آنتونیو گرامشی: اندیشهی انقلابی دربارهی [قدرتِ] اندیشه
گرامشی بیشتر از هر متفکر مارکسیستِ دیگری بر اهمیت روبنا و تأثیر اندیشهها [درصورت فراگیر بودن] در تغییرات تاریخی تأکید داشت. وی معتقد بود که بُروز تطابق همهجانبه بین وضعیت اقتصادی و پتانسیل فرهنگی/اندیشگی امکان پذیر نیست. برای گرامشی فکر و عمل جداییناپذیرند؛ او در مقطعی مینویسد که شکلگیری تفکر او «خصلت جدلی دارد، بنابراین غیرممکن است که بیطرفانه فکر کنم یا بهخاطر مطالعه، مطالعه کنم»
«رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
پس از بهقتل رسیدن مهسا (ژیلا) امینی به دست جمهوری سرمایهداری اسلامی، و متعاقب آن شورش عصیانآمیز برحق مردم، بهطور اخص جوانان خشمگین و مستأصل که هیچگونه چشماندازی برای یک زندگی انسانی ندارند؛ و اینکه چنین جنبشی با چنین مبنا، گستره و تداومی در جهان بیسابقه بوده است؛ بهنظرم رسید که بازخوانی مقالهی «رژیم چنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟ً! بنا بر مختصات ایران بتواند بهعنوان قطرهای در دریایی طوفانخیز از عصیان و اندیشه مددی باشد در راستای سازماندهی و تدارک جامعهای عاری از طبقات در آرمانیترین شکل آن...
جستاری انتقادی دربارهی نیچه
نوشتههای نیچه بهخاطر دوگانگیشان ما را گمراه کرده است. بهخاطر خلقوخوی نیچه این آثار حاوی دو جنبهی هم ستیز و با این حال مکمّلاند. معمولاً یکی از این جنبه ها را می بینیم، آن که بر ما آشکارتر است، یکی را که آشکارا مناسب مییابیم. نیچه ویرانگری است و سازندهای. ما ویرانگر درون او را دوست داریم، مردی که جزم اندیشی اخلاقی را انکار می کند، مرد بی ایمان، و بی ادب را، انکارگرای بزرگی مسلّح بهواژگان آتشین. اما این واقعیت را بهحساب نمی آوریم که نابود می کند تا برای آرمانی جا باز کند که احتمالاً از آرمان ما کاملاً متمایز است.
مارکسیستی که سقوط چپ آلمان را پیشبینی کرد
سوسیالیسم هرگز بهتمامی رنگ نمیبازد. چراکه تضادهای طبقاتی، استثمار، ستم و هترونومی [انقیاد و پیروی از فرامین و قوانین فرادستان] ذاتی نطام سرمایهداری است. این موضوع موجب عروج ستیزهایی میشود که غالباً جزئی و حاشیهایِ بهنظر میرسند. اما از میان این کشمکشها نیروهایی عروج میکنند که خود را سوسیالیست میدانند و بهاین موضوع آگاهاند که تغییر و انتقال مناسبات مالکیت و توزیع، راهحل تضادهای عظیمی است که نظم حاکم مسبب آن است.
سازمان ملل: ابزاری برای امپریالیسم[جهانی]
سازمان ملل متحد تنها یک مجمع برای همهی قدرتهای بزرگ باقی میماند که در آن فقط درگیریهای ثانویه قابل حل است. سازمان ملل بهخودی خود یک نیرو نیست، بلکه تنها منعکسکنندهی توازن قدرت بین قدرتهای جهانی است... تنها یک نیرو وجود دارد که از هر سلاح کشتار جمعی قویتر است و آن همبستگی بینالمللی طبقه کارگر است. کارگران در ایالات متحده، روسیه ، آلمان یا در انگلستان، مانند همه کارگران جهان، منافع طبقاتی مشترکی دارند...
انقلاب فنآوری و سرمایهداری
مدافعان سرمایهداری جهانی ادعا میکنند که اقتصاد دیجیتالی مشاغل با مهارت و دستمزد بالا را بهارمغان خواهد آورد و معضلات ناشی از قطبی شدن اجتماعی و رکود را حل میکند. درست است که نخستین موج دیجیتالی شدن در واپسین سالهای قرن بیستم برای برخی افراد مشاغلی با مهارت و دستمزد بالا ایجاد کرد و موجب پیدایش لشگری از کارگران فنی و مالی، مهندسان، برنامهنویسان نرمافزار و مانند اینها شد. با این همه، دیجیتالی شدن انبوهی بهمراتب پرشمارتر از مشاغل کممهارت شده با دستمزد نازل ایجاد کرد و موجب گسترش صفوف نیرویکار مازاد گردید.
سرمایهداری نمیتواند تغییرات آبوهوایی را متوقف کند
این مقاله بهلحاظ آرزومندی و راستای حرکت سوسیالیستی است، از جنبهی تاکتیکیْ کموبیش در تناسب با وضعیت کنونی مبارزهی طبقاتی در عرصهی جهانی شکل گرفته، و بالاخره با تأکید باید گفت که از زاویه استراتژیکْ رفورمیستی است. چراکه صرفنظر از بحث و بررسی همهجانبه [که در این یادداشت نمیگنجد]، مقالهی حاضر نهاد اجراکنندهی انقلاب سوسیالیستی را اتحادیهها کارگری و روشهای اتحادیهای میداند که اوج رادیکالیسم طبقاتی آنها عملیات تاکتیکی در راستای فروش نیرویکار بهقیمت «منصفانه» در بقای همین نظام سرمایهداری است.
سرمایهداری و بحران
در سال 2018، یک درصد از ثروتمندترین افراد بیش از نیمی از ثروت جهان را کنترل میکردند، درحالیکه حدود 80 درصد جمعیت تنها حدود 5 درصد از ثروت جهان را دراختیار داشتند. چنین نابرابریی درنهایت ثبات کلیت نظام سرمایهداری را تهدید میکند، و با افزایش شکاف آنچه تولید میشود ویا ظرفیت تولید آن وجود دارد، با آنچه بازار میتواند جذب کند، بهطور حتم ثبات نظام سرمایه را بیش از گذشته بهخطر میاندازد. تمرکز بیش از اندازهی ثروت در دست عدهی معدودی از افراد و تسریع روند گسترش فقر و فلاکت و سلب مالکیت از اکثریت افراد جامعه بدینمعناست...
«یک صد سال» - شعری دربارهی فراز و فرود انقلاب اکتبر
این شعر ما را بهماههای پُرجوش و خروش فوریه تا اکتبر 1917 میبرد تاخود/فعالیتی کارگران، دهقانان فقیر و سربازان را بهتصویر بکشد، دخالتگری حزب بلشویک را در پیروزی انقلاب یادآور شود، و در انتها با طرح این پرسش که چگونه و بربستر کدام پیشزمینهی اجتماعی/طبقاتیْ پیشرفت انقلاب متوقف گردید، زمینهی درک و عملِ بهتر، پیچیدهتر و گستردهتری را فراهم میکند تا انقلاب ـهمچون ضربان قلب تاریخـ بارِ دیگر و هرچه خردمندانهتر بهتپش درآید؛ و عظمت انسانی نسلی از انقلابیان بلشویک...
اوکراین در مرکز بحران امپریالیستی
رخدادها در سطح جهان بهسرعت روی هم انباشته می شوند. تنها طی چند روز، جنگ قدرت در اوکراین بهیک بحران بین المللی تبدیل شد. جهان در آستانه ی پرمخاطره ترین درگیری سیاسی از زمان پایان جنگ سرد تا کنون قرار گرفته است. یکصد سال پس از آغاز جنگ جهانی اول که به«فاجعه ی بزرگ قرن بیستم» شهرت یافت، تمامی شواهد حاکی از این است که «بازی بزرگ» میان قدرت های عمده ی جهانی بر سر قدرت و منطقه ی نفوذ شدت خواهد یافت، اینبار نیزهمانند دورههای پیشین با خشونت هرچه بیشتر و جنگ همراه خواهد بود.
دربارهی جنگ و تهاجم روسیه بهاوکراین
آن افراد و گروههایی که با شعار توقفِ بلادرنگ جنگ ویا با بیانِ محکومیت تهاجم نظامی روسیه ظاهراً موضع صلحطلبانه میگیرند ـخواسته یا ناخواستهـ ضمن تأیید وضعیت بورژوایی موجودِ جهان (که جنگ ذاتی آن است)، اما با پرش از روندی که وضعیت موجود جهان حاصل آن است، با نگاه حقوقی/سیاسی بهمسئله و تحت تأثیر مدیای تحت کنترل بورژوازی غربی ـدانسته یا نادانستهـ از ناتو و کشورهای شاکلهی آن (یعنی: بورژوازی غربی) دفاع میکنند؛ و بدینترتیب، با یک دست جنگ را پس میزنند و با دست دیگر همین جنگ را (چهبسا بهگونهای مخربتر) پیش میکشند.
سه دیدگاه درباره زنان و اعتصابات
صاحبان قدرت و زنانی که بهطبقات اجتماعی ممتازتر تعلق دارند، بهموازات جشن پیروزیهای قدیمی، سیاستهای لیبرال/فمینیستی و «برابریسازی جنسیتی» در دیگر کشورها، میتوانند چشم خود را بر بیعدالتیهای کنونی در کشور خود ببندند. روایت جنبش، با اسطورهسازی و رمانتیکسازی مبارزات و پیروزیهای گذشته، شکلی از عملکرد تاریخی است که همیشه در زمینهای معنادار قرار دارد، ...
در فراداشت دُنکیشوت-اسپانیا در عصر سروانتس
پرولتاریایی که با تلاشیِ دستههای خدموحشم فئودالی و سلب مالکیت قهرآمیزِ زمین از مردم ایجاد شده بود، پرولتاریای آزاد و بیحقوق، امکان نداشت با همان سرعتی که بهجهان پرتاب شده بود، جذب کارخانههای در حال احداث شود. از سوی دیگر، این افراد که ناگهان از شیوهی متعارف زندگی خود کنده شده بودند، نمیتوانستند بیدرنگ خودرا با نظمِ شرایط جدیدشان وفق دهند. گروه عظیمی از آنها، برخی بنا بهتمایل خود و در بسیاری مواقع زیر فشار اوضاعْ گدا، راهزن و ولگرد شدند.
سال 1917: انقلابِ سوئد
حدود صد سال پیش، رویدادی انقلابی در سوئد واقع گردید که میتوانست طبقه کارگر در این کشور را بهقدرت برساند؛ اما درعوض منجر بهاستقرار دموکراسی بورژوایی و حق رأی همگانی و برابر شد. سوئد با الهام از انقلاب روسیه با تظاهرات تودهای، شورشها و قیامهای محلی، همزمان با تشکیل ارگانهای قدرت کارگری بهجنبش درآمده بود. رویدادهای سال 1917 با خروج 200 زن کارگر از کارگاههای چوببری مجمع الجزایر سودرهامن (Söderhamns) در 11 آوریل آغاز شد.
اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
جایگزینی همهجانبه (ویا بهعبارتی کارساز و مؤثرِ) انرژی فسیلی با انرژی بهاصطلاح پاک از جنبهی اقتصادی در ساختار اقتصادی/سیاسیِ فیالحال موجودِ دولت/ملتها بهلحاظ ملی و بینالمللی (بهواسطهی رقابت ذاتی سرمایه در رویکردهای گوناگون درونی و بیرونیاش) عملی نیست؛ سؤال این استکه صرفنظر از جنبهی تکنولوژیک (که عمدتاً نظری است)، انواع زیرساختهای کنونی از این قابلیت برخوردارند که بدون تغییرات اساسی در بنیانهای اقتصادی/سیاسیِ موجودْ پذیرای انرژی الکتریکیِ پاک بهجای انرژی الکتریکی حاصل از سوختهای فسیلی باشند؟
نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
آرزوی اینکه «معلمانی» وجود داشته باشند که بهما بیاموزانند، عملاً تقسیم دنیا بهدو طبقهی دانا و نادان یا شاگرد و معلم است؛ درصورتیکه یکی از ویژگیهای پراتیک سوسیالیستیْ ترکیب معلم و شاگرد، علم و عمل، و رهبر و رهروست؛ و میتوان اینطور هم ابراز نظر کرد که مهمترین دلیل شکست انقلابات اجتماعی تاکنونیْ در همهی جهان نبود رابطهی دوسویه آموزگار/شاگرد بوده و اینکه آموزگار در نهایت تسهیلکنندهی یادگیری است، نه یاد دهنده و در واقع شرایط یادگیری را طوری سازماندهی میکند که یادگیرنده بسیار سریعتر تجربه کند و از تجربهی خویش بیاموزد و در این فرایند هردو متحمل تغییر و حرکت و یادگیری میشوند.
مارکسیسم در تقابل با اگزیستانسیالیسم
در آنجایی که اگزیستانسیالیسمْ گیج و سردرگم دست از کار میکشد، ماتریالیسم دیالکتیک کار را آغاز میکند، و با این پیشفرض ادامه میدهد که آنچه در واقعیت میتواند حدود معینی داشته باشد، همچنین میتواند صورتبندی روشنی در اندیشه نیز پیدا کند. تضادهایی که در واقعیت مشاهده میشوند هرقدر هم که پنهان، پیچیده و انحرافی باشند، با گذشت زمان و تلاش میتوان آن را از یکدیگر جدا کرد. جوهر دیالکتیکی تمامی فرآیندها دقیقاً در آشکار کردن تضادهای درونی، نمایش تدریجی و تعیین هرچه بیشتر جنبههای قطبی آنها...
[جنبش کارگری سوئد و] صلح با نروژ
در تمام کتابهای مربوط بهتاریخ جنبش کارگری، معمولاً چیزی در مورد Åkarpslagen آکارپسلاگن (قانون ضداعتصاب) از سال 1899 وجود دارد که برای تسهیل اعتصابشکنی تصویب شد و مشکلات بزرگی را برای جنبش سندیکایی ایجاد کرد. آنچه بهطور قابل توجهی کمتر شناخته شده است، دومین قانون ضداعتصاب است که حق اعتصاب را در بهار 1905 بهشدت محدود کرد. سوسیال دموکراتها و LO اعتصاب بزرگی را برای توقف این پیشنهاد تدارک دیدند.
لئوناردو داوینچی: هنر و رنسانس
لئوناردو داوینچی در پانصد و اندی سال پیش درگذشت. داوینچی یکی از غولهای اندیشه و هنر در تاریخ است. در این نوشتار آلن وودز با بکارگیری اصول و اسلوب تاریخی/ماتریالیستی بهزندگی و آفریدههای این هنرمند، که زندگی و تفکراتش در بسیاری از حوزه های هنری و دانش بشری سبب تغییروتحولاتی شگرف و بنیادین گشت، پرداخته و ادای احترام میکند.
شوستاکوویچ وجدان موسیقیاییِ روسیه تزاری، اتحاد جماهیر شوروی و سوسیالیسم
ریتمهای سیال و بالنده در سمفونیهای شوستاکویچ، عجین با سوگ و اندوه مردمی، بر تمامی واقعیتهای تاریخی موجود در روسیه تزاری و شوروی استوار است. سمفونیهای شوستاکویچ مبارزه برای برقراری جامعه سوسیالیستی را ترویج و تبلیغ میکنند. او گردهمآیی و اتحاد کارگران جهان و همچنین شورش انقلابی را بر سکون فورمالیستی/دولتی ترجیح میدهد.
دربارهی فلسفه فرا/انسانِ [نیچه]
اگر قرار است که «از مرده بهنیکی یاد کنیم یا هیچ چیزی درباره او نگوییم»، در این مورد ترجیح دارد که سکوت احترامآمیز را پیشه کنیم تا اینکه اهمیت اجتماعی متوفی را با سِیلی از تحسین افسارگسیخته و تهی از معنا، بپوشانیم. میتوانیم و باید نگرشی غیرجانبدارانه [و احترامآمیز] نسبت بهاشخاصی داشته باشیم که دشمنان اجتماعی ما بهحساب میآیند، احترامی که مدیون صداقت و فضایل فردی متنوع آنهاست. اما دشمن اگر صادق باشد یا نباشد، زنده یا مرده، دشمن باقی میماند، بهویژه دشمنی که در آثار خود پس از مرگش بهحیات خود ادامه میدهد.
دربارهی شوستاکوویچ وجدان موسیقیایی انقلاب روسیه
شوستاکوویچ در ۲۵ سپتامبر ۱۹۰۶ در سنت پترزبورگ بهدنیا آمد و در ۹ آگوست ۱۹۷۵ در مسکو از دنیا رفت. بهاین ترتیب، دوران حیات او انقلاب اکتبر، جنگ داخلی، و دو جنگ جهانی و همچنین دوران دهشتباراستالینیسم را نیز در برمی گیرد که مسیر زندگیاش را تغییر داد، همچنان که سرنوشت سرزمین اکتبر را تغییر داد و امیدها و رؤیاهایی که انقلاب بلشویکی بهوجود آورده بود، را زیر پا له کرد. این رویدادهای سترگ، موسیقی سترگی را می طلبند؛ و همهی اینها در سمفونی های توانمند شوستاکویچ بازتاب می یابند.
بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
کارگران! افزایش قوای سازمانی شما، توازن قوا در میدان کار و سرمایه را به نفع شما تغییر می دهد، با اقدام به ایجاد تشکلی مستقل، سوا از اینکه خود را درجه ای برای رسیدن به خواست ها و مطالبات تان نزدیک می کنید، موقعیت کل طبقه کارگر ایران را در موضع قدرت در مقابل سیستم سرمایه قرار داده اید. لذا با اتخاذ تاکتیک های مناسب تمامی نیرنگ های کارفرمایان را نقش برآب کنید و بسوی ایجاد تشکل مستقل خود از دولت و کارفرما که از مطالبات اساسی طبقه کارگر نیز می باشد گام بردارید. چون میزان سازمانیابی شما رابطه مستقیم با توان چانه زنی شما با دولت و کارفرما را دارد.
تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
حمایتها بهواسطهی ماهیت و کاربردِ عمدتاً تاکتیکیشان بیش از اینکه بیمانگیز باشند، تشویقکنندهاند، و در وضعیت موجود باید از آنها استقبال کرد و متقابلاً جوابشان را داد. اما حمایتهای ابراز شده از سوی جریانهای اپوزیسیونِ صراحتاً دستِ راستی خارج از کشوری (مانند سلطنتطلبان رنگارنگ، جریان گانگستری مجاهدین و انواع جریانهای ناسیونالیست) نه تنها تشویقکننده نیستند، بلکه در همسویی ماهوی با رژیمِ حاکمْ در کم زیانترین شقِ ممکنْ بهدستآویزی برای سرکوب کارگران اعتصابی تبدیل میشوند.
خانواده نمیخواهد منحل شود[!؟]
در کتاب سرمایه، بخش سرمایه در صنعت ماشینآلات و مقیاس بزرگ صنعت، مارکس خانوادهی طبقه کارگر را بهعنوان شرکت کوچک تأمین پرسنل (نیرویکار) توصیف میکند. پیشتر کارگر فقط نیرویکار خود را میفروخت، اما اکنون همسر و فرزندان خود را نیز بهکارخانهداران میفروشد. خانوادهی برای طبقهی بورژوا شکل خانوادگی سرمایهداری نبود، بلکه ساختاری برای [حل] اختلافات مربوط بهارث، و امور مربوط بهخیانت بود.
اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
هیچ سابقهی روشنی در تاریخ خود جمهوری خلق چین و یا تجربهی سایر کشورهای کمونیستی برای اصلاحات شهری وجود نداشت که قابل مقایسه با الگوی ابتکارعمل چین در زمینه اصلاحات روستایی باشد. نفود سیاسیِ حامیان دیوانسالارِ صنعتِ تحت مالکیت دولت و ممانعتهای ایدئولوژیکیِ بیشتر برای برچیدنِ ستونهای سوسیالیسم در اقتصاد صنعتی، اصلاحات را کند و رقیقتر میکرد. در عوض، موفقیتْ «رشد» را برانگیخت...
این یک بیانیهی کارگری نیست!
این صحیح است که طبقهای که به حکم شرایط مادی و نیروی متشکلش انقلابی است در لحظهی انقلاب نمایندهی منافع کلیت جامعهای است که خود آمادهی انقلاب است، به این معنا که طبقهی انقلابی در لحظهی انقلاب منافع و خواستهای بخش عمدهی ستمدیدگان جامعه را در برنامهی خود میگنجاند و مؤتلفینش را متقاعد میکند که تنها اوست که میتواند منافع و خواستهای آنان را تأمین کند. اما طبقهی انقلابی میتواند چنین کند تنها آنگاه که نیروی متشکلش و شرایط مادی جامعه برای رهبری او کافی و آماده باشد.
چند مصاحبه با زنان طبقهی کارگر در غرب لندن- قسمت پنجم
مبارزه با نژادپرستی بهعلاوهی بدبختیهای معمولِ ناشی از بردهداری مزدی و فقر، زندگی طبقهی کارگر را بیش از بیش طاقتفرسا کرده است. از لحاظ تاریخی گرایش گروههای مهاجری که تازه پا بهلندن میگذارند، زندگی همگون در مناطق خاصی است. و این امر باعث حس تعلق بهاجتماعی [خاص] در شهری بزرگ، منکوبکننده و گاه خصمانه میشود. [اما] امروزه با افزایش کرایهخانهها و اعیانسازی برخی از محلهها، یافتن پیوندهای «اجتماعی» و کسب مزایایی از این پیوندها بیش از پیش دشوار شده است.
پاندمی و کشورهای فراموش شده ی جنوب
کوویدـ 19 بهیکی از بیماریهایی تبدیل میشود که بهطور مزمن کشورهای پیرامونی سرمایهداری را ویران میکند و گاهی نیز کشورهای متروپول را نیز درگیر خود میسازد. آفریقا و مناطقی از آسیا و آمریکای لاتین در وحشت انواع خطرناکتری از اینگونه بیماری های مسری را دارند. بهعلاوه، ویروس کرونا سیستم بهداشتی را که قبلاً ضعیف شده است، ضعیفتر هم میکند.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوسوم
دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمودوم
انگار نه انگار که ما دستگیر شدیم و باید بلافاصه به اتاق شکنجه برده می شدیم و کتک مان میزدند. ساعت ها بکندی اما طولانی میگذشت. پس چرا در اول دستگیر اون وحشی بازی خشونت بار را درآوردند. زمان خیلی به کندی میگذشت. آفتاب بالا آمده بود. گرما کمی که از تابش آفتاب بود سرمای تنم را کم کرد. سیگاری بکسانی که میخواستن داده شد. یکی یکی دستشویی بردن. با دستنبد از جلو چقدر احساس چالاکی داشتم. میشد شلوارم را پائین و بالا بکشم و بعدش دستم را بشورم. دهانم را آب گرداندانم. چانه و سرم در حرکات شتشو درد داشت.
ادامه مطلب...دنبالهی کوهپیمایی با نوهها و گپوگفت دربارهی «مؤلفه»[در جنبش]
این یک مقالهی تحلیلی نیست. نگاهی مادرانه است، برخاسته از درد و دغدغهی
پُر رنج شهریور و مهر 1401 تاکنون
*****
ـ خانوم دکتر این چیه، چقدر خوشمزه ست؟ یادمون بدین با چی درست کردین؟
ـ نوش بشه بهتون زری جون، موادش هویج و کدو و سیبزمینی رنده شده، تخم مرغ، نمک و فلفل و نون. البته برای شما جوونا خیارشور هم توی لقمههاتون گذاشتم.
ـ واا، چه راحت. پس منم میتونم درست کنم.
ـ زری جون مامان بزرگم یه آشپز بی نظیرِ توی خانواده و فامیله!
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستودوم
دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمویکم
در این نیمه شب یازدهم شهریور کوچه نقاشهای خیابان لُرزاده در ازدحام بی نظیری از مردم انباشه بود. اکثراً لباس راحتی خانه دربر داشتند. همسایگان قسمت پائین کوچه به بالاتر آمده بودند. همه در جوّی از حیرت و تک توک در اعتراض بودند. مأمورین در جواب «اینا چکار کردن مگه؟» میگفتند «خرابکارند» میخواستن محله شما رو بفرستن رو هوا.
ادامه مطلب...پرسشی از مقولهی [مؤلفه در جنبش]
در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستمویکم
دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم
بخصوص کار تیمی هدف تبلیغی برای حرکت های«توده ای» را نیز همیشه منظور نظر خودش داشت. معمولا برای تیم های نظامی امکان حضور هر دو عرصه کارچریکی و کار تبلیغی درمیان توده های کارگری و یا دانشجویی وجود نداشت. مسئله ای که بعنوان یک تناقض تکنیکی و تاکتیکی تا آخر بهمراه فعالیت های سیاسی مخفیانه برای چریکهای شهری م. ل. باقی ماند. این صرف نظر از گرایشات طبقاتی نهفته در اینگونه مبارزات است که جای خودش را دارد.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه