rss feed

10 بهمن 1394 | بازدید: 4180

دفاعی از خویشتن

نوشته: عباس فرد

1431905936-215809-1

یکی از ناروایی‌هایی که بهمن شفیق نسبت به‌عباس فرد روا داشت و او نیز به‌واسطه‌ی موجودیت طبقاتی یداله خسروشاهی و بعضی رسایی‌های بهمن به‌آن تن داد، همین آشنایی و ارتباط با امیر پیام بود که خوشبختانه گسست و مزاحمت برطرف گردید و اینک به‌مرحله‌ی باج‌خواهی‌ـ‌‌کرنش هم رسیده است. با همه‌ی این احوال، امیر پیام خودرا در مقام نماینده‌ی چپ ترانس‌آتلانتیکی جا می‌زند تا شاید در این زمینه به‌عنوان نماینده پذیرفته شود و دو ریال اعتبار سیاسیِ غرب‌گرایانه به‌دست بیاورد.

 

*****

نوشته‌ی «انتقادی برخویشتن» هرچه باشد یا نباشد، و منهای این‌که مقصر و تقصیر «که» و «چه» باشد؛ به‌هرصورت تلاشی است برای نزدیک شدن به‌حقیقت طبقاتی یداله خسروشاهی به‌عنوان «فرزند خلف طبقه‌ی کارگر» ایران. اما تلاش برای نزدیک شدن به‌حقیقت زندگی و مبارزه‌ی طبقاتیْ روندی نیست‌که «سهم‌خواهانِ» با سرشت ویژه (یعنی: ایادی چپ طرف‌دار بلوک‌بندی بورژوازی غربی) را خوش بیاید. بی‌جهت نیست که امیر پیام در نقش قاضی‌القضات جنبش کارگری ایران و جهان، و به‌قصد کرنش در مقابل بهمن شفیق به‌محاکمه‌ی عباس فرد نشسته است. مقاله‌ی «با آرزوی اهتزاز پرچم سرخ پرولتاریا برفراز جهان» که به‌یداله هم اشاراتی دارد، حدود 2 سال است که در سایت امید (و نه سایت رفاقت کارگری) منتشر شده است، اگر قصد جناب امیر پیام کرنش در مقابل بهمن شفیق و محاکمه‌ی عباس فرد نبود، طی این دوسال به‌اندازه‌ی کافی وقت داشت تا از یداله دفاع کند. چرا نکرد؟ برای این‌که دفاع از یداله بهانه‌ای است برای کرنش در برابر بهمن شفیق و سایت امید. مبارک باشد!

حقیقت این است‌که امیر پیام نه غم تاریخ و ارزش‌های زندگیِ مبارزاتی یداله خسروشاهی را دارد و نه به‌جنبش کارگری و تاریخ آن می‌اندیشد. چرا؟ برای این‌که اگر به‌فکر یداله بود و تاریخ جنبش کارگری ایران ارزشی برای او داشت، در مقابل کسانی که با استفاده از عبارت «سندیکاهای ساواک ساخته‌ی شرکت نفت» زندگی مبارزاتی یداله و نیز  دوره‌ای از تاریخ مبارزات کارگری در ایران را به‌لجن می‌کشیدند، سکوت نمی‌کرد. [برای آشنایی به‌ترهات آقای ناصر پایدار در مورد یداله به‌این لینک مراجعه کنید: کالبدشکافی یک پرخاش].

اپورتونیست هم اپورتونیست‌های قدیم، که لااقل سیاست‌بازی را به‌اندازه‌ی کافی بلد بودند. منهای این‌که مقصر و تقصیر «که» و «چه» باشد؛ عباس فرد ـ‌به‌هرصورت‌ـ دستش را روی یک خطا (یا به‌عبارت دقیق‌تر: یک ارزیابی صرفاً نظریِ غلط) گذاشته است که به‌خودی خود امکانی هم برای تحقق عملی ندارد. گذشته از این، عنوان نوشته‌‌ی او نیز نشان می‌دهد تاجایی که پای افراد (نه سیستم‌ها) در میان است، خودش را گرچه نه تنها خطاکار، اما خطاکار عمده می‌داند. حالا سؤال این است‌که آقای امیر پیام چه باجی را و برای چه چیزی طلب می‌کند؟

یکی از ناروایی‌هایی که بهمن شفیق نسبت به‌عباس فرد روا داشت و او نیز به‌واسطه‌ی موجودیت طبقاتی یداله خسروشاهی و بعضی رسایی‌های بهمن به‌آن تن داد، همین آشنایی و ارتباط با امیر پیام بود که خوشبختانه گسست و مزاحمت برطرف گردید و اینک به‌مرحله‌ی باج‌خواهی‌ـ‌‌کرنش هم رسیده است. با همه‌ی این احوال، امیر پیام خودرا در مقام نماینده‌ی چپ ترانس‌آتلانتیکی جا می‌زند تا شاید در این زمینه به‌عنوان نماینده پذیرفته شود و دو ریال اعتبار سیاسیِ غرب‌گرایانه به‌دست بیاورد. بنابراین، از خودِ این شخص گذشته، باید جواب آن جماعتی را داد که این اپورتونیست ‌ساده‌لوح آرزوی نمایندگی‌اش را در محاکمه‌ی عباس فرد در سر می‌پروراند.

این‌ سخن که آقای امیر پیام یک اپورتونیست ساده‌لوح است، به‌هیچ‌وجه به‌معنیِ توهین یا تحقیر او ویا شخصِ دیگری نیست. زیرا این حکم برخاسته از خودِ نوشته‌ی او به‌نام «حال که یداله قهرمان بود شما حداقل درستکار باشید!» است. بدین‌ترتیب که آقای پیام «اپوزیسیونِ» چپ را در کلیت آن و به‌طور ضمنی به‌سه دسته تقسیم می‌کند. دسته‌ی اول، چپ ترانس‌آتلانتیکی و جنبش سبزی که خاستگاه و پایگاه «تفکر» و «پراتیک» اوست؛ دسته‌ی دوم، افراد و محافلی که بهمن شفیق سَمبل آن‌هاست؛ و دسته‌ی سوم، که باید زیر ضرب قرار بگیرند، افراد و محافلی هستند که به‌نوعی با شیوه‌ی نگاه ریشه‌دار عباس فرد تداعی می‌شوند[1]. این‌که آقای امیر پیام اپورتونیست است، به‌این دلیل است‌که نشسته در میان چپِ پروغربْ به‌طور نسبتاً پوشیده‌ای از بهمن شفیق جانبداری می‌کند تا عباس فرد را بکوبد!؟ اما دلیل ساده‌لوحی او این است که علی‌رغم هم‌کاری با بهمن شفیق و رانده شدن از طرف او هنوز امیدوار است‌که برعلیه عباس فرد با بهمن شفیق نرد عشق ببازد و در مقابل چپ ترانس‌آتلانتیکی نیز سر تعظیم فرود بیاورد. نکته همین‌جاست، اگر آقای پیام ساده‌لوح نبود، این واقعیت را دریافته بود که بهمن شفیق همه «کیک» را ـ‌حتی بسیار فراتر از منصور حکمت‌ـ می‌خواهد و به‌بخش یا تکه‌ای از آن رضایت نمی‌دهد. بنابراین، آن‌چه اهمیت دارد، «کیک» است که آد‌م‌ها (اعم از کارگر و کمونیست و بورژوا و غیره) حتی می‌توانند قربانی آن هم باشند.

برای اثبات سهم‌خواهی امیر پیام به‌چند نکته اشاره می‌کنم تا به‌این بحث زشت پایان بدهم:

الف) علی‌رغم تفاوت‌هایی که عباس فرد و یداله خسروشاهی باهم داشتند، یکی از نقاط اشتراک‌ آن‌ها این بود که هرگز خودرا به‌لجنزار حزب کمونیست کارگری و ترهات منصور حکمت آلوده نکردند؛ و برای هیچ خدایگانی هم اشک نریختند و تبدیل به‌چماق نشدند.

ب) فرزندان خلف طبقه‌ی کارگر هرگز قهرمان نیستند، یداله خسروشاهی قهرمان نبود و در نوشته‌ی «انتقادی برخویشتن» حرفی از قهرمانی به‌میان نیامده است.

پ) بیش‌ترین فشارهایی که در خارج از کشور به‌یداله وارد شد، از سوی حزب کمونیست کارگری و ایادی آن بود که جناب امیر پیام به‌هنگام اِعمال شدیدترین فشارها، افتخار عضویت آن را داشت. بهانه‌ی به‌اصطلاح تئوریک این حزبْ شعار دلخواه یداله (یعنی: «تشکل مستقل کارگری») بود. دارودسته‌ی حزب کمونیست کارگری در روی‌کردهای ضدکارگری خویش تاآن‌جا جدی بودند و جدی هستند که حتی به‌هنگام خاکسپاری یداله هم دست از شیوه‌ی خویش برنداشتند و به‌‌آن‌چه نشانه‌ی یداله بود حمله کردند. این حمله توسط خانم آذر ماجدی صورت گرفت. برای آشنایی با ‌ترهات او در این زمینه و زیر ضرب گرفتن شعار «تشکل مستقل کارگری» می‌توان به‌این لینک مراجعه کرد: خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی. در این رابطه باید از آقای امیر پیام پرسید چرا در مقابل حمله‌ی خانم ماجدی به‌یداله خسروشاهی از او دفاع نکرد؟

ت) این عبارت را باهم بخوانیم و به‌عباراتی که من پررنگ‌ترشان کرده‌ام، نیز توجه کنیم: «دلایل کاذب عباس فرد علیه یداله خسروشاهی، هر چه که بودند، و حتی اگر حقیقت مطلق نیز می بودند، یکسره بی اعتبارند و ذره ای از زشتی اتهام وارده به یداله نمی کاهد». این چه نوع از حقیقتی است که ابتدا «مطلق» می‌شود تا بعد «بی‌اعتبار» و «زشت» تصویر گردد؟ شخصی که چنین می‌نویسد، حتی یک میلی‌متر هم از نوک دماغ خود را که همان منویات اوست، جلوتر را نمی‌تواند ببیند تا چه رسد به‌ایفای نقش در مقام قاضی‌القضات؟!

ث) وقتی می‌‌نویسم امیر پیام در مقابل بهمن شفیق کرنش می‌کند، حقیقت را می‌گویم. این بخش از نوشته‌ی امیر پیام را با هم بخوانیم: «او پس از جدایی از بهمن شفیق بایت اتهام به یداله از خود انتقاد کرده و آنرا «چرندیات» نامیده است. اما «انتقاد از خویشتن» عباس فرد صادقانه نیست، دست به ریشه نمی برد، دلایل واقعی را نمی گوید، برای خود  شریک جرم می تراشد، آنرا خطایی جمعی می نمایاند، و خود را به عنوان کسی که دچار «مالیخولیا شده بود و یا در حالتی از مصرف مواد شدید مخدر(مثلا مرفین) قرار داشت» معرفی می کند. این انتقاد نه برای توضیح حقیقت چرایی اتهام به یداله که برای هموار نمودن راه جدال آتی عباس با بهمن است»[2]. [خواننده‌ی کنجکاو در این مورد می‌تواند به‌بخش اول این اینک مراجعه کند تا شاید به‌حقایقی دست یابد: بهمن شفیق و چند نکته درباره‌ی دو مسئله‌ی مربوط به‌هم. با همه‌ی این احوال، باید به‌چپی که بازیِ امیر پیام در نقش قاضی‌القاضات جنبش کارگری را تأیید می‌کند، گفت که نه تنها به‌هنگام برگزاری کنفرانس، که هم‌اینک نیز به‌دلیل خونریزی مغزی در 4 نقطه ـ‌در بعضی از مواقع‌ـ از داروهای مرفین‌دار (مثلاً ترکیبات مختلف ترامادول) استفاده می‌کنم تا این سردرد لعنتی کمی آرام‌تر شود. احتمال مرگ در اثر ضربه‌ای که به‌سر من خورد، 95 درصد بود. ظاهراً این بار هم عزرائیل (همانند امیر پیام) از من خوشش نیامد!

ج) اگر ادعاهای بهمن شفیق درست می‌بود (یا درست از آب دربیاید) که او سعی می‌کند کمونیسم را از زاویه استقرار دیکتاتوری پرولتاریا دریابد و مطابق چنین دریافتی هم عمل می‌کند، برفرض زنده بودن یداله، بازهم در کنار بهمن قرار می‌گرفتم و برای یداله نامه می‌نوشتم که تو به‌دلایلی که قبلاً هم برایت نوشته‌ام، نتوانستی و چه‌بسا نتوانی از وضعیت یک فعال توده‌ای جنبش کارگری (که سندیکاگرایی هم بخشی از آن است) به‌موقعیت ‌یک ‌فعالِ سازمان‌دهنده‌ی کمونیستِ جنبش کارگری ارتقا پیدا کنی. در نوشته‌ی «انتقادی برخویشتن» که زمین را زیر پای آقای امیر پیام چنان داغ کرده که به‌رقص و کرنش درآمده است، این‌طور نوشتم: «اگر یداله نتوانست خودرا روی مفهوم سازمان‌یابی حزبی‌، ‌پرولتاریایی و کمونیستی توده‌های کارگر و کمونیست متمرکز کند و پایه‌ریزی حزب کمونیست و پرولتاریایی را بیاغازد، علتْ بیش از این‌که به‌نگاه پراگماتیسی، تردیدهای سندیکایی، شیوه‌ی کدخدامنشانه، پاره‌ای از باورهای خرافی و مانند آن ارتباط داشته باشد، به‌افراد و جریان‌هایی برمی‌گردد که علی‌رغم تاوان‌های گاهاً سنگین طی 100 سال گذشته، نتوانستند و چه‌بسا نخواستند به‌کارگران و طبقه‌ی کارگر به‌عنوان انسان‌ها و نیرویی نگاه کنند که نه تنها می‌توانند، بلکه ضروری است‌که تا حد ‌رهبری جنبش انقلابی طبقه‌ی کارگر رشد کرده و ارتقا یابند. در یک کلام جنبش چپ به‌یداله چیزی نداده بود که یداله در ازای آن فعالیت حزبی، کمونیستی و پرولتاریاییِ سیستماتیک را به‌طبقه‌ی کارگر عرضه کند».

آن‌چه زمین را زیر پای جناب پیام داع کرده است، نه حقیقت طبقاتی یداله، بلکه آن بخشی از عبارت بالاست‌که به‌‌گذشته‌ی چپی می‌پردازد که امروز با چراغ راهنمای چپ به‌راست می‌پیچید و دنبال سیاست‌های بلوک‌بندی بورژوازی غربی است: «... در یک کلام جنبش چپ به‌یداله چیزی نداده بود که یداله در ازای آن فعالیت حزبی، کمونیستی و پرولتاریاییِ سیستماتیک را به‌طبقه‌ی کارگر عرضه کند».

چ) امیر پیام می‌نویسد: «با مقداری فاصله زمانی ابتدا یداله خسرو شاهی، سپس مرتضی افشاری، و آخر نیز امیر پیام  با آن قطع رابطه کردند و به اینترتیب جمع پنج نفره از هم پاشید». بخشی از این ادعا دروغ است: امیر پیام رابطه‌ی خودرا با بهمن شفیق و عباس فرد قطع نکرد، بلکه ابتدا بهمن و در تأیید درستی کار بهمن، عباس نیز نخواست با امیر پیام کار مشترک داشته باشد. این قسمت از نوشته‌ی جناب پیام آدم را به‌یاد شعری از شفیعی کدکنی می‌اندازد: «این کُرمجی هم ادای جماز درمی‌آورد»؟!!

پانوشت:

[1] من جواب مغلطه‌کاری‌های وحید صمدی را که در نقش چماق بهمن شفیق ظاهر می‌شود، نمی‌دهم. شاید که او قهرمان قهرمان‌ها ویا حتی هرکول باشد، اما تاآن‌جا که من او را می‌شناسم، با همه‌ی ابعاد وجودش خرده‌بورژوا و اعتبارطلب است. فقط برای اطلاع دیگران می‌گویم: آن نکاتی که من در مورد تقدس‌زدایی از مارکسیسم و مارکس در نوشته‌ی بهمن شفیق و چند نکته درباره‌ی دو مسئله‌ی مربوط به‌هم و دیگر نوشته‌هایم نوشته‌ام، برخلاف تصور آقای صمدی (چه درست، چه نادرست) قدمتی 40 ساله دارد؛ و همان وقت که ایشان هنوز پیرو شریعتی بودند، به‌گستردگی در میان کارگران به‌تبادل آموزشی گذاشته می‌شد.

بازهم برای اطلاع دیگران نظر وحید صمدی را به‌هنگام نوشتن مقاله‌ی تئوری «مزد و حقوق‌بگیران» - ترفندی برای انحلال اراده‌ی طبقه‌کارگر  عیناً می‌آورم تا سیاهی بماند برای ذغال:

عباس جان اولا باید بگم که دست مریزاد.

1 – وارد بحثی شدی که کاملا تازگی دارد هیچ کس تا آن جا که می دانم از این زاویه چنین بحثی را ارائه نداده.

2- این بحث به یک گره گاه مارکسیستی می پردازد. اگر یادت باشد تقریبا تمامی جریانات چپ در گذشته تحت تاثیر استالینیسم و مرحله بندی کردن انقلاب تفسیر دیگری از کار مولد داشتند که با نظرات مارکس همچنان که در این جا اشاره می کنی متفاوت بود. نظرات امثال رییس دانا و مازیار گیلانی نژاد وجریانات چپ دیگر مبنی بر این که در ایران کار مولد صورت نمی گیرد به نوعی با درک انحرافی از این بحث مارکس مربوط است.

3- متن در اکثر مواقع جنبه علمی و تئوریکش را حفظ کرده و نمونه های مناسبی را ارائه داده است.

4- این بحث راه تئوری مارکسیستی برای نقد بوروکراسی را باز می کند. نقد بوروکراسی تا کنون در سیطره پست مدرنیست ها بوده و در ادبیات مارکسیستی تا آن جا که من می شناسم کمتر اثر تئوریک درخوری در این رابطه موجود است.

5- همچنان که متن را می خواندم نکاتی که به نظرم می رسید به رنگ قرمز می نوشتم. این نوشته ها جهت اضافه شدن به متن یا تغییر محتوا ارائه نشده. فقط یادآوری نکاتی است که به نظر من متناقض یا مبهم بوده است. شاید اکثرا هم نامربوط باشند. چون به هر حال در بسیاری موارد بحث بسیار پیچیده می شود. امری که خود من طی 30 سال نتوانستم جواب قطعی برایشان بیابم.  به هر حال فرصت خواندن مجدد متن  و تذکرات خودم را هم نداشته ام. با جلو رفتن در مطالعه متن گاهی متوجه شدم که تذکراتم بعدا به نوعی در متن آمده. اما اگر احساس کردی لازم است صحبت کنیم، می توانیم روز شنبه اسکایپ کنیم.

6- قسمت نتیجه را متاسفانه نرسیدم بخوانم. باید بروم سرکار.

7- به نظرم بحث را تا آن جا که ممکن است آبدیده کن و بعد بیرون بده. بحث با ارزشی است و حیف است که ناقص بیرون بیاید.

قربانت

وحید

[2] این دو عبارت را (منهای دو شکل متفاوت فحاشی سیاسی) باهم مقایسه کنیم تا اشتراکات منطق و ارزیابی یک‌سان یک چپ ترانس‌آتلانتیکی (مثل امیر پیام) و یک چپ سوپرپرولتاریایی، سوپر کمونیست و سوپر رادیکال (مثل وحید صمدی) را بهتر دریابیم:

1ـ «این انتقاد نه برای توضیح حقیقت چرایی اتهام به یداله که برای هموار نمودن راه جدال آتی عباس با بهمن است»(از امیر پیام).

2ـ «او [یعنی: امیر پیام] می گوید:"این انتقاد نه برای توضیح حقیقت چرایی اتهام به یدالله که برای هموار نمودن راه جدال آتی عباس با بهمن است..... برای تسهیل جدال عباس با بهمن است ..." ـ امیر پیام راست می گوید و این حقیقت دارد که عباس فرد برای انتقام گرفتن از بهمن شفیق... »(از وحید صمدی)[تأکید از من است].

دیدگاه‌ها  

0 #1 مجتبی 1394-11-14 21:23
امیر پیام رفتارهای خیابانی شعبان جعفری را انجام می دهد ولی یک جوشرافت او را ندارد که حداقل پای دوستی هایش بماند. نه تئوری می داند و نه عمل. حتی در شرایطی که با فرد و شفیق نامه مشترک می داد به اتحادیه های کارگری در دفاع از خسروشاهی صداقت نداشت که بگویید آن نامه محتوایش به خسروشاهی درست است و کسی که انها می گوییند برای درخواست کمک مالی خود ایشان و دوستش بوده اند. تمام مباحث صوتی آن در سایت چشم انداز وجود دارد . برای پیام همه ابزاری هستند برای پیش برد مقاصدش که در نهایت تفنن ، سرگرمی و رقص لاتین و زیاد به او کلاس ندهید که نماینده چپ ترانس اتلانتیک است؟! تنها هنرش حرف زدن در باره نقد برنامه گوته است که آنرا هم گوتره ای فهمیده است

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

یادداشت‌ها

دنباله‌ی کوه‌پیمایی با نوه‌ها و گپ‌وگفت درباره‌ی «مؤلفه»[در جنبش]

این یک مقاله‌ی تحلیلی نیست. نگاهی مادرانه است، برخاسته از درد و دغدغه‌ی

پُر رنج شهریور و مهر 1401 تاکنون

                                                                                                                  *****

ـ خانوم دکتر این چیه، چقدر خوشمزه‌ ست؟ یادمون بدین با چی درست کردین؟

ـ نوش بشه بهتون زری جون، موادش هویج و کدو و سیب‌زمینی رنده شده، تخم مرغ، نمک و فلفل و نون. البته برای شما جوونا خیارشور هم توی لقمه‌هاتون گذاشتم.

ـ واا، چه راحت. پس منم میتونم درست کنم.

ـ زری جون مامان بزرگم یه آشپز بی نظیرِ توی خانواده و فامیله!

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ودوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ویکم

در این نیمه شب یازدهم شهریور کوچه نقاشهای خیابان لُرزاده در ازدحام بی نظیری از مردم انباشه بود. اکثراً لباس راحتی خانه دربر داشتند. همسایگان قسمت پائین کوچه به بالاتر آمده بودند. همه در جوّی از حیرت و تک توک در اعتراض بودند. مأمورین در جواب «اینا چکار کردن مگه؟» میگفتند «خرابکارند» میخواستن محله شما رو بفرستن رو هوا.

ادامه مطلب...

پرسشی از مقوله‌ی [مؤلفه در جنبش]

در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم‌ویکم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم

بخصوص کار تیمی هدف تبلیغی برای حرکت های«توده ای» را نیز همیشه منظور نظر خودش داشت. معمولا برای تیم های نظامی امکان حضور هر دو عرصه کارچریکی و کار تبلیغی درمیان توده های کارگری و یا دانشجویی وجود نداشت. مسئله ای که بعنوان یک تناقض تکنیکی و تاکتیکی تا آخر بهمراه فعالیت های سیاسی مخفیانه برای چریک­های شهری م. ل. باقی ماند. این صرف نظر از گرایشات طبقاتی نهفته در اینگونه مبارزات است که جای خودش را دارد.

ادامه مطلب...

مهمانی تولد مامان سحر و جمع دوستان صابر و (نشریه غیررسمی «بولتن دانشجو»)

ـ ماهی جون بچه­ها رو که بهتون معرفی کردم؟

ـ آره صابر جون معرفیت کامل بود عزیزم، البته بعضی هاشون رو از قبل میشناختم.

ـ خانم دکتر جان؛ اجازه میدین مهمونی رو به نشست تبادل فکری تبدیل کنیم(خنده جمعی).

ـ صاحب خونه باید اجازه بده جونم، من خودم مهمونم. سحر جون ببین بچه ها چی میگن مادر.

ـ مادر جون برنامه را صابر گذاشته، من حرفی ندارم. فقط بشرط اینکه شما رو خسته نکنن.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top