بازگشایی تدریجی کسبوکار یا پذیرش چند ده میلیون قربانی!؟
چه کسی باید این هزاران میلیارد دلاری را که دولتها از بانکهای ملی و بانکهای جهانی وام گرفتهاند، بپردازد؟ پاسخ ساده و بدیهی است: همین مردمی که برای نجات حیات خودْ محبس خانگی را انتخاب کرده و تحمل میکنند! بنابراین، دنیای پساکرونایی بسیار نابرابرتر، فقیرتر و غیرانسانیتر از دنیای پیشاکرونایی خواهد بود. برای مثال، دولتهای سوپرکینزیِ سابقِ سوئد ضمن اینکه نه تنها محدودیت ویژهای برای کنترل کروناویروس ایجاد نکرد، بلکه در جریان شیوع همین عامل بیماریزای مرگآور نیز کنترلِ اجارهخانه را حذف کرد...
بازگشایی تدریجی کسبوکار
یا پذیرش چند ده میلیون قربانی!؟
نوشتهی: عباس فرد
اغلب کشورهایی که دورهی تقریباً 3 ماههی تعطیلی نسبی ناشی از درگیری با کروناویروس را پشتِسر گذاشتهاند (اعم از پیشرفته و غیرپیشرفته)، از ایران گرفته تا آلمان و ایالات متحده، ضمن هشدارهای مکرر دربارهی حفظ «فاصلهی اجتماعی» و تأکید روی حفاظتهای شخصی، اما بهاین نتیجهی قطعی رسیدهاند که جهت بقای چرخش سرمایه که مستلزم انباشتِ فزاینده است، گامهای چهبسا شتابیابندهای را بهسوی برگرداندن تولید بهوضعیت ماقبل کرونایی بردارند. گرچه این بازگشت با مخالفتهایی مواجه بوده و بهموضوع درگیری و ستیز جناحبندیهای سیاسیـاقتصادی در کشورهای مختلف تبدیل شده و بعضاً با آکسیونهای تحریکیـدستوری و حتی شکل آمریکایی آن (یعنی: آکسیون مسلحانه[!؟]) نیز همراه بوده است؛ اما بورژوازی بنا بهذاتِ وجودی خویش چارهای جز بازگشت بهوضعیت ماقبل کرونایی ندارد. و آنچه میتواند در مقابل روند ذاتی انباشت سرمایه بایستد و تااندازهای آن را بهکندی بکشاند، جنبش سازمانیافته کارگری و سوسیالیستی است که در وضعیت موجود بهلحاظ کمیابیْ حُکم کیمیا را پیدا کرده است.
صرفنظر از هراسافکنی اساساً سیاسی اولیه بورژوازی در کشورهای مختلف که از سودجویی احتکارگرانه، شدتیابی رقابت و ستیزهای جهانیـمنطقهایـملی نشأت میگرفت؛ اما هراس واقعی بورژوازی از کروناویروس که پارهای محدودیتها و تعطیلیهای کسبوکار را بهدنبال داشت، ناشی از ناشناختگی قریب بهمطلق و بهشدت ترسآفرینِ ابعاد مخرب این بلای بهاصطلاح طبیعی بود. گرچه نهادهای متخصص در امر بیماریهای همهگیر در ابعاد ملی و بینالمللی همچنان روی ناشناختگی این ویروس اصرار میکنند؛ اما منهای ریشهکن کردن این پاندمی که موضوع کار متخصصین در این عرصه است و من هم درحد اخبار و مقالات غیرتخصصی از آن اطلاع دارم، میزان و چگونگی مرگزایی کرونویروس و نیز نحوهی سرایت آن تااندازهی زیادی مشخص شده است. همین شناسایی اندک از جوانب مخرب، و ابعاد و چگونگی مرگزاییِ این بلایِ اساساً بورژوایی، دولتها را در کشورهای مختلف جهان بهاین نتیجهی تقریباً همسان رسانده است که تعداد قربانیها و همچنین توان کیفی انجام کارِ افرادْ ـمجموعاًـ بهگونهای نیست که بازگشت بهوضعیت عادیِ کسبوکار، سود و انباشت سرمایه را بهخطر بیاندازد.
گرچه تشدید رقابت و ستیزهای جهانیـمنطقهایـملی حاکی از این استکه امکان ایجاد رابطهای همگرا و متحد برای یافتن راهکاری که مقابله با این بیماری جهانگیر را سامان بدهد، تقریباً غیرممکن است؛ اما آنچه بورژوازیِ کشورهای مختلف (اعم از آنچه پیشرفته ویا درحال توسعه نامیده میشود) دربازگشایی تدریجی کسبوکار راهنمایی کرده، نه مشاوره و همآهنگی جهانی، بلکه غریزهی همگون حیوانیِ بورژوازیِ کشورهای مختلف در کسب سود و انباشت روزافزون سرمایه بوده است. بدینترتیب استکه بورژوازی در همهی کشورها علیرغم ستیزهای فزاینده در بلوکهای منطقهای و جهانی و نیز علیرغم تفاوت در ویژگیهای هرکشور، در نحوهی برخورد با کروناویروس بهکنشی بهطورکلی همگون و ظاهراً متحد رسیدهاند.
در مقابلِ پرسش از چیستی و چگونگی این برخورد ظاهراً همگون و بهاصطلاح متحد، تنها پاسخی که میتوان داد، این استکه بورژوازی جهانی ریسک انبوهی از قربانیانی را پذیرفته که عمدتاً بالای 65 سال سن دارند و بهتقریب 100 تا 150 میلیون انسان را نیز دربرمیگیرد. برای بررسی بیشتر این فرضیه باید روی چند نکتهی اساسی متمرکز شویم که عبارتاند از:
{1}
براساس اخبار و مقالات متعدد و ازجمله اطلاعاتی که سازمان بهداشت جهانی بهطور مکرر منتشر کرده است، تا دستیابی بهواکسن قابل قبولِ جهانی ـدر بهترین صورت ممکنـ یک سال فاصله داریم. آنچه این فاصلهی زمانی را طولانیتر میکند، رقابت بسیار شدت و حتی شدتیابنده و همچنین بازدارندهی کشورها و شرکتهای داروسازی برای تولید واکسن مناسب برای مقابله با این پاندمی است! درحالی که پیدایش کروناویروس اساساً بهنزاع سیاسی و تهدیدهای قضاییـحقوقیـمالی تبدیل شده و شخص ابله و حاکمی همانند ترامپ مدعی دریافت خسارت از رقیب اقتصادی خویش (یعنی: چین) است، و چین هم بهدستآویزهای متقابل توسل میجوید تا بازارهایش را حفظ کند، طبیعی استکه بسیار فراتر از اخبار حاکی از اینگونه رقابتهای مخرب، چنین نتیجه بگیریم که نه تنها وضعیت سیاسیـاقتصادیـاجتماعی موجودْ عامل انسانی پیدایش کروناویروس بوده است، بلکه همین عامل سرمایهدارانه و سودمحور ـبربستر بلوکبندیهای منطقهای و جهانیاشـ این ویروس جهانگیر را بهمحملی برای سودبری بیشتر و انباشت شدیدتر سرمایه نیز تبدیل کرده است.
{2}
اخبار گوناگونی که در بارهی میزان و نحوهی ابتلا بهاین ویروس منتشر میشود، منهای بیان تخصصی مسئله (که هنوز نه تنها فاقد اجماع جهانی است، بلکه تا اجماع ملی در کشورهای مختلف هم فاصلهی زیادی دارد)، حاکی از این است که امکان مرگ ناشی ابتلای کودکان تا 9 سال بهطورکلی (منهای بعضی استثناهای هنوز ناشناخته) چنان اندک است که احتمال آن را میتوان در حد صفردرصد بهحساب آورد؛ در عوض، امکان مرگومیر افراد بالای 65 سال (که کموبیش از بیماریهای ناشی از فرسودگی سنی رنج میبرند) بالاترین درصد را تشکیل میدهد. همین اخبار گوناگون، درعینحال روی این نکتهی کلی نیز همنظرند که هرچه سن مبتلایان بالاتر میرود، درصد مرگومیر آنها هم بیشتر میشود. بنابراین، میتوان اینطور نتیجه گرفت که کروناویورس ـپس از بازگشایی «محتاطانهی» کسبوکارـ بیشترین درصد قربانیهای خودرا از میان افراد بالای 65 سال «انتخاب» میکند. بهطورکلی، برداشتن محدودیتهای تاکنون الزامیِ تماس افراد با یکدیگر و واگذاری رعایتهای پیشگیرانه بهکوششهای شخصی افراد، معنایی جز این ندارد که مهمترین عامل ابتلا و بیماری افراد بهکروناویروسْ عدم رعایتهای خودِ آنها قلمداد میگردد.
{3}
از کارکنان و کادرهای بهداشت و درمان شنیده میشود که این امکان وجود دارد که بین سن «بیولوژیک» و سن «شناسنامهی» افراد تفاوتهای چشمگیری وجود داشته باشد. اساس این تفاوت چیست؟ سن شناسنامهای تعداد دفعاتی را نشان میدهد که زمین از بدو تولد یک فرد خاص تا لحظهای معین بهدور خورشید چرخیده است. پس، وقتی گفته میشود که فلانی 65 سال سن دارد، بدینمعنی است که زمین از بدو تولد او تا حال حاضر، 65 بار بهدور خورشیده چرخیده است. این محاسبهی سن افراد براساسِ زمان قراردادی (یعنی: قراردادِ چرخشِ زمین بهدور خورشید) است. بنابراین، اصل در تشخیص سن شناسنامهایْ تعداد چرخشهای زمین بهدور خورشید، بدون توجه بهتغییرات بیولوژیک است. این درصورتی است سن بیولوژیکْ تغییراتِ بیولوژیک یک فرد خاص را در مقایسه با میانگین تغییرات بیولوژیکِ سن شناسنامهای افراد دیگر از همان جامعه بیان میکند که زمان واقعی نامیده میشود. مختصر اینکه، اصلْ در سن شناسنامهای، تعداد چرخش زمین بهدور خورشید است؛ درصورتی که اصل در سن بیولوژیکْ تغییرات زیستی در مقایسه با میانگین توالی تغییرات زیستیِ سنِ شناسنامهای افراد هرجامعهی خاصی است.
{4}
بدون اینکه بهمطالعه و تحقیق خاصی نیاز باشد، و تنها با نگاهی کنجکاوانه بهجامعهای که در آن زندگی میکنیم، بهسادگی میتوان مشاهده کرد که میانگین سن شناسنامهای افرادی که مجموعاً جزو «فرادستان» بهحساب میآیند، از میانگین عمر شناسنامهای افرادی که مجموعاً «فرودست» بهحساب میآیند، بیشتر و در مواردی خیلی بیشتر است. بهعبارت دیگر، در مقایسهی سن مساوی شناسنامهای افراد فرادست و فرودست، فرادستان بهلحاظ بیولوژیک جوانترند و درواقع کمتر فرسوده شدهاند. آنچه در این رابطه اهمیتی ویژه دارد، طنزی استکه یکی از دوستان پرداخته است: «این کروناویروس برخلاف منشاءِ انسانیاش که اساساً بورژوایی است، بیش از حد طبیعی عمل میکند و بهجای شناسنامهی اجتماعی افراد، مستقیم سراغ سن و سال بیولوژیک آنها میرود و از همینجا هم کار خودرا در خدمتگذاری بهبورژوازی شروع میکند». (کمی پایینتر بهمسئلهی خدمتی که کروناوروس بهبورژوازی میکند، اشاره میکنم).
{5}
گرچه برآوردهای متعددی درمورد میزان گسترش کروناویرس و تعداد افرادی که بهآن مبتلا میشوند، صورت میگیرد، و اطلاعات مختلفی که از جنبههای گوناگونِ چیستی کروناویروس منتشر میشود، بههیچوجه دارای اجماع عام جهانی و در موارد نه چندان معدودی ـحتیـ دارای اجماع ملی نیز نیست؛ اما براساس همین اطلاعات پراکنده میتوان بهبرآوردهایی رسید که با وجود عدم قطعیتی که در بطن آنها نهفته است، در برآورد شیوهی برخورد بورژوازی جهانی با این پاندمی چندان هم بیفایده نیستند. برای مثال، مقالات متعددی در اینترنت منتشر شده است که براین برآورد پای میفشارند که چارهی رسیدن بهایمنی جمعی یا گلهای، ابتلای 80 درصد جمعیت جهان بهاین ویروس است.
نمونهی دیگری که اخیراً در یک سایت هلندی زبان دیدم از قول «دانشکده بهداشت و پزشکی گرمسیری لندن» (London School of Hygiene & Tropical Medicine) نقل میکند که افراد بالای 70 سال و بیمارانی که از سلامت کافی برخوردار نیستند و همچنین از بیماریهایی مزمن [مانند فشار خون بالا، دیابت، بیماری کلیوی، اختلالات عصبی، HIV/AIDS، سل، بعضی از سرطانها، قلبی/عروقی، آسم شدید، فیبروسِ ریوی و امثالهم] رنج میبرند، بیش از افراد سالمْ در معرض ابتلای شدیدی قرار میگیرند که با احتمال مرگ همراه است.
گرچه محققان «دانشکده بهداشت و پزشکی...» تأکید میکنند که یافتههای آنها هنوز توسط دیگر مراکز معتبر جهانی تأیید نشده است؛ اما آمار و ارقامی که ارائه میکنند، ضمن اینکه تأمل برانگیز است، درعینحال بهامرِ دست یافتن بهبرآوردهای کلی نیز کمک میکند. این محققان براساس اطلاعات گردآوری شده از کشورهای مختلفِ درگیر کروناویروس بهاین نتیجه رسیدهاند که «این بیماری خطرات خاصی برای سالمندان و افراد دارای سلامت ضعیف ایجاد میکند»؛ و بلافاصله جهت تأکید روی برآورد خودْ بهافراد بستری در اطاقهای مراقبتهای ویژه ارجاع میدهند که سن [شناسنامهای] آنها عمدتاً بالای 70 سال است و اغلب هم از بیماریهای نام برده دربالا نیز رنج میبرند. این محققین ابتدا با استفاده از دادههای سال 2017 که از طریق سازمان ملل بهدست آورده بودند، برآوردی از میزان جمعیت هرکشور بهدست آوردند؛ و سپس، با استفاده از دادههای نهادی بهنام Global Burden of Disease (GBD) «بار [یا سنگینی] جهانی بیماری» و همچنین برآوردی که جمعیت کشورهای مختلف داشتند، «محاسبه کردند که چه تعداد از افراد بهدلیل سن [و بیماریها یاد شده در بالا] با بیشترین احتمالْ به SARS-CoV-2 آلوده میشوند، بهشدت بیمار شده و نیازمند مراقبتهای ویژه خواهند بود.
آنچه برای این نوشته بیشترین اهمیت را دارد، برآوردی است که این محققین از احتمال تعداد افراد مسن و درعینحال بیماری استکه بهکروناویروس مبتلا خواهند شد: «این مطالعه نشان میدهد که حدود 1.7 میلیارد نفر در سراسر جهان بهمحض تماس با کروناویروس بهدلیل سن بالا[ی 65 یا 70 سال] و یا یک بیماری مزمن، بهاحتمال زیاد بهشدت بیمار میشوند»[تأکید از من است]. [برای مثال، اینجا و اینجا را ببینید].
نکتهی توجه برانگیزِ دیگر این تحقیقْ برآوردی استکه از احتمال ابتلای منطقههای مختلف جهان ارائه میدهد: «بهنظر میرسد که در مقایسهی منطقهای اختلاف بسیار زیادی بین میزان جمعیتی وجود دارد که پس از ابتلا به SARS-CoV-2 بهطور جدی بیمار میشوند. برای مثال، در آفریقا حدود 16 درصد جمعیت بعد از ابتلا بهطور جدی بیمار میشوند، درحالیکه میانگین چنین وضعیتی در اروپا 31 درصد است. بهگفتهی محققانِ این تحقیقْ مورد دوم بهاین دلیل واقع میشود که بسیاری از افراد سالخورده در اروپا پیدا میشوند که مثلاً از بیماریهای قلبی/عروقی ویا دیابت رنج میبرند. این اختلاف در تعداد جمعیتی که بهشدت بیمار میشوند، در سطح ملی بعضی از کشورها نیز بسیار بالاست. بهعنوان مثال، نسبت جمعیتی که بعد از ابتلا بهکورناویروس احتمالاً در معرض بیماری جدی قرار میگیرند، در بعضی از کشورهای آفریقایی (مانند آفریقای جنوبی) بهطور قابل توجهی بیشتر است. محققان در مورد علت اختلاف بُروز بیماری شدید در سطح ملی، مینویسند: «متأسفانه میزان شیوع HIV/AIDS در این کشورها همچنان بالاست».
این مقاله در ادامه ضمن تذکر این نکته که محققان «همه عوامل خطر [«ازجمله عادت بهمصرف سیگار و چاقی مفرط»] را در مطالعه خود لحاظ نكردهاند»، و تأکید براین مسئله که «محافظت از افراد آسیبپذیر و محدود کردن فشار بر سیستمهای بهداشتی طی این همهگیری بسیار مهم است»، بهطور گذرا بهنکتهای اشاره میکنند که در مقایسه با واقعیتهای قابل مشاهده در ایتالیا، اسپانیا، فرانسه (که بحث انتخاب بین و «جوان» و «پیر» برای استفاده از ICU هم پیش آمده است) نادرست مینماید: «همچنانکه پاندمی COVID-19 پیشرفت میکند، کشورهای مختلف آسیبپذیرترین افراد را [بهلحاظ حفاظت در مقابل ابتلا و شدت بیماری] مورد توجه قرار میدهند».
منهای مسئلهی انتخاب بین جوانترها و پیرترها برای استفاده از مراقبتهای ویژه در پارهای از کشورها، آنچه این تحقیق در رابطه با بُروز بیماری حاد در افراد بالای 65 سال و دارای بیماریهای مزمنِ شدید ـپس از ابتلا بهکروناویورسـ در نظر نمیگیرد، تفاوتهای طبقاتی (یعنی: امکان دسترسی بهامکانات درمانی در کشورهای مختلف بهلحاظ توان مالی افراد طبقات مختلف)، و همچنین تفاوت در استاندارد زندگی و امکانات درمانی در کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری و کشورهای بهاصطلاح درحال توسعه (ویا در واقع عقب نگهداشته داشته شده) است.
همین که تعداد افراد بالای 65 سال با بیماریهای مزمنِ شدید در کشورهای اروپایی بیشتر از کشورهای آفریقایی است، نشان دهندهی تفاوت ـگاه بسیار بارزِـ امکانات زندگی و درمانی بین کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری و کشورهای درحال توسعه (برای مثال، کشورهای جنوب آفریقا) است. بدینترتیب است که افراد برخاسته از طبقات پایینِ کشورهای درحال توسعه در مقایسه با افراد برخاسته از طبقات بالا و متوسط و تااندازهی قابل توجهی هم نسبت بهافراد برخاسته از طبقات پایینِ کشورهای پیشرفته، علیرغم سن بیولوژیک تقریباً یکسان، اما از طول عمر شناسنامهای کمتری برخوردارند و امکان چندانی برای رسیدن بهسن شناسنامهای بالا را ندارند. چرا؟ برای اینکه سرعت فرسایش بیولوژیک (که طول عمر شناسنامهای را کاهش میدهد)، در وضعیتِ کلی کشورهای پیشرفته (بهویژه برای طبقات بالا و متوسط این کشورها) کمتر از کشورهای درحال توسعه (و بهویژه برای طبقات فرودست این جوامع) است که نتیجهاش مجموعاً طول عمر شناسنامهای بیشتر [در کشورهای پیشرفته] است. بهطورکلی، طول عمر شناسنامهای در کشورهای پیشرفته و نسبتاً مرفه بیشتر از طول عمر در کشورهایی است که تحت عنوان درحال توسعه از آنها نام برده میشود.
با وجود همهی اینها، اخبار متعددی نشان میدهند که حتی در کشورهای پیشرفتهی اروپایی (مثل فرانسه و انگلیس) مرگومیر در اثر ابتلا بهکروناویروس در محلههای فقیرنشین بسیار بیشتر از محلههایی است که طبقهی متوسطیها در آنها سکونت دارند. برای مثال، آمار رسمی در انگلستان و ولز نشان میدهد که میزان مرگومیر ناشی از ابتلا بهویروس کرونا در مناطق فقیرنشین بهنسبتْ بسیار بیشتر بوده است. سازمان ملی آمار گفته که در انگلستان نرخ مرگومیر در مناطق فقیرنشین دو برابر بیشتر از مناطق کمتر محروم بوده است. بدترین آمار در برخی از مناطق فقیرنشین لندن ثبت شده است. اما، ایمنیِ همهجانبهی بورژواها در چنان سطحی قرار دارد که حتی میتوان بهعنوان ایمنی آسمانی نیز از نام برد!؟
{6}
با در نظر گرفتن پارامترهای زیر میتوان بهچگونگی سیاست کنونی بورژوازی جهانی در مقابله با کروناویروس پیبرد:
(اف) علیرغم عدم اطمینان از ابتلای دوبارهی افرادی که یکبار بهکروناویروس مبتلا شدهاند، اخبار پراکنده و حتی ضدونقیضیْ بحثِ «ایمنی جمعی» را تا هنگام دستیابی بهواکسن مناسب پیش میکشند و میگویند که لازمهی دستیابی بهوضعیت ایمنی جمعیْ ابتلای 70 تا 90 درصد جمعیت 7 میلیاردی جهان است؛
(ب) منبع هلندی زبانی که کمی بالاتر نقلقولهایی از آن آوردم، براین باور استکه یک میلیارد و 700 میلیون نفر از جمعیت بالای 65 سال و دارای بیماریهای مزمنِ شدید بهکروناویروس مبتلا خواهند شد؛
(پ) منابع مختلفْ دستیابی بهواکسن را بهیک تا دو سال آتی موکول میکنند؛
(ت) بازهم منابع مختلف بهطور مکرر گزارش دادهاند که درصد مرگومیر افراد بالای 65 و 70 سال حدود بین 15 تا 20 درصد بوده است [اینجا و اینجا]؛
(ث) آمارهای رسمی تعداد مبتلایان بهکروناویروس را حدود و 3 و نیم میلیون، تعداد مرگومیر را حدود 230 هزار نفر و تعداد بهبود یافتگان را حدود یک میلیون اعلام میکنند؛
(ج) منابع بسیاری تعداد مبتلایان و تعداد مرگومیر ناشی از کروناویروس را بسیار بیشتر برآورد میکنند و میانگین جهانی مبتلایان و مرگومیر را 5 برابر ارقام رسمی پیشنهاد میدهند؛
(چ) اغلب دولتها اعلام کردهاند که تعداد مرگومیرهای اعلام شده فقط افرادی را دربرمیگیرد که بهلحاظ ابتلا بهکروناویروس تست شدهاند؛
(ح) عامل تعیینکنندهی اعلام تعداد مردههای ناشی از کروناویروس اساساً و در مورد همهی کشورها سیاسی است و ارقام اعلام شده توسط بسیاری از کشورها خیلی بیشتر از ارقام رسمی است. گذشته از این جنبهی مسئله، اما بسیاری از کشورها اساساً اطلاعی از ارقام تست نشده، اما مُرده دراثر ابتلا بهکرونویروس، ندارند که اعلام کنند؛
(خ) کروناویروس هنوز سرایت آفریقایی خودرا آغاز نکرده، در نیمه راه آمریکای لاتینی است، و هنوز آسیا و اقیانوسیه را بهاندازهی «کافی» مبتلا نکرده است.
بهمثابهی برآیندِ ترکیبیِ همهی پارامترهای بالا میتوان بهاین نتیجهی کلی رسید که معنی عملیِ بازگشایی گام بهگام کسبوکار (که عموماً با مدارس ابتدایی آغاز میشود)، این استکه رقمی حدود 8 تا 10 درصد از جمعیت یک میلیارد و 700 میلیون نفری که احتمالاً بهکروناویروس مبتلا میشوند، باید جان خودرا از دست بدهند تا وضعیت موجود بشری (که بدون هرگونه چون و چرایی بورژوایی است) حفظ شود. بدینترتیب، بورژوازی با پذیرش الزامی ریسک مرگومیری حدود 100 تا 150 میلیون انسانْ کسبوکارش را آغاز میکند تا هم چرخهی سود و انباشت سرمایه از حرکت نایستد و هم تداوم حیات بشریْ همچنان براساس چرک و خون و جنایت بهچرخش غیرمعقول و غمافزای خود ادامه دهد!؟ تنها امیدی که در این دنیای ناامیدکننده میتوان داشت، ویژگی هنوز ناشناختهی خودِ کروناویروس است که شاید همانند ویروس سارس بهطور خودبهخود بهخاموشی بگراید!؟
{7}
گرچه بعضاً اخباری منتشر میشود که بیانکنندهی تلاشهایی برای همکاری و همگرایی کشورهای اکثراً اروپایی در رابطه با دستیابی بهواکسنِ کروناویروس است؛ اما رقابت برای گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی بین همهی کشورهای کوچک و بزرگ دنیا، رقابت متضرعانهی کشورهای اروپایی در مقابل ایالات متحده و بهویژه رقابت و ستیز شدیتیابندهی بین آمریکا و چین که از سوی آمریکا تشدید هم میشود، این تصور را (که فاکتورهای بسیاری هم آن را تأیید میکند)، بهوجود میآورد که نه تنها همگرایی و همکاری مؤثر در تولید واکسن شکل نخواهد گرفت، بلکه همین رقابتها و تبعات بازدارندهی آن، دستیابی بهواکسنِ کروناویروس را بهعقب هم میاندازد. [بهعنوان نمونه بهاینجا، اینجا و اینجا مراجعه کنید].
{8}
کنش و واکنش مردم کارگر و فرودست در جوامع مختلف طی دورهی کرونایی مجموعاً بهگونهای بوده استکه چشماندازی از خیزشهای طبقاتی را (نه عصیانهای ناشی از خشم تودهای که شعله میکشند، بهشدت سرکوب میشوند و بهخاموشی میگرایند) ترسیم نمیکند. منهای بُروز بسیاری از رویداهایی که پس از پاندمی کروناویروس واقع شدهاند و در همین بند از نوشته اشاراتی بهآنها خواهم داشت، اما مهمترین مسئله عدم شکلگیری اعتراضِ کارگری و تودهای (حتی درشکل اینترنتیِ آن) بهعملکرد دولتها نسبت بهچراییِ ناتوانی مقابله با این پاندمی است که بیچون و چرا بهسکوت برگزار شده است. این درصورتی استکه میبایست این سؤال بهگونهای سازمانیافتهی و هرچه گستردهتر طرح میشد که چرا خدمات بهداشت را طی سالهای گذشته چنان کاهش دادهاید که امروز برای استفاده از امکانات درمانی و مراقبتهای ویژه بین «پیر» و «جوان» انتخابِ بعضاً ناگزیری صورت میگیرد که بهلحاظ تبادلات و ارزشهای انسانیْ جنایتکارانه محسوب میشود و باید دولتها را بهواسطهی انتخاب کاربست سیاستهای نئولیبرالی در جایگاه متهم ردیف اول این جنایت قرار داد.
گرچه پیش از بُروز این پاندمی نیز طبقهی کارگر و مردم زحمتکش و فرودستِ جهان، مجموعاً و علیرغم بعضی کنشهای اعتراضی، در محاق تدافع تقریباً همهجانبه از وضعیت موجود گرفتار بودند و افق کنشهای گسترده و سازمانیافتهی طبقاتی و انقلابی در دوردستها قرار داشت؛ اما همین افق دوردست نیز پس از بُروز پاندمی COVID-19 چنان دورتر شده که تنها براساس استدلال عقلانیـدیالکتیکی میتوان بهدرکِ انتزاعی آن نائل آمد.
ازآنجاکه بسیاری از رویدادهایی که پس از کروناویرس شکل گرفته و درحال شکلگیریاند، بهلحاظ تبادل ارزشهای انسانی، نوعی و حتی همیاریهای طبقاتی فروکاهشی عمل کرده و میکنند، بهطور خودبهخود بار منفیِ بازدارندهای را بهامکان فرارفتهای آگاهانهی طبقاتی و حتی کنشهای صرفاً اعتراضی سازمانیافته تحمیل میکنند که نسبت بهپتانسیل اعتراضیـمبارزاتی کارگران و زحمتکشان تأثیر فروکاهندهای خواهند داشت.
بعضی از رویداهای فروکاهندهی پتانسیل مبارزاتیِ تودهایِ پس از پاندمی کروناویروسْ که میتوان روی آنها انگشت گذاشت، از این قرار است: افزایش دعواهای خانوادگی و تقاضای طلاق در دورهی خانهنشینیِ ناشی از کروناویروس (که بهمعنی جایگزینی خودستیزی فردی با دگرستیزی طبقاتی است)، افزایش آزار کودکان در همین دوره (که از کاهش عطوفت مادرانهـپدرانه و تعلقات نوعیـانسانی حکایت میکند)، گسترش ابعاد خارجیستیزی و راسیسم در اغلب کشورهای جهان (از ایران گرفته تا چین و ایالات متحده)، افزایش شدید فروش کالاهای تقلبی در همهجا و هرجا متناسب با وضعیت ویژهی هرمنطقهای، فروش کالا و دریافت پول بدون اینکه کالایی تحویل شود (که عمدتاً بهوساطت اینترنت عملی میشود)، افزایش بسیار شدیدِ انواع کلاهبرداریهای اینترنتی در همهی کشورها (که در آمریکا به 850 درصد هم رسیده است)، و موارد دیگری که مجموعاً بیانکنندهی همین وضعیتاند.
همهی این موارد و موارد مشابه دیگر را که میتوان با یک جستجوی سادهی اینترنتی بهزبان انگلیسی در دهها مقاله و گزارش مشاهده کرد، نشاندهندهی افزایش خوی فردگرایانهی بورژوایی در مقابل روحیه تشکلطلبی کارگری در دورهی کروناویروس است که بههرصورت نتیجهای جز تعمیق و گسترش هژمونی بورژوایی نداشته و نخواهد داشت.
{9}
افزایش شدتیابندهی بارآوری تولید و کاهش روزافزون تعداد افرادی که در تولید صنعتی شرکت دارند، بهطور خودبهخود تودههای فروشندهی نیرویکار را بهلحاظ واکنشهای مبارزاتیـاعتصابی در مقابل فشار صاحبان سرمایه و نظام سرمایهداریْ هرچه بیشتر بهانفعال و تدافع میکشاند. بهبیان دیگر، افزایش فزایندهی بارآوری کار، (از یکطرف) نیاز بهنیروهایی را افزایش میدهد که در مجموع متخصص بهحساب میآیند و از درآمدهای نسبتاً بالایی برخوردارند و سبک و سیاق زندگی طبقهی متوسطیها را پیش میگیرند؛ و (از طرف دیگر)، روند تولید را چنان ماشینی و روباتیزه میکند که میتواند انبوه نیروهایی را بهکار بگیرد که نیاز چندانی بهآموزش ندارند و بیشتر بهمثابهی آن بخشهایی از ماشینآلات بهکار گرفته میشوند که هنوز اتوماتیزه نشدهاند. این بخش از طبقهی کارگر براساس استاندارهای هرکشوری پایینترین دستمزدها را دریافت میکنند و درصورت لزوم بهسرعت هم «جایگزین» میشوند.
پارهای از محققین براین باورند که در آغاز دههی دوم قرن بیستویکم تنها 20 درصد جمعیت جهان از طریق نوعی اشتغال در تولید صنعتی گذران میکردند، و 80 درصدِ دیگرِ جمعیت، منهای اینکه چگونگی اشتغال آنها بهکار مولد یا غیرمولد مطرح باشد، مجموعاً بهشکلی گذران داشتند که صنعتی بهحساب نمیآمد. آنچه در این رابطه قابل تأمل است و ارائهی نظری و عملی شیوههای نوینی از سازمانیابی مبارزاتی و انقلابی را در دستور کار قرار میدهد، تغییر نسبتاً سریع نسبتِ 20 به 80 در اوائل دههی دوم این قرن بهنسبتِ 10 به 90 در دههی سوم این قرن است که بازهم از امکان و پتانسیل مبارزاتیـاعتصابی فروشندگان نیرویکار میکاهد.
بدینترتیب استکه برخلاف منادیان امکان رهایی بشر در «پرتو» رشدِ صرفاً تکنولوژیک و صنعتی در جامعهی سرمایهداری، بهطور روزافزونی با تودهی فزایندهای از انسانها مواجه میشویم که بهواسطهی عدم امکان اشتغال در بخشهای رنگارنگ و متنوع خدمات تولیدی و اجتماعی، اندکی از آنها بیش از پیش در بخش خدمات سرمایه «اشتغال» پیدا میکنند، و کمیت عظیم و روبهافزایشی از آنها نیزبهعوامل معمولاً یکبار مصرف ویا حتی بهموجودات بیمصرفی کاهش مییابند که نحوهی گذرانشان هرطور که باشد و هرنامی که بهآن بدهند، عملاً و بهطور خودانگیخته معنایی جز زیستِ صرف و زنده ماندنی فارق از اهداف و امکان اعتلای انسانی ندارد.
این بخش از جمعیتِ جهان که در ابعاد جهانی و بهلحاظ کمّی نیز روبهافزایش است، ضمن اینکه در مقایسه با آن بخشهایی از جمعیت که در صنعت و اشکال مختلف خدمات اشتغال دارند، فاقد گذران نسبتاً امن و مشخصی هستند، بهلحاظ ارزش و حرمت انسانی نیز کاملاً نادیده گرفته میشوند. از کموکیف نسبتاً دقیق این تودهی انسانی بهاین دلیل بگذریم که تحقیق گستردهای را میطلبد [و این در وضعیت کنونی از عهدهی ما خارج است]؛ اما میتوان گفت که پاندمی کروناویروس قربانیهای خودرا عمدتاً از میان این بخش از جمعیتِ جهان «انتخاب» میکند.
گرچه چنین شیوهای از زندگی در کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری بهواسطه رفاه نسبی و استاندارد بالاترِ زندگی در مقایسه با کشورهای بهاصطلاح درحال توسعه و کمتر توسعه یافته، کمتر مشهود است، اما صرفنظر از جنبهی مشاهداتیِ صرف، مسئله را باید از زاویه تحلیلیـآماری نگاه کرد؛ و همهی کشورهای جهان را مورد بررسی قرار داد تا بهنتیجهی معقولی دست یافت. یکی از نمونههایی که در این رابطه میتوان بهآن اشاره کرد، وضعیت متحول کارگاههایی در آمریکا در سال 2018 است که کارکنان آنها زیر 50 نفر بودند. درصد قابل توجهی [فکر کنم 17 درصد؟؟] از این کارگاهها استفاده از رباطها را شروع کردند که معنای روشن آن بالا بردن میزان تولید و استفادهی کمتر از نیرویکار است. گویا قرار است که همین بلا برسر کارکنان والاستریت هم در سال 2021 بیاید. طبیعی استکه حتی بدون داشتن آمار دقیقی که میزان رشد اینگونه کارگاهها را بیان کند، بنا بهذات نظام سرمایهداری میتوان در مورد افزایش این کارگاهها تااندازهای مطمئن بود.
بههرصورت، آنچه در رابطهی فوقاً بیان شده و بهویژه دراین قسمت از مقالهی حاضر قابل تأکید است، این واقعیت تلخ است که کروناویروس ــدر همسویی با ذات نظام سرمایهداریــ قربانیهای خودرا عمدتاً از میان افراد مسن و بیماران مزمنِ همین بخش از جمعیت جهانی «انتخاب» میکند!؟ برهمین اساس است که میتوان گفت که چهبسا انتخاب بین مبتلایانِ «پیر» و «جوان» برای استفاده از مراقبتهای ویژهی بیمارستانی صرفاً هم سنی نیست و وضع طبقاتی منتخبینِ استفاده از مراقبتهای ویژهی نیز در این انتخابْ عامل مهمی بهحساب میآید!؟
{10}
نه تنها هیچ بعید نیست، بلکه حتی محتمل استکه وضعیت اقتصادیـتولیدی مورد اشاره در قسمت بالا [{9}] بهواسطهی بروز پاندمی COVID-19 چهبسا بهایجاد رشتهها و شاخههای جدیدی از تولید و کسبوکار نیز منجر شود که بهمعنی پیدایش امکان دیگری برای چرخش سرمایه خواهد بود. اما آنچه از امکان و احتمال پیدایش شاخههای تولید و کسبوکار جدید بسیار مهمتر است، دفاعی استکه این پاندمی از نظام سرمایهداری میکند. روی این مسئله کمی بیشتر مکث کنیم:
قبل از ورود بهبحث لازم بهتوضیح استکه ازآنجاکه قصد این نوشته اساساً طرح مسئله و نه الزاماً اثبات آن است؛ از اینرو، جستجوی آماری لازم برای اثبات مسئلهی طرح شده را بهعهدهی خوانندهی مفروض این نوشته میگذارم که دستیابی اینترنتی بهآن چندان هم دشوار نیست؛ و اما توضیح نکتهای که از نظر من بسیار مهم و تأمل برانگیز است:
منهای پارامترهای بسیار، و همچنین پیشبینیها و هشدارهای گوناگونی که از بروز رکود و سپس بحرانی قریبالوقوع و سختتر از بحران 2008 خبر میدادند؛ اما برهیچ ناظر نسبتاً کنجاوی که بهتحولات اقتصاد جهانی نیز علاقمند باشد، پوشیده نیست که طی سالهای گذشته «سرمایه متغییر» بهطور شتابندهای بهنسبت «سرمایه ثابت» (که روباتیزهتر شدن تولید یکی از نشانههای آن است) کاهش چشمگیری داشته است. منهای عوامل تأثیرگذارِ سیاسی و اجتماعی دیگر، همین امر بهخودی خود احتمال بُروز رکود و سپس بحران اقتصادی سختی را افزایش میدهد. بهبیان دیگر، جهان سرمایه قبل از ظهور کروناویروس آبستن بحران اقتصادی شدیدی بود؛ و وقوع بحران نیز اعتراضات تودهای کارگری و مردمی را درپی میداشت. نتیجه اینکه پاندمی COVID-19 علیرغم هرمیزانی از مرگومیری که داشته باشد، برای سرمایه جهانی ـاماـ نجاتبخش بوده است.
{11}
تودههای میلیونی را در نظر بگیریم که بهواسطهی حفظ حیات خویشْ حبس خانگی را باهمهی پیامدهای جسمی و روانیاش تحمل میکنند و در سازماننایافتگیِ خود تنها امید نجاتشان دولتهایی است که برآنها حکومت میکنند. از طرف دیگر، دولتهایی را در نظر بگیریم که هزاران میلیارد دلار بهجیب کمپانیها و صاحبان سرمایه میریزند تا چرخهی نسبتاً متوقف اقتصاد (یعنی: انباشت سرمایه) حرکت پیشین خودرا بازیابد.
چه کسی باید این هزاران میلیارد دلاری را که دولتها از بانکهای ملی و بانکهای جهانی وام گرفتهاند، بپردازد؟ پاسخ ساده و بدیهی است: همین مردمی که برای نجات حیات خودْ محبس خانگی را انتخاب کرده و تحمل میکنند! بنابراین، دنیای پساکرونایی بسیار نابرابرتر، فقیرتر و غیرانسانیتر از دنیای پیشاکرونایی خواهد بود. برای مثال، دولت سوپرکینزیِ سابقِ سوئد ضمن اینکه نه تنها محدودیت ویژهای برای کنترل کروناویروس ایجاد نکرد، بلکه در جریان شیوع همین عامل بیماریزای مرگآور نیز کنترلِ اجارهخانه را برای حذف در دستور کار پارلمان گذاشته است که معنی عملیاش (حتی اگر همین اینک نیز تصویب نشود) گسترش تدریجی حلبیآبادهای «کینزی» و «دولت رفاهی» در سراسر اروپاست!!
آیا اعتراضات چشمگیری هم در مقابل این دنیای خیلی نابرابرتر شکل میگیرد؟ گرچه این سؤال پاسخ قطعی ندارد؛ اما براساس احتمال و برآورد میتوان گفت که اگر اعتراضاتی هم شکل بگیرد، بُرد چندانی نخواهد داشت؛ چراکه سه عامل بازدارنده در مقابل پتانسیل اعتراضی مردم کارگر و زحمتکش قرار میگیرد: نخست، داس مرگ ناشی از کروناویروس است که ظاهراً بازگشتهای دورهای خواهد داشت و همین امر بهمثابهی چماقی نامرئی برفراز کله مردم قرار داده میشود؛ دوم، رقابت فزایندهی اقتصادی بلوکبندیهای جهانی، منطقهایِ کشورهای مختلف است که مردم کارگر و زحمتکش را بهفرافکنیهای ناسیونالیستی سوق میدهد و درمقابل بورژوازیِ بهاصطلاح خودی بهتمکین و تحمل وامیدارد؛ و سوم (که از همه مهمتر است)، سرگیجهی اپوزیسیون چپ جهانی (و ازجمله چپ ایرانی) در شناخت تغییر وضعیتهای جهان سرمایه طی 20 سال گذشته استکه چارهای جز الگوسازی و نظرورزی انتزاعی و منفعل برای او باقی نگذاشته است.
{12}
نتیجهای که از بندهای بالا و کل این نوشته (بههمراه لینکهای ارجاعی) میتوان گرفت، بدون تقدم و تأخر از این قرارند:
ــ عامل انسانی (در مقابل عامل طبیعیِ) شکلگیری کروناویروس نظام سرمایهداری است. چراکه بهواسطهی افزایش سود و انباشت روزافزون سرمایه، اکوسیستم طبیعت را تخریب کرده، و علاوهبر خودبیگانهسازی نوع انسان، دیگر انواع را نیز از چرخهی زیستیشان بیرون رانده و سازوکار طبیعت را که با زندگی نوع انسان سازگاری داشت بهناسازگاری نسبی کشانده است. بنابراین، هیچ بعید نیست که پس از COVID-19 با ویروسهای ویرانگر دیگری در سالهای آتی مواجه شویم.
ــ کروناویروس بهلحاظ کارکرد اجتماعی ذاتاً با نظام سرمایهداری همسوست.
ــ نظام سرمایهداری بهدلیل همین همسویی با کروناویروس، در بازگشایی تدریجی کسبوکارْ ریسک مرگومیر 100 تا 150 میلیون را پذیرفته است.
ــ بهمدرسه فرستادن نیمهوقت بچههای زیر 12 سال بهعنوان نخستین گام برای بازگشایی فعالیتهای اجتماعی (و در واقع تحرک بخشیدن دوباره بهکسبوکار) بهاین علت انتخاب شده است که طبق اطلاعات تاکنونیْ بچهها بیش از اینکه در ابتلا بهاین ویروس بیمار شوند، ناقل آن هستند و میتوانند پدر و مادر خودرا مبتلا کنند و بدینترتیب روند ایجاد «ایمنی جمعی» را تدریجاً گسترش بدهند تا چرخهی انباشت در ازای جان و شرف انسانی و خون تودههای کارگر و زحمتکش با شتاب بیشتری بچرخد.
ــ از سرمایه و کارفرما و نظام سرمایهداری که نمیتوان توقع کمک انسانی داشت؛ پس تنها نیرویی که باید دست تمنای رفاقت و راهکار بهسوی آن دراز کرد، آن بخشهایی از اپوزیسیون استکه داعیه ضدسرمایهداری، انسانی، انقلابی و مارکسی دارد.
آیا این اپوزیسیون از محاق اشرافیت نظرورزانه و ادعایی خود بیرون میآید و بهسوی تودههای کارگر، زحمتکش و فرودست دستِ عملیِ رفاقت و رابطهی زاینده دراز خواهد کرد؟
گرچه امیدی نیست؛ اما باید امیدوار بود.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلمودوم
ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم
درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم
نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیونهم
زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوهشتم
در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنجو شش تا زمانیکه یکیدو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و میشد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه