یادداشتهایی از دور دربارهی جنگ بین ایران و اسرائیل
در تمام عمر 70 سالهام این اندازه که طی این چند روز بهواسطه بازی بمب و موشک بین دولت جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل تحقیر شدم، تحقیر نشده بودم. شلاق زندانبان روی تن و روح آدم و نهایتاً روی زندگی و آزادی رفقایت سنگینی میکند. این فشار بهتناوب تا اندازهای قابل تحمل است؛ اما شلاق تحقیرکننده، ترسآور و مرگنشان بمبباران روی گردهی تودهی عظیمی از آدمهایی فرود میآید که تو مثل برادر، خواهر و پارههای تناتْ دوستشان داری و در کاهش رنج و تحقیرشان هیچکاری از ازت ساخته نیست و هیچ مرهمی هم جز «حرف» که رنگارنگ آن را این تودهی فرودست بسیار شنیدهاند...
یادداشتهایی از دور
دربارهی جنگ بین ایران و اسرائیل
با مسئولیت: عباس فرد
چند کلام دربارهی این یادداشتها:
از دوستی قدیمی که ساکن تهران است، بهاصرار بسیار خواستم که هرچه بهنظرش میرسد درباره جنگ جاری بین دولت جمهوری اسلام و دولت اسرائیل بنویسد. او هم بهواسطه قدمت دوستی و محبتی که بین ما برقرار است، برخلاف شیوهی معمول خود که بیشتر اهل گفتگوست، یادداشتهایی نوشت و ویرایش و مسئولیت انتشار آن را بهعهده من گذاشت. بنابراین، میتوان اینطور گفت که این یادداشتها کارِ مشترک و پراکندهای است که مسئولیت آن با من است. بدینترتیب که اگر نقدی نوشته شد ویا سؤالی مطرح گردید، ضمن اینکه با این دوست عزیز درمیان میگذارم، اما من پاسخگو خواهم بود. اصرار من برای دریافت یادداشت از این دوست (که دراینجا او را نقی خوشحرف مینامم) بهاین دلیل استکه او درعینحال که از دریافتهای قابل تعبیر بهاستشهادیـتعقلی قابل توجهی برخوردار است، ارتباط و گفتگوهای غیرتشکیلاتی چشمگیری هم دارد. تجربهی بحث و گفتگوهای من با او در مواردی اینطور بوده است که دریافتهای بدون استدلال و بدون تحقیق جدیاش، که عمدتاً بر شواهد و قرائن تکیه دارند، برای من راهگشای مطالعه، تحقیق و دریافتهای مستدل و عمیقتری بوده است. بههرروی، نکاتی که در اینجا از نقی خوشحرف بهوساطت تایپ و اندکی ویرایش انشایی و بعضاً معنایی میآورم، اگر عیناً مورد قبول من نباشند، اما با فهم من متناقض نیستند. ضمناً این یادداشتها تقدم و تأخر ندارند و شمارهگذاری فقط جنبهی ارجاعی دارد.
*****
1ـ سلام، عباس عزیز، دوست دوران جوانی و روزگاری که هنوز رمقی داشتیم و میتوانستیم در برابر اینگونه شرایط چند قدمی لااقل در اطراف خودمان برداریم. ببخش که تورا عزیز و نه «رفیق» خطاب میکنم. همانطور که میدانی، ما از همان دوران جوانی هم از کلمهی پرتکلف و مقداری هم بوروکراتیکِ «رفیق»، استفاده نمیکردیم و درعوض سعی داشتیم که رفیق باشیم و رفاقت کنیم. امری که متأسفانه موفقیت چندانی هم درپی نداشت. گفتی و اصرار کردی که درباره وضعیت جنگ کنونی چیزی بنویسم تا منتشر کنی، آخه بیانصاف، من کی اهل نوشتن بودم که حالا بنویسم؟ اما چون تو را دوست دارم یه چیزهایی که از بروبچههای دورُوبَرم شنیدم و خودم هم قبول دارم برات مینویسم تا خودت تایپ و درستش کنی. پیشاپیش بگویم که نکاتی را که مینویسم ترتیب خاصی ندارند و هرچیز که بهنظرم میرسد مینویسم تا بهسلیقه خودت بالا و پایینشان کنی.
2ـ در تمام عمر 70 سالهام این اندازه که طی این چند روز بهواسطه بازی بمب و موشک بین دولت جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل تحقیر شدم، تحقیر نشده بودم. شلاق زندانبان روی تن و روح آدم و نهایتاً روی زندگی و آزادی رفقایت سنگینی میکند. این فشار بهتناوب تا اندازهای قابل تحمل است؛ اما شلاق تحقیرکننده، ترسآور و مرگنشان بمبباران روی گردهی تودهی عظیمی از آدمهایی فرود میآید که تو مثل برادر، خواهر و پارههای تناتْ دوستشان داری و در کاهش رنج و تحقیرشان هیچکاری از ازت ساخته نیست و هیچ مرهمی هم جز «حرف» که رنگارنگ آن را این تودهی فرودست بسیار شنیدهاند، در دسترس نداری! هیهات که این اندازه از تحقیر و زجری که از ناچیزی و ناتوانی خودم و تو (رفیق خارجنشینم) مایه میگیرد، با کلمات قابل توصیف نیست. دائم از خودم میپرسم چه کار باید بکنم که طرحی هپروتی برای فردایی ناکجاآبادی نباشد؛ هیچ راهی که واقعی و هماینک عملی و شدنی باشد بهکلهام خطور نمیکند. بههمین دلیل دائم بهخودم میگویم: نقی تندخویی، برخوردهای صرفاً نقادانه، ژستهای رهبریکننده و سازمانگرایانه را کنار بگذار و در خودت این توان را بساز و گسترش بده تا بتوانی بهشایستگی دوستی با این مردم نائل شوی. باید در محدودهی مناسبات خودم سنگ صبور این مردمی باشم که چند دهه زیر شلاق دروغ و ریا و دزدی و اعدام دولت جمهوری اسلامی همچنان میخواهند زندگی کنند. اما ایجاد رابطهی دوستانه با این مردم (از خانوادهام گرفته تا آشناهای گوناگون) امر بسیار دشواری است. جمهوری اسلامی بهواسطهی جنگ هشت ساله، سرکوب گستردهی هرگونه تحرک مطالباتی کارگری و غیرکارگری، کاهش دستمزدها تا جایی که حتی هزینهی نان خالی را هم پوشش نمیدهد، ایجاد نهادهای رانتخوارِ رنگارنگ و ازجمله انواع کنترلکنندگان حجاب زنان و حضور بلاانقطاع در زندگی شخصی افراد، و اعدامهای فلهای و بالاخره دزدی و آقازادهپروریِ لابیرنتگونه، قلب و روح این مردم را چنان بهانفرادمنشی، لذتپرستی، برتریطلبی فردی و نگاه دلالمنشانه آلوده است، که ایجاد ارتباط دوستانه با آنها بههنری تبدیل شده که فراتر از تعلقات انسانی و سوسیالیستی، درعینحال نوعی رزم هم بهحساب میآید. این درست استکه بهنظر من ضروریترین گام ممکن در مختصات کنونی جامعهی ایران ایجاد رابطهی دوستانه و محترمانه با مردم فرودست است، اما برای ایجاد ارتباط دوستانه با روح و قلب این مردم باید بهسختی ـاما آرام و صبور و نسبتاً طولانیـ مبارزه کرد؛ مبارزهای که ضمن احترام هرچه فزایندهتر بهشخصیت آنها، درعینحال با دیدگاههای تحمیل شده از سوی جمهوری اسلامی نیز برخوردی دوستانه، احترامآمیز و نقادانه داشته باشد. این پراتیکی بسیار دشوار و درعینحال ظریف و هنرمندانهای است که باید بهتمرین آن همت کنیم. آیا ضرورت آن را میپذیریم، و از پسِ این نخستین گام سازماندهندهی انسانی و طبقاتی برمیآییم؟ امیدوارم که چنین باشد.
3ـ عباس عزیز، افسوس که نیستی! این مردم، چقدر بهدوستی بیشائبه نیازمندند، چقدر بهآدمهایی نیاز دارند که سنگ صبورشان باشند تا بتوانند از نیازها، از ترسها و تحقیرهای خود بگویند و سبُک شوند و نیروی بهخواب رفتهی درونشان را دوباره بهتولد بکشانند تا بیندیشند، بیاموزند و راهکارهای نوین ابداع کنند، و همزمان سازمان بیابند و گامهای دموکراتیک و حتی انقلابی بردارند. عباس، این فکر که الآن وقت دوستی با مردم است، برای من چنان آرامشآور است که میتوانم بار سنگین و سنگینشوندهتر تحقیر این زمانهی را بهدوش بکشم و خرد نشوم؛ زمانهای که من و درصد بسیار بالایی از مردمِ کار و زحمت روی سندان جمهوری اسلامی میخکوب شدهاند تا بمبافکنهای اسرائیلی همانند چکش بر فرقشان فرود بیاید. کاش بودی و خیلیهای دیگر که نیستند، هم بودند تا بهکمک یکدیگر شبکهی نورافشان و شورآفرینی از دوستیها را چنان میگستراندیم تا میتوانستیم از مبارزهی دموکراتیک رادیکال و کارگری حرف بزنیم و بهدنیایی اساساً دگرگونهای بیندیشیم که اسم آن در روزگار جوانی ما سوسیالیسم بود.
4ـ عباس عزیز، حالا که با این وضعیت جنایتآمیز و خوفناک مواجه شدهایم، این حرف تو درست بهنظر میآید که هفتم اکتبر 2023 طراحی و تدارک شده بود[1]، میپذیرم که دستگاههای امنیتی اسرائیل چشمهای خود را بستند تا از تهاجم تدارک شدهی حماسْ مصیبتنامه درست کنند تا ضمن نسلکشی در غزه و تخلیه آنجا، سرزمین یهود را گسترش بدهند و برای کُل خاورمیانه هم گردنکشی کنند و بهانحای گوناگون باج بخواهند. این را هم باید اضافه کنم که هرچه بیشتر فکر میکنم بیشتر بهاین نتیجه میرسم که پارهای از نهادهای رنگارنگ جمهوری اسلامی فقط بازی نخوردند و ابله نبودند، این احتمال را نباید نادیده بگیریم که بخشی از این نهادها خود را به«خارج» فروختهاند، و بهجز ارائهی مستمر اطلاعات همهجانبه و وسیع، هماکنون نیز گرا و رهنمود میدهند تا اسرائیل (و طبعاً آمریکا) ضمن اقدامات تخریبی ساده، روح و روان مردم فرودست را نیز «مدیریت» کند و از آنها گوشت دم توپِ رژیمچنج بسازد. شاید همهی این نهادها در هفت اکتبر در حماقت ناشی از فساد و رانت و ضدیت با مردم غرق شده بودند و بازیِ اسرائیل را که تدارکِ حماس را زیرنظر داشت، خورده باشند؛ اما حالا که اسرائیلیها در همهی شهرهای ایران چنان مانور میدهند که گویا در محل زندگیشان رفت و آمد میکنند، بهاین نتیجه رسیدهام که این همه اطلاعات و این همه پهباد که از داخل کشور و حتی از داخل تهران شلیک میشود، کار جاسوسها و افراد خودفروختهی منفرد نمیتواند باشد. ظن من این است که ارائهی اطلاعات بهاسرائیل ارگانیک بوده است و جاسازیهای نظامی (مثلاً برای پهبادها) در داخل کشور نیز زیر نظر بخشی از دستگاه حاکمیت اسلامی قرار داشته و دارد. چنین بهنظر میرسد که این عوامل (که بهاحتمال بسیار قوی سازمانیافتهاند و کلهگندههای حکومتی هم با آنها همکاری میکنند) پیشاپیش قرارهای خود را برای حکومت جایزگزین آتی گذاشتهاند. اینکه چه کسان و ارگانهایی در این قرار و مدار حضور دارند و شریکاند، بهتحقیق و دقت بیشتری نیاز دارد. آیا کردهای دنبالهروی عبدالله مهتدی در این بازی حضور دارند؛ آیا تخم و ترکهی شاه سرنگون شده را هم بهبازی گرفتهاند؛ آیا آب مجاهدین با لمپنهای طرفدار «این بزمجه» که «ادای جماز درمیآورد» در یک جوی جاری خواهد شد؛ آیا این دارودستهها میتوانند با دارودستهی تقوایی کنار بیایند؟ عباس جان، گرچه من بههمهی این سؤالها فکر میکنم و هیچ احتمالی را غیرممکن نمیدانم، اما هیچ گمانهی روشنی هم دربارهی هیچیک از آنها ندارم. اینها را بهعهده تو میسپارم که دربارهی آنها تحقیق کنی.
5ـ عباس عزیز، دوستِ دوران جوانی؛ امروزه درصد بسیار بالایی از ساکنینِ غیرحکومتی ایران و همهی آنهایی که بهنوعی جزو ویا وابسته بهطبقهی سرمایهدار رانتخوار ایرانی نیستند میدانند و اذغان دارند که اسرائیل ـدر واقعـ صورتکی است که بهنیابت از بورژوازی امپریالیستی بهاصطلاح غربی و بهویژه آمریکا بقا و دوام دارد. بهبیان دیگر، اغلب ساکنین ایران میدانند که اسرائیل بدون حمایتهای همهجانبهی اقتصادی، سیاسی و حتی اجتماعیِ کلیت کشورهای موسوم بهبلوک غرب و خصوصاً آمریکا طی چند ماه دود میشود و بهزمین فرومیرود. منظورم این است که اگر میشنویم که بخشی از مردم ایران طرفدار اسرائیلاند، مهمترین دلیل این طرفداری، بهجز نفرتی که از جمهوری اسلامی دارند، طرفداری آنها از نیروها و کشورهایی استکه دستشان را زیر ماتحت اسرائیل قرار دادهاند تا بدینترتیب کُل خاورمیانه را تحت نظارت و اختیار داشته باشد، و تودههای میلیونی مردم این سرزمینها را بهبردگی روزافزون بکشانند منظورم این استکه علت اساسی گرایش غربگرایانه و طرفداری خیل نسبتاً وسیعی از مردم از اسرائیلْ بهجز نارضایتیشان از وضعیت کنونی و رژیم جمهوری اسلامی، وحشت آنها از بردگیِ سختتری است که روز بهروز بیشتر احساس میکنند، و احتمال وقوع آن محتملتر میشود. بههمین دلیل هم در شرایط کنونی احتمال کنشهای عصیانی علیه جمهوری اسلامی چندان زیاد نیست. نسلکشی در غزه بهمردم نشان داد که نباید دستنشاندههای اسرائیل جنایتکار را با جنایتکاران هماکنون حاکمِ جمهوری اسلامی جایگزین کنند.
6ـ عباس بهدوستیمان قسم که نمیدانم چرا، اما هم از دیگران شنیدهام و هم در مواردی خودمان هم شاهد بودهایم که لایه نازکی از عطوفت، همدردی و حتی همیاریِ مقطعی و موردی در میان مردم بهطورکلی و بهویژه در میان مردم فرودست درحال شکلگیری است. گرچه احتمال گسترش اینگونه همیاریهای چندان هم ناچیز نیست؛ اما احتمال تبدیل این همیاریهای مقطعی و موردی، حتی اگر گسترش هم بگیرد، بهعصیان در مقابله با جمهوری اسلامی بسیار ناچیز بهنظر میرسد. بنابراین، تحقق آرزوی ضجهآلودِ «بزمجه» و دارودستهی لمپنی و شهرنویی این الدنگ و همهی دیگر دستجات الدنگ صفت که وضعیت کنونی را «فرصت طلایی» برای سرنگونی میدانند و میخواهند با تبدیل تودههای مردم بهگوشت دم توپ، ضمن گسترش خدمتگزاری امپریالیستی خود، بهنان و نوایی هم برسند، بسیار بسیار ناچیز است. بهنظر من، شما که در خارج از کشور سکونت دارید، اگر با این دستجاتِ در پیِ «فرصت طلایی» ناشی از بمباران مردم همنوا و همسو نیستید (که میدانم نیستید)، باید وابستگی ذاتی آنها بهسرمایه جهانی را افشا کنید و مردم را بهایجاد مناسباتی تشویق و تدارک کنید که محور وجودی آن مطالباتیـدموکراتیک[2] و نه حمایت از کنشهای کودتاگرانه و رژیمچنجی باشد. عباس عزیز، منظورم آن شکل از تدارک مالی نیست که تو هم بهواسطه «صندوق همیاری»[3] در آن شرکت داشتی. تجربه نشان داده استکه اینطور تدارکات در وضعیت کنونی بیش از اینکه کارکرد مثبت و طبقاتی داشته باشد، زمینهی شکلگیری رئوفت و مناسبات طبقاتی را بهچالهی کاسبکاری و رقابتهای فردی میکشاند.
[2] http://www.refaghat.org/index.php/political/workers-in-iran/350-regime-change-iran-socialism
7ـ شایعهای که در میان مردم میچرخد و طنین هرچه بیشتری پیدا میکند بهحضور غیرمستقیم عراق در تجهیز نظامی اسرائیل برای حملهی هوایی بهایران و بمبباران است. اغلب میگویند که هواپیماهای اسرائیلی برفراز آسمان عراق سوختگیری میکنند. بسیاری هم براین باورند که بخشی از پهبادهای مهاجم از مرز عراق شلیک میشوند. آنهایی که خیلی بدبینترند، میگویند آمریکا هواپیماهایش را رنگآمیزی و در عراق جاسازی کرده تا بتواند بهعنوان هواپیمای اسرائیلی تأسیسات و شهرهای ایران را بمباران کند. من چیزی درباره درستی یا نادرستی این شایعات نمیدانم، اگر اطلاعی در این زمینه پیدا کردی من را هم در جریان بگذار.
8ـ تاآنجاکه من اطلاع پیدا کردهام، خیلیها براین باورند که وضعیت فاجعهباری در پیش است. ضمن اینکه با این نظر مخالفتی ندارم، اما براین باور نیز هستم که همین الآن هم در وضعیت فاجعهباری بهسر میبریم: هراس از بمب و زیر آوار ماندن، بیخانمانی نسبی، تعطیلی بسیاری از کسبوکارها، کمیابی روزافزون ضروریات زندگی و تشدید کنترلهای پلیسی از طرف دولت جمهوری اسلامی معنایی جز فاجعهای شدیدتر از زندگی فاجعهبارِ قبل از بمباران و جنگ ندارد. معهذا در وضعیتی قرار داریم که بهجز قیام سازمانیافته، مستقل، بدون دخالت دولتها و سیار قدرتمند، در هرصورت مفروض دیگری با فاجعهای مواجه میشویم که از وضعیت فاجعهآمیز کنونی فاجعهبارتر خواهد بود. بههمین دلیل نظرم را دربارهی وضعیتهای محتمل و فاجعهبارتر آتی برایت مینویسم. فرض کنیم که طی همین چند روز آینده جنگ متوقف شود. دراین صورت، تودههای کارگر و تمامی مردم آسیب دیده از جنگ که با فقر و نداری بسیار شدیدتری مواجه میشوند، برای دولتی که علیرغم رجزخوانیهای فراوان و خدایگونهاش، در میان بازی ترامپـنتانیاهو و سینهچاک گفتگوی فریبآمیز هستهای همانند الاغ در گِل گیر کرد و نتوانست در مقابل بمبارانهای هوایی برای مردم سپر دفاعی ایجاد کند، تره هم خرد نمیکنند. وقوع چنین وضعیتی بهعلاوهی هزینههای تریلیون دلاری که باید از جیب همین مردم بیرون کشیده شود، سرکوب را هرچه بیشتر تشدید میکند، شکنجه را رواجی علنی میدهد و اعدامهای فلهای دههی 1360 را بهشکل دیگری تجدید حیات میدهد. حالا فرض کنیم که جنگ تاآنجایی ادامه پیدا کند که جمهوری اسلامی مجبور بهتسلیم شود، و سران حکومت کنار بروند و بلوکبندی بورژوازی غربی بهسرکردگی آمریکا ملغمهای از مجاهد و سلطنتطلب و بخشی از کردها و حزب کمونیست حمید تقوایی و افراد و دستجاتی را بهعنوان دستنشانده بهحکومت برگزیند که بهواسطهی ادا و اطورهای ضدرژیمی معروف شدهاند و در قدرت بهاصطلاح موقت بهبازی بگیرندشان. در اینصورت، و برفرض نبود جنبش تودهایِ مطالباتی مستقل و دموکراتیک با وضعیت مغشوشی مواجه میشویم که کمترین نشانهی آن دستگیری، شکنجه و اعدامها گسترده خواهد بود. بهبیان دیگر، آنچه من از این آش درهم نجوشیده برآورد میکنم، اختلاف در همهی موارد و ابعاد و عرصههاست که چاشنی رانتخواری نجومی و اتحاد در سرکوب و اعدام را نیز بههمراه دارد. این اختلافات محتمل در مختصات مفروض ما میتواند جنگ داخلی طولانی را بههمراه داشته باشد. بنابراین، در هردو صورت مفروضی که ترسیم کردم، ویا هرصورت مفروض دیگری، آن عاملی که میتواند از شدت فاجعه بکاهد، جنبش دموکراتیکـمطالباتیِ مستقل تودهای است. پس، ضرورت زمانهی کنونی ایجاب میکند که منهای دارودستههای معلومالحالی که جیرهخوار سرمایه جهانیاند و از آنها نام هم بردم، در مقابل افراد و دستجاتی که بهدنبال «فرصت[های] طلایی» میگردند، و مردم فاقد تشکل و ارتباطات سازمانیافته را بهسرنگونی جمهوری فرامیخوانند، بهطور جدی سد انتقادی ایجاد کرد و بهآنها فهماند که در وضعیت کنونی برآمدی قابل مقایسه با برآمد «زن، زندگی، آزادی» دهها برابر قربانی برجای میگذارد و حداقلهای ممکن و روحیه سازمانیابی تودهای را بهیأس و سرخوردگی تبدیل میکند.
9ـ عباس جان، بهقول «شا رضِ خلوتنشین»: مرد تمام فصول؛ برخلاف آنچه بعضیها میگویند، تاریخ اینبار درست همانند تاریخ عمل میکند و هیچ تکراری (اعم از کمیک یا تراژیک) در میان نیست. جمهوری اسلامی بهواسطهی جنگ، توهم تودهها، خیانت بخش وسیعی از «چپ» و سرکوبی که بهانهی آن هم جنگ بود، حاکمیت خودرا تثبیت کرد؛ اما حالا (یعنی، این جنگ جاری)، این نظام انباشته از خون و کثافت و جنایت را بهسوی آن طرف دیوار (یعنی، نفی) هل میدهد. بهنظر من در بدترین شرایط متصورْ سقوط یا فروپاشی این رژیم 5 سال هم طول نمیکشد. اما نفی داریم تا نفی! اگر این نفی با فشارهای و براساس ستیز و رقابت بلوکبندیهای امپریالیستی باشد، مردم ایران (اعم از کارگر و زحمتکش و خردهپا و متوسطها) در چاهی سقوط میکنند که بسیار فرسایندهتر و کشندهتر از چالهی متعفن جمهوری اسلامی است. در مقابل، اگر این نفی با فشار سازمانیافته و خودآگاه مردم کارگر، زحمتکش و فرودست باشد، بهاحتمال قوی عرصهای را میگشاید که عنوان شایستهاش عرصهای برای زندگی انسانی است. گرچه وقوع این نفی دوم نیازمند جنبشی انترناسیونالیستی است و امکان وقوع آن پیشزمینههای گوناگون و وقتبر، و کاری پیچیده و وطولانی را میطلبد؛ اما چنانچه بتوان روی اموری متمرکز شد و کار کرد که تودهها را تااندازهای متشکل کند و سازمان و آگاهی بدهد، در اینصورت بازهم بورژوازی برنده خواهد بود؛ اما آن دولت بورژوایی که فشار نسبی تودههای سازمانیافته را پشتِ گردن خود حس کند، با آن دولتی که یکهتاز عرصهی سیاست و جامعه باشد، تفاوت چشمگیری خواهد داشت. بهنظرمن این تفاوت همانند تفاوت بین حاکمیت جمهوری اسلامی با حاکمیتی است که گرچه بورژوایی است، اما کارگران بهواسطهی چانه زدن نسبت بهدستمزدهایشان بهزندانهای طولانی محکوم نخواهند شد و احتمالا کودکان زیر 14 سال هم برای گذران زیستی خود مجبور بهتن فروشنی نخواهند بود.
10ـ عباس عزیز، ببخش که پراکنده نوشتم. فکر کنم در جمعبندی حرفهای پراکندهام با من توافق داری؛ یعنی، امیدوارم که باهم توافق داشته باشیم. بهنظر من و دوستانی که گهگاهی باهم گفتگوی غیرتشکیلاتی داریم، بهترین پراتیک برای چپ خارج از کشور (اعم از تو و دیگران) کار تدارکاتیِ نظریـتاریخی و ارائه گزارشهای تحلیلی از وضعیت سیاسی و اقتصادی و خصوصاً اجتماعی دنیا و جنبشهاست. هرچه بروبچههای داخل کشور بهمنابع بیشتری دسترسی داشته باشند و مطلعتر باشند، متناسب باآنچه برای اقدام در مقابل دارند، راهکارهای بهتری پیدا میکنند. پس، این «چپ»ها که از همهی جهات متصور بهکشورهایی بهجز ایران میخکوب شدهاند و تجربه نشان میدهد که بهواسطهی درآمد مالی، نیازهای پزشکی، بستگیهای خانوادگی و مسائلی از این دست توان زندگی در ایران را ندارند، بهتر استکه با خودشان صادق باشند و دست از نظربازیهای بهاصطلاح تئوریک بردارند و بهآن کاری مشغول شوند که احتمالاً از عهدهی آن برمیآیند؛ منظورم این است که دست از کپیبردازی از انقلاباتی بردارند که در وضعیت و مختصات کنونی و حاکمیت سرمایه فراملی[4] ارزش عملی ندارند و بیش از هرچیز بهسرگرمی شباهت دارند. باید بهآنها فهماند که شورا و انجمن و مجمع عمومی و سازمانیابی سندیکایی و اموری مانند اینها در ایران نمیتواند و نباید همانگونهای باشد که در روسیه و مجارستان و آلمان بود. حقیقت مبارزهی طبقاتی در این استکه قبل از هرچیز باید در میان مردم بود و با آنها ارتباط داشت تا آنها بتوانند بهجایی برسند که راهکارهای مبارزاتی ویژه خویش را دریابند.
[4] http://www.refaghat.org/index.php/literature-and-art/books/569-global-police-state
یادداشتها
نامهی سرگشادهی دانشگاهیان هلند بهرؤسای آموزش عالی
بهمدیران تمامی مؤسسات آموزش عالی در هلند:
ما کارکنان، پژوهشگران و فارغالتحصیلان کالجها، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی سراسر هلند، این نامهی سرگشاده را برای شما مینویسیم تا شما بهرعایت موارد زیر فرابخوانیم:
الف) بهرسمیت شناختن نسلکشی مداوم مردم فلسطین و پایبندی بهمسئولیت اخلاقی ناشی از آن، [که چیزی جز] قطع رابطه با همهی مؤسسات، پروژهها و شرکتهایی است که بهنوعی با این نسلکشی همکاری میکنند.
ب) تلاش برای پایان دادن بهخشونت پلیس در محوطههای دانشگاهی هلند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلوپنجم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلوچهارم
وضعیت بیرون آمدن من هم با همین ترتیب بود. اسمم را که صدا زدند به سمت در رفتم. در که باز شد گویی به مسیلی رانده شده باشم به سمت بالا سوق یافتم و با فاصله کمی بردوش این و آن قرار گرفتم . مردم شعار می دادند و بر زندانی سیاسی درود می فرستادند. و زندانیان نیز شعار می دادیم و به «خلق قهرمان» درود می فرستادیم. فاصله عرض میدان که چند ده قدمی بیش نبود به کندی می گذشت. وقتی از میان جمعیت قدم به قدم می گذشتیم با دست دادن بسیاری در نزدیکی خود مواجه می شدیم. مهر و عطوفتی در که پاداش قهری بود نسبت به دستگاهی که این بند را زاده بود داشتیم و اینک این بند گسسته بود.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلوچهارم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلوسوم
در یک برنامه تلویزیونی طراحی شده (آنطور که در روزنامه های آن دوران ضبط است 342 نفر) را بطور نشسته در یک سالنی به نمایش گذاشتند. یکنفر بیانیه ای را از روی کاغذی (چنانکه بیاد می آورم منوچهر مقدم سلیمی)خواند و اعلام «برائت» از گذشته و «سپاس از مراحم مولوکانه» در بخشودگی «جرایم» و پیشینه شان را اشاره کرد و در پایان یک صدای ضبط شده ای بروی تصویر می آمد که گویا این عده دارند میگویند «سپاس آریا مهرا».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلمودوم
ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم
درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- رباتها، تجدید ساختار و عقبنشینی اتحادیهها
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- جنگ داخلی جهانی
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رباتها، تجدید ساختار و عقبنشینی اتحادیهها
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه