی که باعث بسیج گسترده می شود، انقلاب ها، ورشکستگی حکومت ها و شیوع بیماری های مرگبار[11]». آیا این شامل ما هم می شود؟
از سوی دیگر، نظام اقتصادی درطول تاریخ خود توانایی فوق العاده ای برای جذب ضربه های بیش از پیش مکرر ناشی از عدم عقلانیت خود نشان داده است. تا جایی که شدیدترین تکان ها که عموما به نفع حافظان وضع موجود تمام می شود، متکی بر خفقانی است که برای گسترش سلطه بازار وجود دارد. این سرمایه داری فاجعه بار که کمی پیش از رکود سال ٢٠٠٨ توسط نائومی کلین تجزیه و تحلیل شد، برمبنای تحلیل بردن منابع طبیعی و نهاد های حفاظت اجتماعی ای است که کارشان کاستن از اثرات بحران ها است. این محقق کانادایی با خوشبینی می نویسد: «واکنش ما دربرابر ضربه ها همواره پسروی نیست. در چهارچوب یک بحران، پیش می آید که به سرعت بزرگ می شویم».
در ١٢ مارس ٢٠٢٠، امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه می خواست چنین اثری را با اراده خود ایجاد کند: « زیر سئوال بردن مدل توسعه ای که چندین دهه است دنیای ما در آن به سرمی برد و امروز اثرات خود را نشان داده وضعف های دموکراسی، یک ضرورت است. چیزی که شیوع ویروس کنونی نشان داده این است که تامین سلامت و درمان رایگان، بدون شرط درآمد، سابقه یا شغل توسط «دولت حمایتگر» ما، نه هزینه و بار سنگین، بلکه دارایی هایی گرانبها است. دستاوردهایی که زمانی که بختک سرنوشت فرود می آید ارزش آنها آشکار می شود. آنچه که این شیوع جهانی آشکار می کند این است که برخی از دارایی ها و خدمات می باید بیرون از دایره قانون بازار قرارگیرد. این که تغذیه، امنیت، توانایی مراقبت از چهارچوب زندگی مان عمیقا به دیگران سپرده شود یک دیوانگی است. ما باید کنترل آن را خودمان به دست بگیریم». سه روز بعد، او برنامه اصلاحات بازنشستگی، مستمری بیکاری و اجرای اقداماتی را اعلام کرد که تاکنون به غیر ممکن شهرت داشته است. محدودیت اخراج و رهاکردن هرگونه الزام بودجه ای. شرایط موجود این پاکسازی را تشدید خواهد کرد، با فروریزی ارزش سهام در بورس، سرسختی ریاست جمهوری در جهت دادن به پس اندازها و منابع بازنشستگی کارکنان به سوی بازارهای سهام اقدامی هوشمندانه و آینده نگرانه به نظر می رسد. با این حال، تعلیق قانون کار، محدودیت آزادی های عمومی، کمک مالی گشاده دستانه به موسسات، کاستن از سهم اجتماعی ای که نظام سلامت برپایه آن است، نشان دهنده گسست رادیکال از سیاست های پیشین نیست. این انتقال گسترده پول عمومی به بخش خصوصی، یادآور نجات بانکها توسط حکومت درسال ٢٠٠٨ است که صورت حساب آن به شکل ریاضت اقتصادی به حقوق بگیران و خدمات عمومی تحمیل شد. از تعداد تخت ها کاسته شود ؟ آری، چراکه می باید به بانک ها کمک مالی کرد.
به این دلیل است که مکاشفه رئیس جمهوری یادآور گفته نیکولا سرکوزی در سپتامبر ٢٠٠٨، کمی پس از فروپاشی بانک لهمن برادرز است. در آن زمان، رئیس جمهوری دربرابر هواداران شگفت زده خود رسما اعلام کرد: «برخی از ایده های جهانی گری، با پایان گرفتن سرمایه داری مالی ای که منطق خود را به همه اقتصاد تحمیل کرده بود و در تباه کردن آن سهم داشت، به پایان می رسد (...) این که بازار همیشه حق دارد ایده ای دیوانه وار بوده است[12]». اما این گفته ها مانع از آن نمی شود که وقتی توفان فرونشست، جریان دیوانگی عادی ازسرگرفته شود.
[1] Organisation de coopération et de développement économiques (OCDE).
[2] «Raccomandazioni di etica clinica per l’ammissione a trattamenti intensivi e per la loro sospensione », Siaarti, Rome, 6 mars 2020.
[3] Bruno Canard, « J’ai pensé que nous avions momentanément perdu la partie », déclaration du 5 mars 2020.
[4] Twitter, 9 mars 2020.
[5] Jean Delumeau, La Peur en Occident, XIVe-XVIIIe siècle, Fayard, Paris, 1978.
[6] Heinrich Heine, De la France, Gallimard, coll. « Tel », Paris, 1994 (1re éd. :1833).
[7] The New York Times, 9 mars 2020.
[8] Le Monde, 11 mars 2020.
[9] Nassim Nicholas Taleb, The Black Swan. The Impact of the Highly Improbable, Random House, New York, 2007.
[10] Razmig Keucheyan, La nature est un champ de bataille. Essai d’écologie politique, La Découverte, Paris, 2014.
[11] Walter Scheidel, The Great Leveler. Violence and the History of Inequality from the Stone Age to the 21st Century, Princeton University Press, 2017.
[12] Discours de Toulon, 25 septembre 2008.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلمودوم
ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم
درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم
نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیونهم
زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوهشتم
در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنجو شش تا زمانیکه یکیدو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و میشد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه